کد | pr-19157 |
---|---|
نام | علیرضا |
نام خانوادگی | ایزدی |
سال تولد | 1378 |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، ورزشی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | کارشناسی روانشناسی |
مهارت | کامپیوتر و برنامه نویسی / فوتبال پنج نفره نابینایان |
کشور | ایران |
استان | فارس |
شهر | شیراز |
توضیحات | ایشان دانشجوی رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران میباشد. او از دانش آموزان سخت کوش بود و توانست در کنکور سراسری رتبه سه منطقه 3 و رتبه 46 کشور در کنکور سراسری 96 را به دست آورد. او در زمینه ورزش در رشته فوتبال پنج نفره نابینایان تیم فارس بازی میکند. او همراه این تیم از سال 91 شش بار قهرمان مسابقات کشوری و دو بار قهرمانی لیگ شده است. او در زمینه کامپیوتر و برنامه نویسی مهارت دارد ولی نه به صورت خیلی حرفهای. در سال 90 در مسابقات کشوری قرآن در کرمان در رشته قرائت برای نابینایانرمقام اول را به دست آورده است. |
متن زندگی نامه |
گفتوگو با علیرضا ایزدی، رتبهی 3 سال 96 (نابینای مطلق) من علیرضا ایزدی از شهر شیراز هستم. در کنکور 96 با رتبهی 3 انسانی منطقهی 3 در رشتهی روانشناسی دانشگاه تهران قبول شدم. علیرضا ایزدی در یک نگاه شهر: شیراز سالهای حضور در کانون: از اول دبیرستان تا چهارم دبیرستان به مدت 4 سال رتبهی قبولی: رتبهی 3 انسانی منطقهی 3 کنکور 96 رشتهی قبولی: روانشناسی دانشگاه تهران شغل پدر: بازنشستهی نیروهای مسلح تحصیلات و شغل مادر: خانهدار لطفاً خودت را معرفی کن. من علیرضا ایزدی از شهر شیراز هستم. در کنکور 96 با رتبهی 3 انسانی منطقهی 3 در رشتهی روانشناسی دانشگاه تهران قبول شدم. به مدت چهار سال در آزمونهای کانون شرکت کردم. چون معلولیت بینایی دارم، جزو دانشآموزان استثنایی محسوب میشوم و در منطقهی 3 قرار میگیرم. ما در کنکور از امتیاز وقت اضافه هم برخورداریم و نیز منشی داریم تا سوالات را برایمان بخواند و جوابها را در پاسخنامه وارد کند. البته دفترچهی سوال من با خط بریل بود و منشی من فقط سوالات را وارد میکرد. در کدام مدرسهها درس خواندی؟ من مادرزاد مشکل بینایی داشتم؛ اما بهدلیل سهلانگاریهایم روزبهروز بدتر شدم. پنج سال دبستان در مدرسهی نابینایان درس خواندم و در مقطع راهنمایی به مدرسهی دانشآموزان عادی رفتم. وقتی در آزمون مدارس برتر شرکت کردم توانستم در مدرسهی نمونهدولتی توحید قبول شوم. این مدرسه در شیراز در رشتهی انسانی خیلی قوی است. چهار سال در این مدرسه درس خواندم. چه شد که رشتهی انسانی را انتخاب کردی؟ سالهای قبل بیشتر به ریاضی علاقه نشان داده بودم. سوم دبستان که بودم مدام مسئله حل میکردم و به عملیات ذهنی ضرب علاقه داشتم. این کار باعث شد پایهام در ریاضی قوی شود. در دبیرستان متوجه شدم به اکثر درسهای رشتهی انسانی هم علاقه دارم. یادگیری خوبی داشتم و بیشتر مطالب را در کلاس درس یاد میگرفتم و در خانه فقط به مرور نیاز داشتم. تا دورهی دبستان زیاد احساس رقابت در من ایجاد نشد. هم تعداد کم بود و هم رقابتی وجود نداشت. وقتی به دبیرستان رفتم رقابت من با دانشآموزان عادی بود و این، کار را برایم سخت میکرد. علاقه و استعداد اصلیام را ریاضی میدانستم و دلکندن از این رشته برایم سخت بود. الان هم که دانشجو هستم از درس آمار خیلی لذت میبرم. بین این همه رشته در علوم انسانی، چرا روانشناسی را انتخاب کردی؟ انتخاب من نسبت به دانشآموزان عادی محدودیتهای دارد. من میتوانستم رشتههای حسابداری و مدیریت مالی را هم انتخاب کنم تا درس ریاضی هم داشته باشد؛ اما بعضی از شرایط باعث شد بین چندین رشتهای که به آنها علاقه داشتم، روانشناسی را انتخاب کنم. احساس میکردم این رشته در زندگیام کاربرد دارد و دسترسیام به منابع این رشته بهتر است. درکل راه هموارتری در این رشته داشتم. از چه زمانی به کانون آمدی؟ از اول دبیرستان به کانون آمدم. قبل از آن، چیزی در مورد بورسیهی کانون نمیدانستم. من دوست داشتم آزمون بدهم و یکی از علاقهمندیهای من تستزدن است. بنابراین وقتی با کانون آشنا شدم از اول دبیرستان در آزمونها شرکت کردم و تقریباً حضور منظمی داشتم. اولین آزمون را به یاد میآوری؟ در این سالها چه روندی را طی کردی؟ ترازم حدود 5600 شد. سال اول دبیرستان ترازهایم حدود 6000 بود و بهمرور بهتر شدم. دوم دبیرستان حدود 6200 شد. سال سوم به 6500 رسید و سال چهارم به تراز 7000 رسیدم. درواقع سیر صعودی تدریجی داشتم. در کنکور هم رتبهام نسبت به آزمونها بهتر شد. در آزمونها متوجه شدم نتایجم در آزمونهای جامع بهتر میشود. روش مطالعهات از دوران دبستان چگونه بود؟ در دبستان با خط بریل کار میکردم اما وقتی به راهنمایی رفتم کتابها از خط بریل به سمت کتاب صوتی رفت. آن زمان کتاب درسی را به پدر و مادرم میدادم تا بخوانند و خودم با خط بریل دوباره مینوشتم. هرچند یادگیری با کتاب صوتی برایم سخت بود، وقتم را خیلی میگرفت و سعی کردم با کتاب صوتی کنار بیایم. وقتی در دوران دبیرستان لپتاپ تهیه کردم دیگر مشکلی نداشتم و میتوانستم با نرمافزارهای صوتی مختلف کار کنم و مشکلاتی که قبلاً داشتم رفع شد. میتوانستم سرعت فایل را زیاد کنم و مرور سریع داشته باشم یا همزمان با گوشدادن، یادداشتبرداری هم بکنم. با کدام درس ارتباط خوبی برقرار نکردی؟ آیا توانستی بر آن غلبه کنی؟ از اول راهنمایی با درس علوم اجتماعی مشکل داشتم. این درس چالش اصلیام بود و نمیتوانستم به سوالات تشریحی آن پاسخ دهم. شاید این درس برایم جاذبهی خاصی نداشت و خودم را مجبور میکردم که برای قبولی آن را بخوانم. البته در تستهای این درس مشکل نداشتم و جواب میدادم. برخلاف علوم اجتماعی، فکر میکنم ریاضی محبوبترین درس تو بود. در این درس چه نمرهای آوردی؟ نمرهی کامل گرفتم. ریاضی برای من لذتبخش است. وقتی میتوانم مسئلهای را حل کنم احساس رهایی میکنم. حل مسئله به اعتمادبهنفسم کمک میکند. در آزمونهای کانون بعضی از سوالات را اشتباه پاسخ میدادم. بعد از آزمون گاهی دوباره آن سوالات را حل میکردم. ریاضی نیاز به نوشتن دارد. تو چه کار میکردی؟ من معادلات را ذهنی حل میکنم و موقع حلکردن چیزی نمینویسم. از کودکی با نوشتن مشکل داشتهام و وقتی مینویسم سرعتم کمتر میشود. مسائلی که با شکل و نمودار سروکار داشت، از دوستانم میپرسیدم که معلم آنها را چگونه حل کرده است. از گفتههایت معلوم است که فراشناخت خوبی داری. من الان به دانشآموزان دهم و یازدهم نابینا در کانون مشاوره میدهم و یکی از بحثهایی که روی آن تأکید دارم، فراشناخت است. برخی با ساعت مطالعهی زیاد پیشرفتی ندارند. یا برخی روی یک درس زیاد وقت میگذارند؛ اما نتیجه نمیگیرند. من هم سال کنکور در درس دینوزندگی مشکل داشتم. برای سوالات تشریحی مشکل نداشتم اما در تستها به مشکل میخوردم. متوجه شدم باید این درس را طور دیگری بخوانم. آیات و درسها را میخواندم؛ اما درنهایت نتیجهای که انتظار داشتم نمیگرفتم. تأکیدم را گذاشتم روی آیات و نتیجهام بهتر شد؛ اما درنهایت باز هم مشکلم بهطور کامل حل نشد و نمرهام 65 شد. مشکل دیگرم این بود که اگر ساعت مطالعهام را زیاد کنم نتیجهام تغییری نمیکند. تصمیم گرفتم از مرور سریع اما دقیق استفاده کنم تا بازدهی بیشتری داشته باشم. در انتخاب منابع محدودیت نداشتی؟ قطعاً محدودیت زیادی وجود دارد. ما گاهی در کتاب درسی هم مشکل داریم. بعضی از کتابهای درسی قدیمی است و مشکل ایجاد میکند و از دانشآموزان عادی میخواستم مطالب جدید را برایم بخوانند. برای کتابهای کمکدرسی هم یکیدو کتاب بیشتر نداشتم. البته من این محدودیت را بد نمیدانم. اگر یک کتاب خوب را خوب بخوانیم بهتر از این است که منابع زیاد داشته باشیم و سردرگم شویم. حتی کتاب درسی هم بهتنهایی میتواند نتیجهبخش باشد و درنهایت یک کتاب کمکدرسی میتواند مکمل آن باشد. من از برخی از کتابهای صوتی کانون استفاده کردم. بهطور مثال در روانشناسی و فلسفه و منطق و ریاضی از این کتابهای صوتی استفاده کردم و خیلی کمک کرد. جمعههای آزمون چه جایگاهی در پیوستگیات به آزمونها داشت؟ بعد از آزمون جمعه، وقتی به خانه میآمدم ذهنم را برای آزمون بعدی آماده میکردم. هر آزمون، موتور محرک من برای آزمون بعدی بود و انگیزهام را حفظ میکرد. برنامهی راهبردی به من توان برنامهریزی میداد و میدانستم که قرار است از چه نقطهای به کجا برسم. عصر جمعه بیشتر به بازیابی جسم و روانم اختصاص داشت. وقتی از نتیجهی آزمون راضی نبودم سعی میکردم به آن فکر نکنم و کارهایی را که دوست داشتم انجام میدادم. در عید 96 در آزمونهای جامع عید چه نتیجهای به دست آوردی؟ در عید ترازم به 7200 رسید. هفتهی اول چون با تعطیلات همراه بود مشکل منشی داشتم و شرایط سخت بود. نقش منشی خیلی تعیینکننده است و کسی که صورت سوال را درست میخواند، نقش مهمی در پاسخگویی دارد. تو با مشکلات خاصی دستبهگریبان بودی. آیا سال چهارم مسئلهی خاصی داشتی که آن را حل کرده باشی؟ من در آزمونهای کانون منشی داشتم و برای کنکور نمیتوانستم پیشبینی کنم که چه کسی به نام منشی به من کمک خواهد کرد. من بیشتر دوست داشتم سوالات را با خط بریل بخوانم و سال چهارم دفترچههای کنکورهای سالهای گذشته که به خط بریل بود گرفتم و پاسخ دادم. با روش سهروزیکبار خودم را برای دفترچهی بریل در جلسهی کنکور آماده کردم. خوشبختانه این کار باعث شد در کنکور با مشکلی مواجه نشوم. گفتی که در آزمونهای جامع عملکرد بهتری داشتی. آزمونهای خرداد را چگونه پشت سر گذاشتی؟ ماه آخر مقصد مشخص شده بود و احساس خوبی داشتم. آزمونهای خرداد بهترین آزمونهایم بود و خودم را با روش سهروزیکبار آماده کرده بودم و میدانستم در هر درس چه وضعیتی دارم. نتایج آزمونهای خرداد ذهنم را شفاف کرد و دیگر نگران نبودم. در کنکور در هر درس چه نمرهای کسب کردی؟ ادبیات 84، عربی 89، دینوزندگی 63، زبان 55، ریاضی و اقتصاد 100، ادبیات اختصاصی 88، عربی اختصاصی 95، تاریخ و جغرافیا 42، علوم اجتماعی 87، فلسفه و منطق 39، روانشناسی 67. تو الان همکار ما در کانون هستی. چه شد که دوباره به کانون برگشتی؟ وقتی دانشجو شدم نگران این بودم که برنامهی درسها فشرده باشد و نتوانم کار دیگری انجام دهم. بنابراین به مدت یک سال از کانون دور بودم. بههرحال در این یک سال افراد زیادی با من تماس گرفتند و مشاوره خواستند. وقتی متوجه شدم خیلی از نابینایان نیاز به مشاوره دارند، از آذرماه امسال همکاریام را با کانون شروع کردم و الان پشتیبان ویژه هستم و تجربیاتم را منظمتر در اختیار دانشآموزان قرار میدهم. البته در بخش نابینایان سایت کانون هم مشغول هستم و تلاش من این است که امکانات بیشتری برای نابینایان و کمبینایان ارائه دهیم. غیر از درس به چه کارهای دیگری علاقه داشتی؟ از دورهی دبیرستان به کامپیوتر و برنامهنویسی علاقه پیدا کردم. هنوز هم دوست دارم مطالب بیشتری در این زمینه یاد بگیرم. غیر از روانشناسی که رشتهی اصلی من است، یادگیری بعدی من در زمینهی کامپیوتر است. خیلیها فکر میکنند نابینایان نمیتوانند با کامپیوتر کار کنند؛ اما من در زمینهی برنامهنویسی هم کار میکنم. نرمافزاری به نام صفحهخوان نصب کردهام که برایم میخواند و نیازی به بینایی ندارد. بخشی از روانشناسی هم که با آمار سروکار دارد به نرمافزارهای کامپیوتری نیازمند است. من در این زمینه مشکلی نداشتم. از خانوادهات هم میگویی؟ یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر از خودم دارم. برادرم کلاس هشتم است و در آزمونهای کانون شرکت میکند و او هم مثل من نابیناست. برادرم خیلی شبیه به من است و او هم در ریاضی قوی است و به کامپیوتر علاقهی زیادی دارد. مادرم اغلب خانه است. وقتی به مدرسه میرفتم مادرم خیلی به من کمک کرد. کتابهایی که قدیمی بودند برایم میخواند و ضبط میکرد. الان هم در دورهی دانشجویی باز هم اگر نیاز باشد درسها را برایم ضبط میکند. در آزمونها گاهی خواهر یا مادرم منشی من بودند. پدر و مادر و خواهرم از من درس میپرسیدند و خیلی به من کمک کردند. هر امکاناتی که لازم داشتند برایم تهیه میکردند. برای بعضی از نابینایان، خانواده، اولین چالشی است که باید آن را پشت سر بگذارند؛ اما من از حمایت کامل خانوادهام برخوردار بودم. با ارتباط خوبی که با خانوادهات داشتی، حالا این دوری، تو را اذیت نمیکند؟ خانوادهام بهخوبی درک کردند که نیاز به استقلال دارم و با دوری از خانواده زودتر به استقلال میرسم. آنها از اینکه به تهران بیایم و روی پای خودم بایستم، راضی بودند. شیراز هم دانشگاه خوبی دارد؛ اما دوست داشتم دوری از خانواده کمکم کند تا مستقل شوم. من اینجا دوستان خوبی دارم که اگر با مشکلی مواجه شوم کمک میکنند. تنها مشکلی که وجود دارد دلتنگی برای خانواده است. فکر میکنی کانون چه نقشی در موفقیت تو داشته است؟ هر کس به نوبهی خودش میتواند دستاوردهای مختلفی از کانون داشته باشد. اساسیترین نقشی که کانون برای من داشت تمرین تستزنی و آزمونهای شیبهساز بود تا با کنکور که سرنوشتسازترین آزمون زندگی است، آشنا شوم. برنامهریزی دوهفتهای کانون هم نقش مهمی داشت. من از سایت کانون هم خیلی استفاده کردم. در کانون یاد گرفتم که با ناملایمتها کنار بیایم و استقامت به خرج دهم. (برگرفته از سایت https://www.kanoon.ir/) |
تاریخ ثبت در بانک | 11 اردیبهشت 1397 |
فایل پیوست |