کد pr-1686  
نام اسلام  
نام خانوادگی یزدانی  
سال تولد 1353  
وضعیت جسمی ناشنوا  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی ، خدماتی  
زبان فارسی  
تحصیلات کارشناسی مدیریت و برنامه ریزی آموزشی  
مهارت مدیرعامل و رئیس انجمن ناشنوایان آذربایجان شرقی شاعر  
اهم فعالیت ها فعالیت های عام المنفعه: درسال1374به عضویت هیت مدیره کانون ناشنوایان تبریز انتخاب شدم و یکسال بعدنائب رئیس آنجاشدم.سال76 بنابه دلایلی از آنجابیرون آمدم ولی از همان زمان بعنوان دبیر و مشاور با کانون ناشنوایان میاندوآب و مرندهمکاری داشتم. در سال84بنابه اصرار ناشنوایان مراغه به این شهرمنتقل و کانون و هیت ورزش و تعاونی مسکن ناشنوایان مراغه و هیت ورزشهای ناشنوایان را تشکیل دادیم. برگزاری همایش معلمان ناشنوای ایران درمراغه ازجمله فعالیتهای ما بود.سال88به تبریز برگشتم و درسال 89 انجمن خانواده ناشنوایان استان را با همکاری انجمن مرکزی و دوستان تشکیل دادیم.در حال حاضربعنوان مدیرعامل و رئیس هیت مدیره انجمن استان و نیز مشاور انجمن مرکزی ایران درخدمت ناشنوایان عزیزمی باشم. بالاخره حدودچهار، پنج سال پیش شروع به نوشتن شعرهایم نمودم و الان حدود7یا8 جلد دفتر شعر دارم که جلد اول آن با نام : نگاه تو در دست چاپ می باشد. امیدوارم بتوانم بقیه اشعارم راهم به چاپ رسانم تا افتخاری باشد برای جامعه ناشنوا و معلولان ایران. همچنین مقالاتی داشته ام که در نشریاتی مثل اطلاعات، شکست سکوت ناشنوایان، مهدآزادی و صائب تبریز،پیام آذربایجان و...به چاپ رسیده اند.  
کشور ایران  
استان تبریز  
توضیحات اسلام یزدانی
11 مهر 1394/0 دیدگاه /در معلولان موفق ایرانی /
چاپ
ناشنوایم، ولی هستم
‘من ناشنوا هستم؛ ولی هستم’ قصه دردها و رنج های افرادی است که زندگی را باور دارند، حتی اگر این زندگی با نقصی مانند ناشنوایی گره خورده باشد.
ناشنوایم، ولی هستم
خیلی سخت است به یکباره تمام صداها در گوش تو قطع شود و نتوانی صدای زیبا و دلنشین مادر یا طنین قهقهه همبازی هایت را بشنوی، حتی نتوانی کنار جوی آب رودخانه روستا بنشینی و صدای زیبای آب، پرندگان و طبیعت را بشنوی.
هشتم مهر هر سال برابر سی ام سپتامبر، ‘روز جهانی ناشنوایان’ نامگذاری شده است.
به همین مناسبت پای صحبت های ‘اسلام یزدانی’ ناشنوای مراغه ای که مدیرعامل انجمن ناشنوایان آذربایجان شرقی است، می نشینم که آنها را در قالب پیامک برایم می نویسد.
اسلام اسفندماه سال 1353 در روستای گلستان سفلی از توابع شهرستان مراغه چشم به جهان گشود و تا سن هفت سالگی توان شنیدن داشت اما بر اثر سانحه ای دچار معلولیت شنوایی شد.
وی تعریف می کند: در هفت سالگی خیلی بازیگوش بودم. بهار سال 1360 بود که جلو باغمان روی سپر عقب یک وانت نیسان سوار شدم و راننده بدون اینکه متوجه من باشد در جاده خاکی سرعت گرفت.
در یک لحظه چرخ خودرو روی سنگ کوچکی رفت و تکان شدیدی خورد و دیگر نفهمیدم چه شد.
سه یا چهار روز پس از این حادثه در بیمارستان شهید بهشتی مراغه به هوش آمدم و 12 روز بعد نیز مرخص شدم. آن زمان دکتر معالجم به پدر و مادرم گفته بود بچه تان زنده نمی ماند و اگر بماند نابینا می شود ولی معجزه اتفاق افتاده بود و من سالم و بدون نقص زنده ماندم.
دو یا سه ماه پس از ترخیص از بیمارستان در استخر روستا با بچه ها شنا کردم و فردای آن روز حالت سرگیجه و تهوع به من دست داد.
مرا برای درمان به مراغه بردند؛ پزشک معالج گفت برای درمان باید به بیمارستان کودکان تبریز بروم. 40 روز در تبریز بستری شدم و در آخر به علت عفونت مغز و گوش هایم، ناشنوا شدم.
پس از این اتفاق به دلیل عشق و علاقه به یادگیری با وجود مشکل در مدرسه روستا ثبت نام کردم. دوره های دوم و سوم ابتدایی را در روستای خودمان گذراندم و چهارم و پنجم را در مدرسه ناشنوایان مراغه ادامه تحصیل دادم.
سال 1365 به عنوان نخستین ناشنوای شهرستان مراغه در مدرسه ناشنوایان باغچه بان تبریز در مقطع راهنمایی ثبت نام کردم و در طول تحصیل همیشه شاگرد اول مدرسه بودم تا اینکه دیپلم خود را در رشته صنایع چوب از هنرستان وحدت تبریز گرفتم.
در سال 1377 موفق به اخذ لیسانس رشته مدیریت آموزشی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز شدم ولی با وجود قبولی در مقطع کارشناسی ارشد به دلیل مشکلات مالی نتوانستم ادامه تحصیل دهم.
او که اکنون میزان شنوایی گوش راستش 110 و چپش 100 دسی بل است، درباره اینکه چگونه توانست با وجود مشکل شنوایی بین دانش آموزان عادی مدرسه درس بخواند، می گوید: قسمتی از این مساله به ذات و نبوغ فردی برمی گردد و اگر تعریف از خود نباشد آن زمان همه آموزگاران از هوش و استعداد من تعریف می کردند و افسوس می خوردند چرا ناشنوا شدم.
از همان اول استعداد نوشتاری و درک مطلب من خوب بود تا جایی که یک بار آقای ‘مقدم’ آموزگار کلاس پنجم من که بعدها در سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور مقامی گرفت، زیر انشای من نوشت: ‘شما بهترین دانش آموز جهانید’.
آن زمان مفهوم این نوشته آموزگار را متوجه نشدم. فکر می کردم شوخی کرده است؛ ولی بعدها که خود معلم شدم، فهمیدم وی این جمله را در مقایسه با سایر ناشنوایان به کار برده است.
اسلام می گوید: خاطرات جالبی از دوران تحصیل در کلاس دوم و سوم ابتدایی در روستایمان در ذهنم هست. آن زمان معلم برای درس املا مرا کنار ضعیف ترین دانش آموز کلاس می گذاشت و می گفت به املایش نگاه کن و در دفترت بنویس ولی اجازه نده او به دفتر تو نگاه کند؛ نمره من پس از تصحیح همیشه 20 بود اما نمره او کمتر از 10 می شد.
اسلام 20 سال است به عنوان معلم رسمی مدرسه ناشنوایان تبریز تدریس می کند. وی همچنین 25 سال است که با موسسات غیردولتی ناشنوایان آذربایجان شرقی همکاری می کند.
وی می گوید: در ذهن افراد سالم ناشنوایی نوعی ناتوانی است و معلولیت، ولی هرگز نگذاشتم این نقص بر من غلبه کند و با توان بیشتر در زندگی فعالیت کردم تا فردی مفید برای کشور و الگویی مناسب برای همنوعان خود باشم.
وی افزون بر فعالیت های اجتماعی چند جلد دفتر شعر دارد و می افزاید: اگر مشکل های مالی رفع شود خواهم توانست جلد اول کتابم را به چاپ برسانم.
یزدانی متاهل است و یک دختر 14 ساله و یک پسر دو ساله دارد؛ همسر او ‘آمنه اسکویی اصل وارثی’ اهل مراغه و نیمه شنواست. هر دو، معلم ناشنوایان در تبریز هستند.
وی می گوید: پدر، عمه، دو خواهر و یک برادر همسرم نیز نیمه شنوا هستند؛ همسرم در بدو تولد سالم بود ولی به مرور زمان ضعف شنوایی پیدا کرد و اکنون میزان شنوایی گوش های همسرم به 75 تا 85 دسی بل رسیده است.
به گفته او، این نوع بیماری نادر و ناشناخته است و پزشکان سفارش می کنند اگر به سر او ضربه نخورد و از مصرف روغن و نمک خودداری کند به احتمال زیاد ناشنوای کامل نمی شود.
اسلام تعریف می کند: در آزمون استخدامی آموزش و پرورش استثنایی کشور (خاص ناشنوایان) در سال 1377 من نفر اول و همسرم نفر دوم شدیم و این ماجرا سرآغاز آشنایی من و همسرم شد. او در عجب شیر تدریس می کرد و پس از ازدواجمان به تبریز منتقل شد.
مدیرعامل انجمن ناشنوایان آذربایجان شرقی می گوید: ناشنوایان چون از دو نعمت گویایی و شنوایی محرومند، در مقایسه با افراد عادی بسیار عقب می افتند و در نتیجه به توجه ویژه مسئولان نیاز دارند.
در بیشتر کشورها به ناشنوایان حقوق و مستمری بالا می دهند اما چون مشکلات کشورمان را می شناسیم توقعی نداریم. فقط انتظار داریم حقوق اولیه ما همچون اشتغال، امکانات توانبخشی، وام، ادامه تحصیل و استفاده از رابط ناشنوا رعایت شود.
همچنین از این گله داریم که چرا در امور مربوط به ناشنوایان با ناشنوایان تحصیلکرده و صاحبنظر مشورت نمی شود تا از بروز اشتباه جلوگیری شود. اگر مسئولان بعضی مسئولیت ها در حوزه ناشنوایان را به خود آنان واگذار کنند به طور مسلم ثمره بسیار بهتری خواهد داشت.
وی اضافه می کند: رئیس فدراسیون جهانی ناشنوایان، رئیس فدراسیون های ورزشی و مدارس ناشنوایان بیشتر کشورهای پیشرفته و مشاوران و کارشناسان آنان ناشنوا هستند اما در ایران از این خبرها نیست؛ البته ما به دنبال قدرت و پشت میزنشینی نیستیم بلکه به دنبال حل بهتر مشکلات ناشنوایانیم.
به گفته او، انجمن ناشنوایان آذربایجان شرقی از سال 1390 فعالیت خود را به طور رسمی آغاز کرد و اکنون نزدیک به یک هزار عضو دارد.
این انجمن در اموری مانند سوادآموزی، آموزش های فرهنگی، مذهبی و حرفه ای مانند خیاطی، آشپزی، مشاوره ازدواج و خانواده، کمک به آشنایی و ازدواج ناشنوایان با یکدیگر، معرفی آنان به مراکز دریافت تسهیلات، کاریابی، درمان و توانبخشی، برگزاری مراسم های ویژه مانند روز جهانی ناشنوایان، سالگرد استاد باغچه بان، سفرهای زیارتی و گردشی، مسابقات ورزشی و شرکت در همایش های کشوری فعالیت می کند.
برای او جالب است که یک فرد عادی مانند من با یک ناشنوا به طور پیامکی سوال و جواب می کند.
او چند بیت از شعری را که برای یکی از شاگردان ناشنوا و ناگویای خود گفته که معلول جسمی (فلج دست، پا و مغزی) نیز است، برایم می فرستد:
… این درست که جسم تو مشکل دار
ولی روح تو از امید سرشار
جسمت دارد گر درد بی شمار
قرار ده اما امید را شعار
بکن در زندگی بسی پشتکار
تو را بباید رنج بسیار
مبین کمبودت، بکن کار و کار
ببین داشته ات، بکن شکر دادار
ناتوانی را به زانو در آر
ندانم کاری را بِکش بالای دار
معلولیت را بکن شرمسار
… امیدوارم که گردی تو رستگار
این روزها یزدانی ها کم نیستند. گاهی باورهای اجتماعی و معضلات فرهنگی موانعی را پیش روی افرادی همچون معلولان یا ناشنوایان که فقط در یکی از ابعاد زندگی دچار مشکل هستند، قرار می دهد که با وجود توانمندی های فوق العاده، عرصه های مختلف زندگی شان را مختل می کند.
با این همه، از میان این افراد کسانی را می توان یافت که با اراده و ایمانی استوار، وارد عرصه های مختلف زندگی می شوند، سدها را می شکنند و به همه ثابت می کنند که بیماری هرگز نمی تواند مانع پیشرفت آنان شود و با واژه انزوا بیگانه اند.
در همین پیوند «محسن ارشدزاده» مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی، می گوید: 4.2 درصد جمعیت کل استان را افراد دارای معلولیت جسمی و حرکتی، ذهنی و حسی تشکیل می دهند که بیش از 20 هزار نفر از آنان ناشنوا هستند.
ارشدزاده می افزاید: ناشنوایان به دلیل فقدان توان شنوایی و مشکل گفتاری با محدودیت هایی همچون مشکلات ارتباطی، تحصیلی، ازدواج و اشتغال در جامعه روبرویند.
وی خبر می دهد با تشکیل پرونده توانبخشی در بهزیستی وسایل کمک شنوایی و خدمات کمک پزشکی و توانبخشی به این افراد ارایه می شود.
به گفته او، در حوزه پیشگیری از ناشنوایی باید تمام نوزادان در زایشگاه ها و بیمارستان ها مورد غربالگری و آزمایش قرار گیرند و در صورت دارا بودن مشکل در همان بدو تولد شناسایی و توسط پزشک متخصص معاینه شوند و در نهایت اگر کم شنوا یا ناشنوا باشند اقدام های لازم پیش از سه سالگی انجام شود.
ارشدزاده تاکید می کند: بحث غربالگری و شناسایی بسیار مهم است زیرا اگر این تشخیص پیش از شش سالگی اتفاق نیفتد کاشت حلزون افزون بر هزینه های سنگین مالی، مشکل خواهد بود.
به گفته او، کاشت حلزون پیش از سه سالگی با حمایت دولت انجام می شود و 240 میلیون ریال از هزینه 300 میلیون ریالی آن از طریق صندوق هیات امنای ارزی و بقیه از سوی خانواده کودک یا به صورت کمک بلاعوض از سوی بهزیستی پرداخت می شود.
«رضا خان محمدی» رییس اداره آموزش و پرورش استثنایی آذربایجان شرقی، نیز می گوید: 745 دانش آموز آسیب دیده شنوایی در چهار مدرسه استثنایی و در کلاس های ویژه و جداگانه در شهرستان های تبریز و مراغه مشغول به تحصیل هستند.
خان محمدی ادامه می دهد: این دانش آموزان از خدمات آموزشی و توانبخشی مانند ارزیابی شنوایی و تجویز و تهیه سمعک، کمک به عمل جراحی کاشت حلزون، همکاری در تامین هزینه های درمان، دارو و توانبخشی، ارایه خدمات گفتار درمانی و مشاوره، آموزش خانواده و تحصیل در مقاطع سه گانه تحصیلی همپای دانش آموزان عادی، بهره مندند.
روشن است ناشنوایان افزون بر اینکه به حمایت مسئولان برای رفع مشکلات اقتصادی خود نیازمندند به شدت همکاری عمومی در راستای رفع مشکلات و باورهای غلط فرهنگی را می طلبند.
منبع: گزارش از مینا بازگشا، سایت کانون معلولین توانا، 9 مهر 1394
 
متن زندگی نامه دو مجموعه شعر از ناشنوای شاعر تبریزی، یعنی اسلام یزدانی منتشر شد.
«نگاه تو» و «گلی در شوره‌زار» نام دو مجموعه شعر از «اسلام یزدانی» متخلص به «خاموش» است. او متولد هفتم اسفند سال 1353 در روستای گلستان مراغه است؛ در کودکی بر اثر سقوط، شنوایی خود را به طور کامل از دست می‌دهد و تنها به اندازه یک سال می‌تواند ادبیات را از معلم کلاس اولش بیاموزد و به گوش‌هایش بسپارد. یزدانی با مدرک کارشناسی مدیریت و برنامه‌ریزی و همسرش «آمنه اسکویی» هر دو معلم مدارس ناشنوایان در شهر تبریز هستند. او می‌گوید که از همون کودکی به شعر علاقه زیادی داشته است و اشتیاق او به سرودن تا زمانی ادامه پیدا می‌کند که پس از گذراندن یک مسیر طولانی و سخت، موفق به چاپ شعرهایش در قالب کتاب می‌شود.
وی در شعرهایش به موضوعاتی چون عشق، غم و شادی، پدر و مادر، زیبایی‌های طبیعی، رخدادهای مهم تاریخی و موضوعات مذهبی پرداخته است.
مأخذ
ماهنامه الکترونیکی پیک توانا، شماره پنجم، ص34.
 
تاریخ ثبت در بانک 28 فروردین 1395  
فایل پیوست
تصویر