کد | pr-19163 |
---|---|
نام | لیلا |
نام خانوادگی | غزنوی |
سال تولد | 1352 |
وضعیت جسمی | کم بینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، اجتماعی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی، کارشناسی ارشد مشاوره توانبخشی |
مهارت | بافندگی با ماشین / دبیر رابط نابینایان در آموزش و پرورش |
اهم فعالیت ها | قائم مقام موسسه توانگران کارآفرین شیراز |
کشور | ایران |
استان | فارس |
شهر | شیراز |
متن زندگی نامه |
خانم غزنوی متولد سال 1352 و کم بینا میباشد. تحصیلات خود را در کارشناسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد فسا ادامه دارد و کارشناسی ارشد را در رشته مشاوره توانبخشی در دانشگاه آزاد مرودشت به پایان رساند. او از سیزده سالگی کار بافت را (قلاب، میل و ماشین) را انجام میدهد و به وسیله این حرفه درآمدهایی را به دست آورده است. بعد از آن در رشته حصیربافی که در اصطلاح شیرازی تیجیر به آن میگویند، را انجام میدهد و به بچههای دیگر هم آموزش میدهد. چون در زمان دانشجویی در مرکز کم توان ذهنی کار میکرده است. و بعد همین کارگاه را در بنیاد توانگران شیراز ایجاد کرده است. اما بر اثر کم آبی نی قطع شد و دیگر این کارگاه فعالیت ندارد. او این حرفه را در واقع هم آموزش داده و هم کار کرده است. او از سال 1380 حق التدریس را شروع کرد و سال 1387 استخدام آموزش و پرورش شد، او در مدت شانزده تدریس به عنوان دبیر رابط نابینایان بوده است. ایشان از سال 1385 وارد موسسه توانگران شده است. او در این موسسه با حرفه آموزی وارد شد. از همان ابتدا تأسیس کارگاه حصیر را در قالب یک تعاونی در سال 86 بنیانگذاری کرد. در ارتباط کار بافندگی با ماشینهای بافت خانگی او مربیگری فنی و حرفهای در این رشته بود. بعد از آن از سال 1386 وارد هیئت مدیره شد و در کارهای مدیریتی همکاری زیادی داشت. در حال حاضر هم قائم مقام مدیرعامل میباشند. او در دوران دبیرستان عضو تیم گلبال بوده و در مسابقات کشوری در یزد به عنوان بازیکن نمونه انتخاب شد. همچنین آشنایی با کامپیوتر نیز دارد. او درباره موفقیتها و خانوادهاش میگوید: «ما چهار خواهر و برادر با مشکل بینایی در خانواده هستیم. من فرزند اول خانواده هستم، و توانستم خواهر برادرهای دیگرم را هم کمک کنند تا به مدارج بالاتر برسند. چهار خواهر برادری که مشکل بینایی داریم الآن دوتایمان کارشناس ارشد هستیم، دوتایمان کارشناسی هستیم، سه تایمان معلم هستیم در آموزش و پرورش، و یکیمان هم در واقع روانشناس بالینی هست و در ساری کلینیک دارد. ما یک خانواده روستایی هستیم. در هشت سالگی چشمم تخلیه شد، حدود پنج شش سال بازمانده از تحصیل بودم، ولی با توجه به علاقهای که داشتم، یک نفر ما را راهنمایی کرد و بعد از شش سال من توانستم بیایم آموزشگاه شوریده شیرازی درس بخوانم و به این موفقیتها دست یابم.» |
تاریخ ثبت در بانک | 11 اردیبهشت 1397 |
فایل پیوست |