چکیده |
کتاب حاضر، روایت دغدغههای ذهن فردی نابینا است که پیوسته خود را در معرض پرسشهای مکرر میبیند. پرسشهایی مانند اینکه آیا نابینایی پایانی است برای همه آرزوها، خط بطلانی است بر مسیر رشد و پیشرفت و آغازی است برای تکاپوی خلاقانه و جدی؟ آیا نابینایی بهانهای است برای کنار گذاشتن و نادیده گرفتن فرزند نابینا یا دلیلی است برای سرمایهگذاری آگاهانه جهت شناسایی استعدادهای وی به برنامهریزی بهمنظور شکوفا کردن آنها؟ آیا جام، بودم و توانمندیهای فرد نابینا را قربانی نه دیدنش خواهد کرد؟ در این صورت وظیفه فرد نابینا چیست؟ اندوهگین نظاره کند یا بنیان مقاومتی مضطرب را بنا نهاد.
|