کد pr-33065  
نام سیده هانیه زهرا  
نام خانوادگی موسوی  
سال تولد 1379  
وضعیت جسمی فقدان حرکتی  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی  
زبان فارسی  
تحصیلات دانشجوی کارشناسی کامپیوتر  
کشور ایران  
استان قم  
متن زندگی نامه تبعه پاکستان و ساکن قم
متولد 1379
نوع معلولیت SMA (جسمی حرکتی)

توضیح
پدر هانیه از طلاب علوم دینی است و در دانشگاه جامعة المصطفی مشغول تحصیل در مقطع دکتری در رشته فقه مقارن است. او اصالتاً پاکستانی است ولی موقت در ایران ساکن است. همچنین مادر ایشان پاکستانی است. هانیه در دانشگاه قم مشغول تحصیل است.
دوم تیرماه 1399 هانیه همراه والدینش مهمان دفتر فرهنگ معلولین بودند و فرصت را غنیمت شمرده و مصاحبه‌ای با هانیه و والدین او انجام شد.
این مصاحبه توسط خانم مریم قاسمی اجرا شد. افراد پاسخ دهنده هانیه، مادر و پدرش هستند.


متن مصاحبه
* لطفاً خودتان را معرفی کنید.
هانیه: من هانیه زهرا موسوی هستم و بیست ساله، متولد 1379 در قم هستم. الآن در دانشگاه قم در رشته مهندسی نرم‌افزار مشغول تحصیل هستم.

* سال چندم دانشگاه هستید؟
هانیه: تازه ترم دوم را تمام کرده‌ام، یعنی هفته دیگر امتحانات ترم تمام می‌شود.

* دوره ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را کجا گذرانده‌اید؟
هانیه: دوره اول و دوم ابتدایی را در مدرسه دولتی فارابی در محله چهارمردان در قم گذراندم. سوم تا ششم ابتدایی را آمدم مدرسه غیرانتفاعی هجرت، که این مدرسه مخصوص اتباع غیرایرانی است. دوره اول و دوره دوم متوسطه را هم مدرسه رستگاران گذراندم، سپس کنکور دادم و در دانشگاه قم پذیرفته شدم.

* بیماری شما چیست؟
هانیه: بیماری من اس‌ام‌ای (SMA) گرید سه است که یک نوع بیماری ژنتیکی است.

* این بیماری از چه زمانی شروع شد؟
هانیه: از دوران کودکی شروع شده، البته انواع دیگر این بیماری هم وجود دارد، ولی بیماری من از همان بچگی بوده است.

* بیماری شما پیشرفت هم دارد؟
هانیه: در دوران بچگی حتی می‌توانستم دیوار را بگیرم و بلند شوم، ولی الآن دیگر نمی‌توانم. البته یک عمل ستون فقرات هم داشتم که بعد از آن هم تحرکم کم شده است.
مادر: بخاطر اینکه پلاتین جابجا نشود بلند نمی‌شود.

* چرا رشته کامپیوتر را انتخاب کردید؟
هانیه: برای اینکه کامپیوتر را خیلی دوست دارم، و اینکه در حالت نشسته می‌شود با کامپیوتر کار کرد؛ و اینکه آینده این رشته از سایر رشته‌ها بهتر است و فارغ التحصیل‌ها وضعیت بهتر خواهند داشت. این به دلیل پیشرفت سریع تکنولوژی در این رشته است.

* چند زبان می‌توانید استفاده کنید؟
هانیه: فارسی بلدم، انگلیسی تا حدی بلدم، زبان کشور خودمان یعنی اردو را بلدم، و زبان محلمان یعنی بلوچستان که یک زبان و گویش محلی است را بلدم.
پدر: زبان و گویش محلی ما تبتی است.

* به غیر از رشته کامپیوتر چه مهارت‌هایی بلد هستید؟ مثلاً مهارت‌های هنری می‌دانید؟
هانیه: مهارت هنری ندارم، چون علاقه‌ای به هنر ندارم. بیشتر در ریاضی و فیزیک و این رشته‌ها استعداد دارم.

* دیپلمت هم ریاضی بوده است؟
هانیه: بله. در مجموعه رستگاران که در ده تا استان است، من در رشته ریاضی در کل کشور اول شدم. یعنی در بین دخترها و پسرها رشته ریاضی در رستگاران در امتحان نهایی اول شدم.
در مدرسه‌مان فقط من رشته ریاضی بودم. من در دهم می‌خواستم اول رشته ریاضی بروم. بعد گفتند «چون در مدرسه فقط تو یک نفر هستی نمی‌شود رشته ریاضی بخوانی، و فقط رشته تجربی می‌توانی بخوانی.» بعد یک معلم ریاضی داشتم که می‌گفت «من در یک مدرسه دیگر فقط به یک نفر درس می‌دهم که او هم رشته ریاضی است.» بعد من رفتم با مدیریت صحبت کردم، و آنها گفتند «باشد، اگر می‌خواهی تغییر رشته بدهی، تابستان امتحان بده و بیا اینجا» بعد امتحان دادم و یازدهم و دوازدهم را همان ریاضی خواندم، یعنی خودم تک نفره با معلم. خب یک فیزیک بود و سه تا دروس ریاضی. فیزیک که مشترک بود با رشته تجربی، فقط یکی دو فصل اضافه داشتم، که برای جبران آنها بعداً استاد جلسه فوق‌العاده برایم گذاشت.

* با توجه به شرایطی که دارید، در دوران تحصیل چه مشکلاتی سر راه شما بوده است؟ آیا در مدرسه با شما همکاری می‌شد؟
هانیه: همکاری خیلی خوب بود. در دوره راهنمایی دوره اول و دوم کلاس بالا بود و بیست و خورده‌ای پله داشت، که دوستان کمک می‌کردند و مرا بالا و پایین می‌بردند.
مادر: معلم‌ها هم خیلی همکاری می‌کردند. چون من، او را می‌بردم با من خیلی همکاری می‌کردند. حتی شهریه را هم خیلی تخفیف می‌دادند. شهریه سه چهار میلیون بود، چون دختر زرنگی بود کم گرفتند. بخاطر این اذیت نشد چون خانه ما داخل شهرک بود، و مدرسه هم دو کوچه جلوتر بود، و پای پیاده پنج دقیقه راه بود.
من الآن این مشکل را دارم که آنها به ما می‌گویند خانه را تخلیه کنید. الآن از طرف آقای سیستانی خانه گرفته بودیم؛ ولی الآن دیگر شهرک نمی‌دهد، و می‌گوید یا پردیسان بروید یا خیام. اگر ما آنجا برویم برای ما مشکل است. چون آوردن و بردن او به دانشگاه سخت می‌شود. شما می‌دانید دانشگاه کلاسهایش گاهی صبح گاهی بعدازظهر است و بعضی اوقات شب است و بردن و آوردن او دشوار است.

* شما همین یک فرزند را دارید؟
مادر: نه، دو تا پسر دیگر هم دارم.

* زبان انگلیسی را چطوری یاد گرفتید؟ دوره‌های خاصی رفتید؟
هانیه: نه، خودم یاد گرفتم. فقط یک دوره خیلی کوتاهی یک خانمی که یکی از آشنایان معرفی کرده بود، ایشان در اسکایپ و اینها یک مقدار بصورت آنلاین با من کار کرد، آن هم خیلی کم، مثلاً شاید هفت هشت جلسه.

* آیا کامپیوتر را قبل از دانشگاه هم کار می‌کردید؟ دوره خاصی رفتید؟
هانیه: دوره خاص نه. به صورت خودآموز و تجربی کار می‌کردم، و کلاس نرفتم.
مادر: چون دخترم انگلیسی مسلط است، هرچه بلد نیست در گوگل به انگلیسی سرچ می‌کند و آموزش‌هایش را یاد می‌گیرد. حتی بچه‌هایی که کلاس زبان رفته‌اند، آنها هم از این می‌پرسند.
هانیه: امسال به یک بچه‌ای آموزش می‌دادم، یعنی معلم زبانش بودم. یعنی معلم زبان که نه، بچه‌هایی که می‌رفتند مدرسه، برای آنها بصورت فوق‌العاده زبان درس می‌دادم.
پدر: کتاب‌های ریاضی و فیزیک و انگلیسی را هم درس می‌دهد.
هانیه: من همانها را می‌توانم به انگلیسی هم درس بدهم.
مادر: الآن سه تا بچه ایرانی کلاس نهم دهم را می‌آیند درس می‌دهد. هرکه می‌آید درس می‌دهد.

* معدلت هم بالا بوده، درست است؟
هانیه: بله، معدل دیپلمم 19.51شد.

* آیا به سراغ ورزش رفته‌اید؟
هانیه: برای کاردرمانی و برای توانبخشی مجبور بودم تمارین ورزشی در سطح محدود داشته باشم، ولی به سراغ ورزش حرفه‌ای نرفته‌ام.

* آیا توصیه‌ای برای دوستانی که شرایطشان مثل شماست دارید؟
هانیه: سعی کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند.

* در این سالها چه کسی کمکت بوده؟
هانیه: مادرم بیشتر کمکم بوده، ولی پدرم هم خیلی کمک کردند، بعد برادرانم هم هستند.
پدر: بیشتر مادرشان کمک بوده است.
هانیه: الآن مثلاً دانشگاه را مادرم می‌برد، مثلاً از هشت صبح تا پنج بعدازظهر مادرم با من در دانشگاه می‌ماند.

* پس به نوعی مادرتان هم با شما در رشته کامپیوتر تحصیل می‌کند.
مادر: من کلاس کامپیوتر نمی‌روم، چون می‌گویند به درد شما نمی‌خورد. ولی کلاس دینی اندیشه‌های اسلامی و تربیتی من هم شرکت می‌کنم، یعنی از معلم اجازه گرفته‌ام من هم شرکت می‌کنم با بچه‌ها.

* با تشکر از حضور شما در این مصاحبه.
 
تاریخ ثبت در بانک 10 تیر 1399