کد pr-20357  
نام مریم  
نام خانوادگی آقانوری  
سال تولد 1352  
وضعیت جسمی فقدان حرکتی  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی  
زبان فارسی  
تحصیلات دیپلم  
مهارت شاعر  
اهم فعالیت ها شاعر  
کشور ایران  
استان اصفهان  
شهر اصفهان  
توضیحات نمونه ای اشعار

عروسک شکسته
در اون روزای کودکی، داشتم من یه عروسکی
عروسکم شکسته بود، زار و غمین و خسته بود

عروسک قشنگ من حوصله بازی نداشت
تو این دنیای بی وفا یک دو سه همبازی نداشت

دلم می خواست غمهاشو دور می‌کردم
قلب کوچیکش رو پر از شادی وشور می‌کردم

اما خودم شادی و شور نداشتم
تا کمی شو تو قلب اون می‌ذاشتم

ما هر دوتا یکه و تنها بودیم
چشم به راه امید فردا بودیم

امید ما خدای بی کسون بود
یا شایدم یه قلب مهربون بود


ضامن آهو
الا یا ضامن آهو ضمانت نامه می‌خواهم
برای آخرت آقا شفاعت نامه می‌خواهم

به جان دادن نگاهی بر من و دستی به بالینم
سرم بر دامنت گیری و آن جانانه می‌خواهم

به وقت رفتن و غسل و کفن برتن
همان یک پرچمت رامن به جای جامه می‌خواهم

فدای مادرت زهرا وجدت دم به دم گردم
برای آن شب اول زتو یک نامه می‌خواهم

دلم تنگ و غمم افزون و حسرت بر دلم مانده
برای پای بوسیت زیارتنامه می‌خواهم

تنم رنجور و دردم گشته افزون‌تر تو می‌دانی
شفای درد جان از آب سقاخانه می‌خواهم

میان صحن سقاخانه گشتم منتظر آقا
منم مثل کبوترها پناه ودانه می‌خواهم

میان عاشقانت یک دمی بر من نظر بنما
که آن یک دیده را همچون دری دردانه می‌خواهم

تو را جان جوادت رد نکن دست گدایم را
ز دستانت همی من یک پر پروانه می‌خواهم
تقدیم به مولایم امام رضا (ع)  
متن زندگی نامه او متولد شهر اصفهان در خانوادهای کاملاً مذهبی و از طبقه متوسط به دنیا آمد. فرزند اول خانواده که در شش ماهگی دچار فلج اطفال از ناحیه یک پا شده و هم اکنون جزء معلولین جسمی حرکتی می‌باشد. سرودن شعر را از نوجوانی شروع کرده و تا حال ادامه دارد. اشعارش غالباً آئینی و مذهبی و از سر عشق به اهل بیت علیهم السلام سروده شده که البته در زمینه‌های دیگر نیز سروده‌هایی دارد. این اشعار کاملا احساسی و از سر ذوق بوده است.
او می‌گوید: «باعث افتخار است که خود اهل بیت نظر داشته‌اند ان‌شاءالله و صد البته توجه و لطف خداوند شامل حالم بوده و هست و همواره شاکر و قدردان خواهم بود. و در آخر زحمات پدر و مادر و تشویق دوستانم از جمله سرکار خانم معتمدی (مدیرعامل جامعه معلولین اصفهان) و خانم براتی (از هیئت مدیره جامعه) و دوست عزیزم خانم یوسفیان که کمکهاو تشویقهایشان تاثیر بسزائی در این امر داشته است».
دفتر اشعارش با حدود دو هزار بیت شعر آماده چاپ است و مشغول بازبینی آن می‌باشد تا آن را چاپ کند. نیز علاقه دارد تجارب خودش را در زمینه شعر و شعر سرایی آموزش دهد. از مدیریت جامعه معلولین هم خواسته برایشان کلاس بگذارند. چون معتقد است معلولین می‌توانند احساسات خود را در قالب شعر بیان کنند و این مسئله هم برای خودشان موثر است و هم برای جامعه.

------------------
خانم مریم آقانوری در اصفهان متولد شدند. ایشان بر اثر بیمار یفلج اطفال از ناحیه یک پا معلول جسمی حرکتی می‌باشد. او در دانشگاه رشته کارشناسی الهیات قبول شد اما به دلیل رفت و آمد و مسیر طولانی به توصیه پزشک از دانشگاه انصراف داد.
او از همان زمان نوجوانی که برای جراحی به بیمارستان می‌رفت خاطره نویسی را شروع کرد اما چیزی از آن دوران ندارد. نوشته هایی که او به صورت ثبت شده دارد از سال 1377 است. بیشتر اشعار و مطالبی که می‌نویسد احساسی است، یعنی بر اساس احساساتش نوشته است، و به نوعی وصف حال خودم است.
او برای سرودن شعر و نویسندگی دوره خاصی نرفته است. به تازگی از طریق دوستانش در جامعه معلولین با انجمن شعر اصفهان آشنا شده است. به گفته خودش، بیشتر موفقیت او در سرودن شعر لطف خدا و استعدادش بوده است. قالب شعری او بیشتر دو بیتی، غزل و غصیده، و کمتر مثنوی تسن. شاید شعر نو هم در بین اشعارش باشد، ولی بیشتر اشعارش دو بیتی و غزل و قصیده است. همچنین در زمینه هنر بافتنی نیز مهارت دارند.

دفتر فرهنگ معلولین با ایشان مصاحبه ای داشته است که در اینجا آورده می‌شود:

* چه افرادی در شعر سرودن شما تأثیر داشته‌اند؟ حالا مربی و استادی که فرمودید نبوده. حالا شما اشعارتان را برای نظر دادن پیش کسی نمی‌بردید که حالا نظر بدهند روی شعرهای شما؟
ـ کسی که در حد استاد باشد و بتواند از اشعار من غلط گیری بکند، خیر. ولی دوست صمیمی من خانم یوسفیان که ایشان خودشان ادبیاتی بود، ولی اینکه بخواهد بگوید که مثلاً این بیت را عوض کن یا مثلاً اینجا را این کار را بکنی بهتر است، در این حد هیچ کس نبوده که بخواهد راهنماییم بکند. با اینکه از انتقاد خوشم می‌آمده ولی متأسفانه هیچ کس نبوده که شعرهایم را بخواهم ارائه بکنم. به نوعی نقد حرفه‌ای بر اشعار من انجام نگرفته است.

* نظر شما درمورد شعر و شعر سرایی برای معلولین چیست؟ چه فوایدی برای این افراد می‌تواند داشته باشد؟
به نظر من خیلی مثبت است. من خیلی مُصر هستم که اگر بشود زندگینامه، خاطرات و دل‌نوشته‌های دوستانم را، آنهایی که به نوعی با من همدرد هستند را در قالب قصه مطرح بکنم، یعنی قبل از اینکه به فکر چاپ اشعارم باشم، خیلی دوست داشتم که یک جوری درد این افراد را شاید نتوانم در قالب شعر بیان بکنم، ولی خیلی دوست داشتم که در قالب یک رمان یا قصه‌های کوتاه بیان بکنم، و واقعاً هم این کار را می‌خواهم بکنم، الآن شروع کرده‌ام و یکی دو تا نوشته‌ام، قصه‌های تقریباً پنج شش صفحه‌ای.

* چطور می‌توانیم شعر را در جامعه معلولین گسترش بدهیم؟
ـ من فکر می‌کنم بچه‌ها بدشان نمی‌آید. من 7-8 ماه است که با این مجموعه آشنا شده‌ام، و شاید کمتر از ده تا از شعرها و نوشته‌هایم را در این گروه گذاشته‌ام، آن قصه‌ای که گذاشتم خیلی بچه‌ها استقبال کردند. فکر می‌کنم یکی از راه‌هایش این است که بچه‌ها را با این قضیه آشنا بکنیم. خیلی‌ها عنوان کردن که ما دوست داریم بنویسیم، خیلی‌ها گفتند ما دوست داریم زندگینامه‌مان یک جایی عنوان بشود، ولی شاید فرصت اینکه این را ارائه بکنند تا الآن نداشته‌اند.
یکی از اعضای گروه قصه من را که خواند، سریع بعدش در حد ده خط یک چیزی نوشت، و من خیلی تشویقش کردم. حتی به آنها پیشنهاد دادم و گفتم من حاضرم متن‌هایتان را ویرایش بکنم در قالب قصه، بدون اسم، با اسم مستعار، کمکتان بکنم و یک جایی ثبت بشود. فکر می‌کنم یکی از راه‌هایش می‌تواند این باشد که یک جورهایی در اصل آن استعداد خفته‌شان را بتوانیم بیدار بکنیم.

* در زمینه شعر و داستان نویسی که شما انجام می‌دهید مقام‌هایی تا الآن کسب کرده‌اید؟ جشنواره‌هایی شرکت داشته‌اید؟ یا برای مجلات و نشریات مطلبی ارسال کرده‌اید؟
ـ بصورت جدی خیر. من کمتر با این مراکز آشنا بوده‌ام. من هیچ جا نرفته‌ام. شاید یکی از دلایلش همین مشکلی بوده که داشته‌ام، شاید یک جاهایی محدودیت برایم داشته که بخواهم بروم بیایم.

* در زمینه شعر یا زمینه‌های هنری تدریس نداشته‌اید؟
ـ در زمینه بافت تدریس داشته‌ام، کلاس‌های خصوصی داشته‌ام، در خانه نیز شاگردهایی داشته‌ام.

 
تاریخ ثبت در بانک 5 تیر 1397