کد | pr-23358 |
---|---|
نام | مینوش |
نام خانوادگی | احمدی پور |
شهرت | قیامت |
سال تولد | 1359 |
وضعیت جسمی | ناشنوا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
شهرت | قیامت |
مهارت | شاعر و نویسنده و پژوهشگر |
کشور | ایران |
استان | اصفهان |
شهر | زرین شهر |
توضیحات |
پروانه ها نمی شنوند زندگی در باختن نیست در دیدن و شنیدن است که پروانه ها نمی شنوند ملخ ها با آمدن تولدشان در زیر اشک های برفی پنهان می شوند انگشتری از یاد رفته در غبار خاطرات زندگی با نوعی دیگر از باختن ها و شنیدن ها و دیدن ها در می روند و فرو می روند. ازکتاب چاپ شده باغچه ی خدا ناشرثمتی شاعر ناشنوا مینوش قیامت @minoosh59 |
متن زندگی نامه |
مصاحبه با شاعر ناشنوا مینوش احمدی، آوای خاموشان، سال اول، شماره 1، نوروز 1397، ص 19-20 ------------------- مینوش احمدیپور متخلص به قیامت در 1359 در لنجان زرین شهر از استان اصفهان متولد شد. به رغم ناشنوایی تحصیلات خود را ادامه داد و دو دیپلم کودکیاری و مدیریت خانواده از دبیرستان ناشنوایان میر (اصفهان) دریافت کرد. سپس دوره مربی کودک را در دانشگاه بهزیستی اصفهان گذراند. او از شانزده سالگی به پژوهشگری، شعر و داستاننویسی رو آورد. و چند پژوهش را به اتمام رسانده است. در زمینه موسیقی هم دوره نوازندگی گیتار را نزد استاد دانیال در باشگاه کارگران اصفهان گذرانید. همچنین مهارتهایی مثل آشپزی، شیرینیپزی و عروسک دوزی را فراگرفته و در این زمینهها هم مدرک دارد. اما در زمینه شعر از سال 1375 شعر را شروع کرد و یافتهها و تجارب خود را در قالب شعر بیان میکرد. خودش در مقدمه کتابش باغچه خدا مینویسد: از این که خدا مرا ناشنوا آفرید خوشحالم؛ از این بابت هیچگاه ناشکری نکردهام. اگر ناشنوا نبودم، شاعر نمیشدم و خدا این احساس ناب را به من نمیداد. نخستین کتاب شعر او با عنوان باغچه خدا توسط انتشارات منوچهری در سال 1397 منتشر شده است. کتابهای دیگری هم آماده و درصدد چاپ آنها است. ------------ مینوش احمدیپور: او علاوه بر ناشنوایی از شبکوری مادرزاد نیز رنج میبرد. مینوش سال 1359 در زرین شهر اصفهان به دنیا آمد و در شانزده سالگی شاعری، نویسندگی و پژوهشگری را همزمان آغاز کرد. او مدتها به تحقیق در زمینههای مختلف پرداخت. «اسلام شناختی» از جمله تحقیقات شخصیش میباشد که هجده سال زمان صرف آن کرد. از سایر تحقیقات مینوش، میتوان به روانشناسی ازدواج هشت سال و دستور زبان شعر و داستان نویسی به طور پراکنده اشاره کرد. او در سال نود و چهار تحقیقاتی تخصصیتر را شروع کرد که «چگونه شاعران زن میاندیشند»، «سفری با مولوی»، «شاعران طبیعتگرا» و «شناخت زبان لری» از آن جمله هستند. تاکنون شعری از مینوش به چاپ نرسیده! ولی اولین کتابش با عنوان «باغچه خدا» در انتشارات زند توسط دکتر "ثریا داوودی حمولی" در حال نقد و بررسی است. این کتاب نتیجه تحقیقات اسلام شناسی اوست. باید ذکر کرد خانم "مهدخت شریعتی" بعد از خود "مینوش احمدیپور" را بانوی ناشنوا و فعال در زمینه شعر میداند. میتوان گفت سال نود و هفت برای مینوش سال شناخته شدن بود. زیرا در مجله "انجمن ناشنوایان اصفهان" با او مصاحبهای شد و مقالهاش با عنوان "چرا نویسندگان و شاعران ناشنوا کم داریم" در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و همچنین مردم شعر "سکوت عاشقانه"اش را در رادیو جوان با صدای آقای "امیر انگشت باف" شنیدند. مأخذ: آوای خاموشان، پاییز و زمستان 97، ص9. **** مینوش احمدیپور (قیامت)، (ناشنوا) متولد 1359 لنجان زرین شهر اصفهان است. وی دو دیپلم کودکیاری و مدیریت خانواده در دبیرستان ناشنوایان میراصفهان و مربی کودک در دانشگاه بهزیستی اصفهان را گذرانده است. از شانزده سالگی داستان را همزمان با شاعری و پژوهشگری آغاز کرد. سه پژوهش شخصی به نام روانشناسی ازدواج (به مدت 8 سال) و اسلام شناسی (به مدت 18 سال) و زبان داستان و شعر را انجام داده است. از سال 1394 پژوهشگری تخصصی کتاب اول ادبی به نام شاعران زن چگونه میاندیشند؟ (7 جلدی) را آغاز کرد و پنج پژوهش را در دست دارد که به آن میپردازد. او هجده کتاب شعر دارد که متأسفانه هیچ کدام به چاپ نرسیده است. در فعالیتهای هنری صاحب مدرک عروسک دوزی، آشپزی و شیرینیپزی است. همچنین مدتی گیتار را در نزد استاد دانیال در باشگاه کارگران اصفهان گذراند. اولین کتاب شعر او باغچه خدا نتیجه تجربیات پژوهش اسلام شناسی است که قرار است در ناشر تمتی به چاپ برسد. پدر و مادرتان چه زمانی متوجه ناشنوایی شما شدند؟ متأسفانه در زمان تولد دکتر زایمان و والدینم متوجه نشدند که ناشنوا هستم تا در مقطع اول و دوم دبستان که در درس املاء رشد شدم و معلم در سوم دبستان متوجه ناشنوایی من شد و به سنجش شنوایی رفتم که مشخص شد مادرزادی گوش راستم پرده حلزون ندارد. بدترین خاطره اول دبستان من این بود که معلم به دلیل نمره صفر املاء مرا کتک زد و کتاب، دفتر و کیفم را پرتاب کرد و موهایم را کشید و از کلاس بیرون کرد. متأسفانه معلم به دنبال ریشهیابی نرفت که علت چیست و ندانست که ناشنوا هستم. خوشبختانه از سوم دبستان تا الآن از سمعک استفاده میکنم. پدرم مخالف بود که در مدارس ناشنوا درس بخوانم که باعث شد در تمام دوران تحصیلی در مدارس عادی درس بخوانم، اما در دوم دبیرستان آموزش و پرورش اصفهان اجازه نداد که در مدارس عادی درس بخوانم. فقط دوم و سوم دبیرستان در دبیرستان ناشنوایان میراصفهان درس خواندم. به خاطر ناشنوایی در مدارس عادی بسیار سختی کشیدم. بهترین خاطراتم در دبیرستان ناشنوا میر بود که بهترین معلم و مدیر را داشتم. از مدیر دبیرستان ناشنوا میراصفهان خانم گل بدیعی سپاسگزارم که برای بچههای ناشنوا بسیار زحمت کشید. و چه شد که به سمت شاعری رفتید؟ در دوران دبستان خیلی اهل جستجو و کنجکاوی بودم. از سن یازده سالگی مطالعه را شروع کردم ولی توان نوشتن انشاء نداشتم. این مشکل اصلی همه ما ناشنوایان است که مشکلات گفتاری داریم. به هر حال بدون راهنما و استاد از شانزده سالگی شاعری را همزمان با پژوهشگری و داستان نویسی آغاز کردم. بسیار مذهبی بودم و فکر میکردم شعر جرم است. اما بعدها در مسیر پژوهش اسلام شناسی و مسلمان شدن متوجه شدم از طریق شعر میتوان خدا را شناخت و در شعر با خدا دوست شدم و نتیجه شعر کتاب باغچه خدا شد. بسیاری از دوستان به خصوص ناشنوایان باور نمیکنند که شاعر هستم. واقعاً ناشنوایان و نابینایان گوشهگیرتر از شاعران عادی هستند. تا امروز بیست و دو سال راه شاعری طی میکنم و همچنان به مطالعه و پژوهش و نوشتن ادامه میدهم. در راه شاعری بدون راهنما و استاد بودم که دو سال پیش با دوست عزیزم دکتر ثریا داودی آشنا شدم که راهنمای کتابم پژوهش شاعران زن شدهاند و بالاخره استاد مهربان و بزرگ منش بختیاری شاعر اردلان دبیر آشنا شدم. متأسفانه دانشگاه ایران را نمیپسندم که فقط دنبال مدرک گرفتن است و دنبال دانش و علم نیست و به همین دلیل دانشگاه نرفتم. متأسفانه در ایران دانشگاهی با رشته شعر، نقد شعر و نویسندگی وجود ندارد و فقط رشته ادبیات است. شاعری و نویسندگی در مطالعات را دنبال کردم و آموزش شعر و داستان نویسی را در مرکز آفرینش ادبی اصفهان گذراندم. این قصه شاعری من بود که همیشه در شعرهایم میگویم که اگر ناشنوا نبودهام شاعر نمیشدم و خدا مرا شاعر کرد. (برای دختری ناشنوا به نام ستاره) دخترک ناشنوای و افسرده در میان تاریکیها تنهاست بییار است و بیستاره آسمانش سکوت است نگاه عمرش سکوت است و زیر پای قدمهایش سکوت است فریاد اشکهایش سکوت است نه صدایی از باران و نه صدای طوطی سخنگو. (هدف از شاعر و نویسندگی شدن من این بود که به بچههای ناشنوا ثابت کنم که ناشنوایی عیب نیست، بلکه افتخار است. شش ماه است که به ناشنوایان ایران و شاعران اعلام کردهام که شاعر ناشنوایم و سعی میکنم در خدمت ناشنوایان باشم و تمام تجربیاتم را در اختیار آنها قرار دهم.) شاعره ناشنوا: مینوش احمدیپور (قیامت) منبع: افق اندیشه، سال چهارم، شماره هفت، اسفندماه 1396 |
تاریخ ثبت در بانک | 25 دی 1397 |
فایل پیوست |