کد pr-45734  
نام لاله  
نام خانوادگی عربزاده  
سال تولد 1359  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت ورزشی  
زبان فارسی  
تحصیلات دکترای حقوق  
مهارت دانشجوی دکترای حقوق است و وکیل و کارمند دادگستری  
اهم فعالیت ها کوهنوردی، دوچرخه سواری، دو و میدانی و بولینگ  
کشور ایران  
توضیحات مرحوم عربزاده علاوه بر کوهنوردی، در دوچرخه سواری، دو و میدانی و بولینگ نیز تجربه فعالیت داشت. او به معنای واقعی کلمه یک فرهیخته بود. دختری بی حاشیه و بی ادعا که به سه زبان زنده دنیا یعنی انگلیسی، فرانسه و آلمانی مسلط بود. او یکی از شاعران برجسته نابینا نیز محسوب می شد که وصف شعرش درباره دماوند حین صعود به بام ایران، یکی از شاهکار های هنری او بود. لاله عربزاده که متولد 29 شهریور سال 1359 بود، صبح روز دوشنبه سوم خرداد 1400 بعد از اینکه یک هفته در کما بود بر اثر عوارض ناشی از تومور مغزی درگذشت.  
متن زندگی نامه لاله عربزاده کوهنورد نابینای تهران درگذشت (منبع ایران سپید)

لاله عربزاده، یکی از فرهیختگان جامعه نابینایان و از ورزشکاران فعال هیئت ورزش نابینایان استان تهران روز دوشنبه سوم خردادماه بر اثر عوارض ناشی از عمل جراحی تومور مغزی درگذشت.
به گزارش ایران سپید اولین روزی که با او همسفر شدم، هفتم دیماه سال 97 بود. ارتفاعات دارآباد در یک روز سرد و برفی. خاطرم هست وقتی در ساعت 12.30 ظهر و در ارتفاع دو هزار و 450 متری قرار داشتیم و پس از انداختن عکس های یادگاری، وقتی می خواستم با او مصاحبه کنم، با متانت و وقار خاصی که داشت، گفت یکم ارتفاع کم کنیم. الان خیلی سرده و دندونام همش به هم میخوره. بعد که به کنار رودخانه دارآباد رسیدیم و برف تبدیل به باران شده بود، با آرامش خاصی به همه سوالاتم پاسخ داد. آن روز اولین صعود کوهنوردی ما بود.
لاله عربزاده از سال 97 و برای صعودهای کوهنوردی وارد هیئت ورزش نابینایان استان تهران شد.
31 خرداد 98 و در جریان صعود های آماده سازی به قله دماوند، بانو عربزاده برای اولین بار موفق به فتح قله ی یک کوه شد. کهار چهار هزار و 200 متری در سلسله جبال البرز. بعد از صعود کهار گفت: چون نابینای مطلق هستم، هیچ تصور درستی از قله ی یک کوه نداشتم و امروز یک روز رویایی در زندگی من بود. آرزو دارم به بام ایران و قله دماوند صعود کنم. در تابستان 98، سه قله داراباد، سرکچال و هفت خان را هم با موفقیت صعود کرد و مهیای فتح بام ایران شد.
بازخوانی بخشی از گزارش ایران سپید از صعود تاریخی به قله دماوند، با حضور زنده یاد لاله عربزاده مرداد 1398
ساعت 13 ظهر روز چهارشنبه 23 مرداد است که به ارتفاع 5500 متری رسیده ایم. تصاعد مکرر بخارهای گوگردی از دهانه آتشفشان دماوند تنفس را دشوار کرده است. برخی افراد روی به استفاده از اکسیژنهای مصنوعی آورده اند. اعضای 21 نفره گروه که در میان آن‌ها 5 مرد و سه دختر نابینا حضور دارند، از هم فاصله گرفته اند و گروه انسجام ابتدایی زمان صعود را ندارد. برخی ها فاصله کمی با قله دارند و تعدادی از بچه ها پایینتر هستند. سر انجام، همه ی اعضای گروه تا ساعت 14٫30 دقیقه بر روی بام ایران قرار می گیرند. بعضی بچه ها اشک شوق می‌ریزند. هر کس به نوعی خوشحالی خود را با دیگری تقسیم می‌کند. آنچنان شور و هیجانی در تیم حکمفرماست که نمی‌توان آن را توصیف کرد.
با رسیدن به قله افتخار، دیگر خبری از خستگی نیست، بلکه با رسیدن به بالاترین نقطه ایران، سنگهای سخت کوه در برابر اراده هایمان نرم شد و گویی با ما همنوا بود.
همنوایی که دشتها و لاله های سبز ارتفاعات دماوند در دل تابستان، بهاری برای ما ایجاد کرد که نهایت آن، غزل سرایییکی از دختران گروه بر بام ایران بود.
بچه ها مشغول روبوسی و تبریک گفتن به یکدیگر و گرفتن عکس های یادگاری هستند که لاله عربزاده از دیگر دختران نابینای گروه خود را به قله می‌رساند. آمدن لاله با چشمان اشکآلود فضا را دگرگون می‌کند. لاله میگوید از همه ممنونم که من را به آرزویم رساندید و مشغول به خواندن غزلی می‌شود که خود آن را در وصف دماوند سروده است.
شکوه شرق انسان است اینجا، طراوت جلوه جان است اینجا. دیار من بهشتی پر غرور است، هزاران نکته برهان است اینجا. تمام کوه هایش پر صلابت، و بوم بام ایران است اینجا. دماوند بلند آتشین دل، ژیانی خفته غران است اینجا. فراز سرزمینم رازدار است، ز تاریخی که پنهان است اینجا. چو دیو بد سگل بر بند شد سخت، به فر تخت سلیمان است اینجا. و لاله آسمان در مقدم توست، جهان، معراج ایران است اینجا.
لاله عربزاده که به عنوان آخرین نابینای گروه توانست خود را به قله برساند و حضورش باعث خوشحالی سایر همنوردانش شد پس از صعودش به خبرنگار ایران سپید گفت: همیشه یکی از بزرگترین آرزوهای من این بود که به بام ایران صعود کنم. هیچوقت فکرش را نمیکردم کسی پیدا شود تا به اتفاق وی، بتوانم به این تجربه دست یابم. من در مسیر صعود به قله، با ارتفاع زدگی و تراکم کم هوا روبرو شدم و از این بابت خیلی اذیت شدم. اما به هر قیمتی که بود، توانستم قله را فتح کنم و این تجربه زیبایی برای من بود. به نظر من، دماوند غرور یک ایرانی است. عربزاده ادامه داد: اینکه در قلب تابستان شرایط مختلف آب و هوایی از بهار گرفته تا پاییز و زمستان را تجربه کردیم، بسیار ویژه بود. اینکه میدیدم از سایر کشورهای دنیا آمده اند تا دماوند ما را حس و لمس کنند، جای غرور و افتخار دارد و حس ایرانی بودن ما را بر می انگیزد.
مرحوم عربزاده علاوه بر کوهنوردی، در دوچرخه سواری، دو و میدانی و بولینگ نیز تجربه فعالیت داشت. او به معنای واقعی کلمه یک فرهیخته بود. دختری بی حاشیه و بی ادعا که به سه زبان زنده دنیا یعنی انگلیسی، فرانسه و آلمانی مسلط بود. او یکی از شاعران برجسته نابینا نیز محسوب می شد که وصف شعرش درباره دماوند حین صعود به بام ایران، یکی از شاهکار های هنری او بود. لاله عربزاده که متولد 29 شهریور سال 1359 بود، صبح روز دوشنبه سوم خرداد بعد از اینکه یک هفته در کما بود بر اثر عوارض ناشی از تومور مغزی درگذشت.

لاله عرب زاده"دانشجوی دکترای حقوق است و وکیل و کارمند دادگستری.
ایران سپید این ضایعه دردناک را به خانواده ایشان، ورزشکاران نابینای تهران و جامعه نابینایان تسلیت می گوید.

در ادامه، مصاحبه خبرنگار ورزشی ایران سپید با لاله عربزاده چند ساعت بعد از فتح بام ایران را بشنوید.

این مصاحبه، در ساعت 9 شب 23 مرداد 1398 و در بارگاه سوم دماوند در ارتفاع چهار هزار و 200 متری گرفته شده و لاله عربزاده از خاطرات خود هنگام صعود به قله دماوند می گوید.
لاله، حالا دیگر آسمان در مَقدَمِ توست.
جهان. دنیای فانی است اینجا
*****
لاله عربزاده
* با سرکار خانم لاله عربزاده که امروز با اکیپی که راهی قله دماوند شدند موفق شد فتح بکند بلندتری قله ایران را می‌خواهم صحبت بکنم. «خانم عربزاده» از حس و تجربیاتی که از این صعود تاریخی داشتید به ما بگویید.
عربزاده: من همیشه یکی از بزرگترین آرزوهایم بود که به بام ایران صعود بکنم، و هیچ وقت فکر نمی‌کردم که این اتفاق بیفتد، یعنی کسی باشد که همراهی بکند، و من بتوانم درواقع به این تجربه دست پیدا کنم. تا اینکه با این هیأت آشنا شدم، و برنامه‌های آمادگی مختلف انجام شد، و نهایتاً تیمی که انتخاب شدیم برای صعود به دماوند.
خب قبل از این برنامه ما صعود تا 4200 متری هم حدوداً داشتیم. ولی این صعود یک صعود متفاوت بود هم به لحاظ اینکه بلندترین قله ایران بود، هم به لحاظ ارتفاع. خب من در ارتفاعات بالاتر یک مقدار دچار هوازدگی و یک خرده تحت تأثیر تراکم کم اکسیژن قرار گرفته بودم. ولی به هر حال با هر قیمتی که بود، و درواقع علاقه و خواستی که داشتم توانستم به قله صعود کنم، و این را یک تجربه خیلی زیبا می‌دانم، و فکر می‌کنم که دماوند غرور یک ایرانی است.
از اینکه در مسیر حالا با شرایط جوی مختلف از تابستانه تا کاملاً زمستانه و برفی برخورد کردیم، خیلی درواقع تجربه جدیدی بود.

* آن هم در قلب تابستان.
عربزاده: دقیقاً. و اینکه بسیاری از افراد از کشورهای مختلف آمده بودند که به دماوند ما صعود بکنند، و این قله را زیر پایشان و در دیدگانشان لمس بکنند حس بکنند خیلی جای غرور، و درواقع حس ایرانی ما را برمی‌انگیخت.

* ظاهراً شما یک غزلی هم خودتان سروده بودید برای صعود به دماوند. الآن حضور ذهن دارید بخوانید برای ما؟
عربزاده:
دو کوهِ شرقِ انسان است اینجا تراوت جلوه جان است اینجا
دیار من بهشتی پر غرور است هزاران نکته برهان است اینجا
فراخ دشت‌هایش بی تکلف نهادی سخت بنیان است اینجا
خروش رودهایش عاشق و پاک به دریاها خروشان است اینجا
تمام کوه‌هایش پرصلابت و بومِ بامِ ایران است اینجا
دماوندِ بلندِ آتشین دل ژیانی خفته غران است اینجا
فراز سرزمینم رازدار است ز تاریخی که پنهان است اینجا
فریدون تاخت بر ضحاک خونریز بحق ناحق به زندان است اینجا
چو دیو {بَد سِگِل} بربند شد سخت به فَر تخت سلیمان است اینجا
بَلال آسمان در مَقدم توست جهان معراج ایران است اینجا


 
تاریخ ثبت در بانک 31 خرداد 1400  
فایل پیوست
تصویر