کد ts-24193  
عنوان اول نمایش کیفی سیگنال مغزی مبتنی بر کل نگری برای تشخیص اختلال طیف اوتیسم  
نویسنده سیدمحمدابراهیم سنجرموسوی  
استاد راهنما قاسم صادقی بجستانی  
نوع کاغذی  
دانشگاه دانشگاه بین‌المللی امام رضا علیه‌السلام، دانشکده فنی و مهندسی  
مقطع کارشناسی ارشد  
سال دفاع 1397شمسی  
زبان فارسی  
چکیده در اغلب فرایندهای روانی-زیستی، درجه بالایی از رفتارهای غیر خطی و دینامیک‌های پیچیده، ثبت و گزارش شده اند که برخاسته از تعاملات میان تعداد بسیار زیادی از زیر سیستم‌ها و فرایندها - با رفتارهای بعضاً ناشناخته - هستند. قطع پوآنکاره ابزاری مهم است که در تحلیل این دسته از سیستم‌ها و حتی کنترل سیستم های غیرخطی از جمله سیستم های آشوبگونه و دارای عدم قطعیت استفاده میشود . با وجود اینکه مدت زیادی از مطرح شدن قطع پوآنکاره میگذرد، اما هنوز مراحل مختلف آن به صورت هنری و هیوریستیک انجام میشود. اشتراک روش‌هایی چون سری فوریه توجه به انرژی و نگرش مبتنی بر جزء نگری است، به عبارت دیگر در مدلسازی‌های معمول، مقادیر دامنه و یا تغییرات آن در حوزه زمان، حوزه فرکانس و یا هر دو حوزه به‌طور همزمان ( زمان - فرکانس) جهت شناسایی و مدل کردن سیستم‌ها به کار گرفته میشود و از آنجایی که دامنه و تغییرات آن بیانگر تغییر در انرژی سیستم است، چنین مدل‌هایی را میتوان مدل‌های انرژی نامید. در خصوص پدیده هایی با منشاء اطﻼعاتی استفاده از مدل‌های مبتنی بر انرژی منجر به نتایج متناقضی می‌گردد و اینکه هنوز علیرغم تلاش‌های بسیار انجام شده در این حوزه این روش‌ها حتی در معتبر ترین مراکز دنیا به عنوان روش تشخیص اوتیسم شناخته نمی‌شوند. اما نکته متفاوت در این تحقیق مدلسازی مبتنی بر اطﻼعات است و نه ماده و انرژی. در بررسی و اصﻼح رفتار یک سیستم دو رویکرد کلی وجود دارد یکی رویکرد جزء نگر و مبتنی بر قطعیت و دیگری رویکرد کل نگر و مبتنی بر عدم قطعیت ، رویکرد دوم را رویکرد مبتنی بر نگرش سیبرنتیک نیز مینامند. الکتروانسفالوگرافیکمی ( QEEG) تکنیک غیرتهاجمی است که امکان اندازه گیری بسیار دقیقی از عملکرد و اتصالات مغز را فراهم می سازد. در این تحقیق به QEEG به عنوان الکتروانسفالوگرافی کیفی و نه کمی توجه شده و ابزار اطلاعاتی استفاده شده نیز قطع پوآنکاره می‌باشد که آن را نقشه ی سیبرنتیکی مغز مینامیم. کاربرداین نقشه ی سیبرنتیکی برای بیماران طیف اوتیسم نشان دهنده ی تفاوت با نقشه ی سیبرنتیکی کودکان سالم خصوصا در ناحیه مرکزی مغز می‌باشد. در این پژوهش ابتدا مراحل مدلسازی با استفاده از قطع پوآنکاره تبیین شده، سپس با تکیه بر رخدادهای به وقوع پیوسته مفهوم اطلاعات و نسبی-نگری، با استفاده از قطع پوآنکاره و نگرش اطلاعاتی به تشخیص تغییرات الگوی مغزی در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم خواهیم پرداخت. اختلالات طیف اوتیسم(ASD) شرایطی از تکامل عصبی است که با نقص در ارتباطات و تعاملات اجتماعی و وجود الگوهای تکراری در رفتار، علایق و فعالیتها شناخته می شود که به اختصار اوتیسم نامیده میشود و علت توجه به اختلال اوتیسم نیز اعتقاد ما بر اطلاعاتی بودن منشاء این اختلال است به عبارت دیگر مشکل اصلی در اختلال طیف اوتیسم ناشی از شبکه های ارتباطی موجود در مغز است که با گذشت زمان میتواند منجر به مشکلات ثانویه گردد. در این مدلسازیش از بازنمایی مکمل استاندارداستفاده شده است. خصوصیت اصلی این بازنمایی توجه ویژه به فاز سیگنال به عنوان اطلاعات نهفته در سیگنال و بی تاثیر بودن انرژی در آن است. کلیه مفاهیم جدید معرفی شده برروی سیگنال الکتروانسفالوگرافی کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم پیاده سازی شده است. پیاده سازی‌ها برروی6 مورد شامل 5 نفر کودک اوتیسم و 1 نفر سالم در رنج سنی 6 تا 33 سال، در دو وضعیت، ثبت چشم بسته و چشم باز صورت گرفته.نتایج بدست آمده مکانی_زمانی حاکی از حضور الگوی دینامیکیِ مشترک در اختلال اوتیسم است که کاملاً متفاوت با دینامیک سالم میباشد. این تغییر الگو در قالب چند ویژگی کیفیِ معرفی شده است که این ویژگی ها به انرژی سیگنال الکتروانسفالوگرافی وابسته نمی باشند بلکه به چیدمان نقاط قطع بر مقطع پوآنکاره )که آن را رخدا د مینامیم( بستگی دارند.  
تاریخ ثبت در بانک 4 شهریور 1398