کد pr-22353  
نام ساجده  
نام خانوادگی آقایی میبدی  
سال تولد 1368  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی  
زبان فارسی  
تحصیلات کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی  
کشور ایران  
استان یزد  
شهر میبد  
متن زندگی نامه این مصاحبه توسط دفتر فرهنگ معلولین در تیرماه 1400 انجام شده است.

قاسمی: لطف کنید خودتان را معرفی کنید.
آقایی: من متولد 1368 هستم، صادره از میبد، ولی متولد یزد هستم. لیسانس روانشناسی عمومی هستم، فوق لیسانس روانشناسی تربیتی.
سال 1390 آزمون استخدامی شرکت کردم برای بهزیستی، عنوان کودکیاری. چون خیلی آزمونمان و شروع به کارمان طول کشید، در این فرصت آزمون ارشد دادم، و خدا را شکر ارشد را دانشگاه دولتی قبول شدم، آن هم بخاطر رتبه اولی بود. یعنی چون معدل اول دانشگاه پیام نور بودم، رتبه اول دانشگاه دولتی قبول شدم، دانشگاه یزد. مدرکم را گرفتم و سال 1394 شروع کار من خورد در بهزیستی میبد. الآن هم بعنوان مددکار با پست کارشناس مسئول پیشگیری دارم کار می‌کنم،و حالا کمکی از دستم بربیاید بخواهم فعالیتی انجام بدهم یا راهنمایی‌ای انجام بدهم.

قاسمی: شما مشکل بینایی دارید، درست است؟ می‌توانم علتش را بپرسم؟
آقایی: بله، مشکل بینایی دارم. کم‌بینا هستم.

قاسمی: بعد خود بهزیستی مشکلی نداشت حالا با این شرایط شما برای استخدام؟
آقایی: خود بهزیستی چون قانون سه درصد استخدام را دارد، دیگر نمی‌تواند زیر این قانون بزند. چون خودش بالاخره باید بیشتر متصدی و طرفدار حقوق معلولین باشد. ولی محیط کارم طوری است که من قبل از اینکه استخدام بشوم هم آنجا کار می‌کردم. یعنی موسسه خصوصی کار می‌کردم، و با کار بهزیستی بالاخره آشنا بودم، و غریبه نبودم با کار بهزیستی. وقتی هم آمدم در بهزیستی، بخاطر شرایطم حالا یک مقدار از کارها را واقعاً نمی‌توانستم انجام بدهم، ولی کاری را به من محول کردند که هم با شرایط من جور بود، هم بالاخره تا آنجایی که از دستشان برآمد با شرایط من کنار آمدند. خدا حفظشان بکند، خوب بوده، یعنی تا الآن بابت این مسأله مشکلی نداشتم.

قاسمی: شما قبل از آن در موسسه معلولین فعالیت می‌کردید؟
آقایی: بله، من جامعه معلولین میبد کار می‌کردم.

قاسمی: در زمینه‌های دیگر چطور، هنری، ورزشی، فعالیتی داشته‌اید؟
آقایی: به هنر علاقه داشتم، ولی برای دوران قبل از دانشگاه است. در دبیرستان حالا شعر و داستان‌نویسی و نقاشی و اینجور مسائل بوده.

قاسمی: اینها را ادامه ندادید؟
آقایی: نه، موقعیتش پیش نیامد که ادامه بدهم. برای ادامه تحصیلم خواستم اقدام بکنم، چون خیلی رشته‌ام را دوست داشتم، خواستم برای دکترا بخوانم، ولی متأسفانه رشته ما را ندارد یزد. بخاطر مشکلم رفت آمد راه دور سخت بود برایم، تحصیلاتم را مجبور شدم در میبد بخوانم. واقعیتش جای من دانشگاه تهران بود، ولی نشد، خانواده مخالفت کردند و نگذاشتند. رتبه من در کنکور دو رقمی بود. نگذاشتند که من بروم راه دور، برای همین در دکترا هم همین مسأله را دارم دیگر. چون رشته من را فقط دانشگاه تهران دارد، دکترای روانشناسی تربیتی، فکر می‌کنم اصفهان هم داشته باشد، ولی بخاطر مشکل رفت و آمد و مشکلات و مسائلی که من دارم یک مقدار با مخالفت خانواده مواجه شدم، به همین دلیل نتوانستم ادامه‌اش بدهم.

قاسمی: به نظر شما حالا موفقیتهایی که در زمینه تحصیل بدست آورده‌اید عللش چه بوده؟ خانواده، جامعه، پشتکار خودتان، کدامیک از اینها؟
آقایی: البته موفقیت آنچنانی نبوده. واقعاً اگر وقت می‌گذاشتم یا انرژی می‌گذاشتم یا پشتکار بیشتری داشتم، مطمئناً الآن در دانشگاه بودم. کوتاهی از خودمان بوده. اگر وقت گذاشته بودم، خدا چیزی برای من کم نمی‌گذاشت. خیلی بیشتر از اینها واقعاً راه داشت. من پشتکاری که باید داشته باشم را نداشتم.
ولی همین موفقیت نسبی‌ای هم که حالا بوده، خانواده‌ام هیچ وقت من را تحت فشار نگذاشته‌اند. واقعیتش هیچ وقت من را تحت فشار نگذاشته‌اند که «حتماً درس بخوان، حتماً بنشین ده ساعت در طول روز درس بخوان، برو داخل اتاق و بیرون نیا» هیچ وقت چنین اجباری از طرف خانواده نداشته‌ام واقعیتش. یعنی اگر هم درس خوانده‌ام فقط بخاطر علاقه‌ای بوده که به درس خواندن داشته‌ام. هیچ وقت مجبور نبودم که بخوانم. رشته‌ام را دوست داشتم، کتابهایم را دوست داشتم، درس خواندنم را دوست داشتم، و فکر می‌کنم این علاقه انگیزه شده که ادامه بدهم.

قاسمی: توصیه‌ای دارید برای دوستانی که حالا شرایط مشابه شما را دارند، و بخواهند پیشرفت داشته باشند در جامعه؟
آقایی: فقط یک جمله بگویم که اوایل خیلی مشکلی که دارم دست و بالم را می‌گرفت. ولی الآن متوجه شده‌ام که اینقدر توانایی آدم زیاد است که واقعاً آن نقص و کمبودی که وجود دارد را می‌شود جبران کرد. با پشتکار و انگیزه و تلاش و توکل واقعاً می‌شود جبرانش کرد.

قاسمی: از شما تشکر می کنم که در این مصاحبه شرکت کردید.
 
تاریخ ثبت در بانک 12 آبان 1397