کد pr-21855  
نام ملیحه  
نام خانوادگی درویشیان  
سال تولد 1361  
وضعیت جسمی فقدان حرکتی  
نوع فعالیت هنری  
زبان فارسی  
مهارت نقاشی با نقطه (ترام)  
کشور ایران  
استان خراسان رضوی  
شهر مشهد  
متن زندگی نامه خانم ملیحه درویشیان متولد 1361 متولد شهر مشهد می‌باشد. او به علت بیماری دیستروفی عضلانی دارای معلولیت جسمی حرکتی است. در حال حاضر تنها انگشتانش کار می‌کند. او هنر ترام (نقاشی با نقطه) کار می‌کند. چهار سال است که نقاشی را بدون استاد و تنها با علاقه شخصی خودش فرا گرفته و آثار زیبایی را خلق کرده است. اولین نمایشگاهش در تیرماه 97در مشهد برگزار شد. سابق بر این که دستانش حرکت داشته گلسازی و دیگر کارهای هنری را نیز انجام می‌داده است.
در پایان زندگی نامه خودنوشت این هنرمند را می‌آوریم.

داستان زندگی من ٬داستان آرزوهاییست که با وجود پروردگارم به همه ی آنها رسیده ام…
ملیحه درویشیان هستم از شهر مقدس مشهد با معلولیت جسمی حرکتی تحلیل عضلانی.بیماری ای که هنوز خیلی ها نمیدونن اون چیه!! بیماری ای بنام دیستروفی٬ تحلیل عضلانی دوشن...
بله٬ من و خیلی افراد دیگه بخاطر ازدواج فامیلی دچار این بیماری ناعلاج شده ایم .
متأسفانه ٬ بیماری ای که راه درمانی نداره...
من نعمت راه رفتن را از دوران کودکی ٬از ده یازده سالگی از دست داده ام...
دستام بی حرکت٬ پاهام، بی حرکت٬ پاهایی که تا دیروز باهاشون میدوئیدم تو راه مدرسه،حالا خوابیدن ...
من موندم با حسرت دویدن...حسرت پریدن ... و ازون به بعد تنها همراه و همدمم صندلی چرخدارم شد٬ شاید باور نکنین اما...
صندلی چرخ دار یک موجود زنده ست...
دیگه ازون به بعد نگاه مردم بهم یک جوره دیگه شده بود٬ بوی ترحم میداد٬ بوی دلسوزی ٬
مکانهای خصوصیمو از دست داده بودم ٬مکانهای عمومیم رو هم.
هر چند من دستی برای انجام کارهایم نداشتم و ندارم٬اما پدر و مادری دارم که از ابتدای تولد تا هم اکنون دستها و پاهایم بوده اند؛
نه ...
بهتر است بگویم بالهای پروازم بوده اند و من توانستم توسط این دو بال پرواز که هدیه خداوند بوده و هست تا بینهایت خواسته هایم به اوج برسم...
ما یک خانواده شش نفره بودیم. دوبرادر و یک خواهر داشتم اما خواهرم مریم٬که همدم تنهایی های من بود و او هم ازین بیماری رنج میبرد؛8سال پیش به دیار ابدی شتافت و من رو باتمام دردها و غمهایم تنها گذاشت...
تا چهارسال بعد از فوت خواهرم با وجود خانواده ام٬ اما حس تنهایی داشتم و خوراک روز و شبم گریه بود...
قبلتر فکر می‌کردم معلولیت محدودیت نیست٬فقط یک شعار است ؛ تا اینکه به لطف و عنایت خداوند در مسیری قرار گرفتم که دیدگاهم به زندگی عوض شد، با دوستان مهربانی آشنا شدم
که تونستن کنارم باشن و کمک کنن تا به اهدافم برسم ...
باعث شدن که تصمیم بگیرم مفید زندگی کنم نه اینکه فقط زنده باشم و نفس بکشم.
و بخاطر یک اتفاق خوب ،دوستان ارزشمندی وارد زندگی من شدند ...
جناب آقای حمید کیانیان کارگردان گروه تأتر معلولین جسمی و حرکتی بچه های باران٬ خانم سمیرا صالح زاده٬ خانم سمانه احسانی نیا ٬خانم لطفی عزیز مدیر موسس بهزیستی فروغ محبت و تمام کسانی که در این راه به من انرژی دادند...
و دیدم معلولینی رو که با ویلچر٬ واکر٬ عصا و به هر شکل و ظاهری مثل یک آدم معمولی مسیر زندگیشون رو پیش میبردن و اینها همه جرقه ای رو در وجود من زد که اسمش رو میذارم امید…
ازون به بعد دیگه از اجتماع نمیترسیدم ٬ازون به بعد نگاه مردم به من نگاه قدرتمدانه ای شد…
به خداوند احد و واحد اعتماد کردم و ازش خواستم تلاشمو هم کردم و به تلاشم ادامه میدم...
دلم همیشه میخواسته و میخواد که خانواده ام رو خوشحال کنم و یه باری رو از رو دوششون بردارم نه اینکه یه بار باشم...
هنر جزﺀ ای از زندگی منه، من با هنر متولد شدم و رشد کردم ...
هنر نقاشی برای من از قبل از معلولیتم شروع شد از زمانی که مدرسه میرفتم حتی زمانیکه هنوز دستهایم کار میکردن با نقاشی وقتمو پر میکردم٬ نقاشی با ماسه ٬ساختن گل چینیو پازلهای هزار تیکه ....
من از بچگی با هنر گره خوردم و این باعث شد که چندین سال که از معلولیتم می گذشت تصمیم بگیرم که نقاشی کنم٬ نقاشی به سبک ترام.
با این هنر زندگی من زیباتر شد٬ من نقاشی رو در وجودم پرورش دادم و از کارم لذت میبرم و اینو مدیون لطف و عنایت خداوند خواسته خودم و دعای خیر عزیزانم و حضور ارزشمند دوستانم میدونم…
در آخر دوست دارم بگم اعتماد به لطف و مرحمت پرودگار میتونه رنگ و بوی زندگی رو تغییر بده…
یاد گرفتم که رویاهامو زندگی کنم٬ رویاهای ما زندگیمون رو میسازه٬ خدا گفته از شما حرکت و از من برکت. به جرأت میتونم قسم یاد کنم به وحدانیت خداوند که هر آنچه تو زندگیم اتفاق افتاده بخاطر رویا پردازی های من بوده...
حتی همین زدن نمایشگاه و در حضور شما بودن از اهداف بزرگ من بود٬ اهداف دیگه من ، شامل ارزشمند دیده شدن بود٬ نقاش شدن ٬ مشهور شدن ٬رنجور نبودن بود و خوشحالم که مامانم دیگه امروز راجع به نقاش بودن دخترش با دوستاش حرف میزنه و کمتر غصه ی منو میخوره…
رویاهاتون رو زندگی کنین٬ نترسین ٬شکر گزار همه داشته ها و خواسته هاتون باشین٬ به صدای ناراحتی هاتون گوش نکنین٬ خداوند...
بهترینها رو برای بنده هاش میخواد٬ بهتره همه ی ما هم بهترینها رو برای خودمون بخوایم…
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر٬ نعمت از کفت بیرون کند
من همه ی زندگیم رو سپردم به خالقم و اون تنهام نزاشته و نخواهد گذاشت…
درود بر شما...

کانال تلگرامی او به آدرس https://t.me/malihedarvishiyan61 می باشد.
 
تاریخ ثبت در بانک 18 مهر 1397  
فایل پیوست
تصویر
 
تصویر
 
تصویر
 
تصویر
 
تصویر
 
تصویر
 
تصویر