چکیده |
300 مایل بیشتر از «چیمبوراسو» در دورافتادهترین قسمتهای سلسلهجبال «اکوادور» درة اسرارآمیزی به نام سرزمین نابینایان قرارداشت. سالها قبل دره دور از دسترس همگان قرار داشت، زیرا اگر کسی میخواست به آنجا برود، باید از تنگههای وحشتناک و گذرگاههای یخی عبور میکرد تا به مراتع مسطح یک دست میرسید. بعد از طغیان و رانش زمین، ارتباط دره برای همیشه با دنیای خارج قطع شد، اما یکی از مهاجران خطر کرد و خودش را به آن طرف تنگهها رساند. او همسر و فرزند و دوستانش را به دست فراموشی سپرد و زندگی جدیدی را در آنجا شروع کرد. زندگیاش با بیماری آغاز شد. نابینایی غافلگیرش کرد؛ اما داستان و افسانهای را به وجود آورد که از بلندای سلسلهجبال «کوردیاس» تا به امروز دهان به دهان گشته است. در این کتاب دلیل خطر کردن او و بازگشتش از آن سرزمین شرح داده میشود.
|