کد | pr-1559 |
---|---|
نام | مریم |
نام خانوادگی | عطائی نسب |
شهرت | عطایی نسب |
سال تولد | 1365 |
وضعیت جسمی | فقدان حرکتی |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، ورزشی ، هنری |
زبان | فارسی |
شهرت | عطایی نسب |
تحصیلات | دکتری روانشناسی تربیتی |
مهارت | برگزاری دورهای مهارتهای زندگی لیسانس روانشناسی عمومی مدرک کامپیوتر (فتوشاپ) و حسابداری ایجاد نشریه جامعه معلولین اهواز ایجاد ویژه نامه نیمه شعبان هر ساله ایجاد وبلاگ جامعه معلولین استان خوزستان تیراندازی دومیدانی |
اهم فعالیت ها | طراحی نشریه امام زمان، موسسه کمیتههای جامعه معلولین استان خوزستان، دو دوره نماینده جامعه معلولین استان خوزستان (جامعه معلولین ایران) حسابداری، کامپیوتر، سه سال مدرس مهارتهای زندگی؛ معاون اجرایی شرکت فناوری در دانشگاه علوم پزشکی اهواز؛ تقدیر از طرف سازمان بهزیستی به عنوان معلول موفق و فعال در زمینه اشتغال معلولین |
کشور | ایران |
استان | اهواز |
شهر | اهواز |
توضیحات | نوع معلولیت ایشان فقدان دست چپ می باشد. |
متن زندگی نامه |
مریم عطایینسب توضیح خانم مریم عطایی نسب از چند سال قبل همکاری خود را با دفتر فرهنگ معلولین آغاز کرد و پایان نامه خود را درباره معنای زندگی معلولان برای انتشار به این دفتر سپرده است. این پایان نامه در حال نهایی شدن است و به زودی برای انتشار آن اقدام میشود. در تیرماه 99 ایشان در اهواز خدمات مدنی دارد و به رغم معلولیت از کنشگران اجتماعی است و فعالیتهای سودمند را آغاز کرده است. به همین دلیل تصمیم گرفته شد با ایشان گفتوگوی دیگر داشته باشیم. در یکم مرداد ماه 1399 گفتوگویی با ایشان توسط خانم مریم قاسمی انجام شد. متن این مصاحبه ذیلاً تقدیم میگردد. نکته مهم این مصاحبه گلایهها و درد دلهایی است که خانم عطایی از عدم توجه و فقدان رسیدگی به کودکان دارای معلولیت و خانوادههای آنها کرده است. مناسب است اداره بهزیستی اهواز و حتی دیگر استانها از دانش و تخصص افرادی مثل دکتر مریم عطایی نسب استفاده کنند و زمینه را باز کنند تا اینان بتوانند کودکان دارای معلولیت را ساماندهی نمایند. متن گفتوگو * شما از چه زمانی درمانگری کودک را شروع کردید؟ ـ من الآن تقریباً سه سال است که شروع کردهام. یک سال سوپرویژن بودم. قبلاً حالا جسته گریخته انجام میدادم، اما الآن دو سال است که به صورت تخصصی مشغول به کار هستم. * چه هدفی داشتید و چه فعالیتهایی را انجام میدهید؟ ـ احساس اولی که من درمانگری کودک را شروع بکنم و حتی اینکه به مقطع دکترا بروم این بود که من به کودکان معلولی که به دنیا میآمدند خیلی علاقهمند بودم، که ببینم روش تربیتیشان چطوری بوده است. حالا با توجه به اینکه رشته من روانشناسی تربیتی است، اینکه با این واقعه چطور برخورد میکنند و وضع آنها چطور است؟ و اینکه آنان چگونه انکار و پذیرش را میگذرانند و چه تأثیری روی بچهها میگذارد؟ علاقهمند شدم که در حوزه کودک کار بکنم، و بعد با چند تن از استادان که مشورت کردم گفتند: دو حوزه کودک معلول و کودک سالم هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند، و فقط در روشهای تربیتی است که محدودیتهایی برای اینجور بچهها پیش میآید. در واقع در آنجا میتوان تأثیرگذار باشیم. پس از این بود که تخصصاً روی کودکان مطالعات و تحقیقات را شروع کردم. یعنی تخصصیتر روی بچههایی که تازه به دنیا میآیند کارم را شروع کردهام. اطلاعاتم و تجربههایم را هم با مشاورههایی که من به خانوادههایشان میدهم به آنها منتقل میکنم. * منظور شما از کودک چه افرادی هستند، یعنی چه سنین افرادی را کودک میدانید و به درمان آنها میپردازید؟ ـ من کلاً کار تخصصیم برای کودک از چهار سال تا سیزده سال است. اما برای خانوادههایی که نوزادان معلول به دنیا میآورند، برای والدین معمولاً دیگر از همان بدو تولد کودکشان تا سیزده سال است. * منظورتان از درمانگری کودک چیست، و در درمان کودکان چه کارهایی انجام میدهید؟ منظورتان همان توانبخشی است، یا برنامههای متفاوتی با توانبخشی ارائه میدهید؟ ـ درمانگری کودک در واقع سوپرویژنهای کودک هم اختلالات بالینی را در نظر میگیرند و هم مشکلات رفتاری را. به طور تخصصی که من دارم و روی آن بیشتر کار میکنم «بازی درمانگری» و «قصه درمانگری» است. بیشتر روی بچهها این کارها را انجام میدهیم. حالا من کارگاههایی که میگذارم و کلاسهایی که برای بچهها میگذارم، از طریق بازی و از طریق قصه، مشکلات رفتاریشان را از طریق ناخودآگاهشان رفع میکنیم. * درمانگری کودک یک طرح کشوری است، یا فقط در چند شهر انجام میشود؟ ـ نه، درمانگری کودک که همه جا وجود دارد، در واقع در همه کلینیکهای مشاوره وجود دارد. اما چیزی که هدف من است یک مقداری تخصصیتر است که در حوزه کودکان معلول است. در کل کشور من تا حالا انجیاُیی یا موسسهای را نتوانستهام پیدا بکنم که تخصصاً روی کودکان معلول، نه روی افراد معلول، کار بکند. کودکان معلولی که به دنیا میآیند، ابتدا خانوادههایشان درگیر یک سری از مشکلات میشوند؛ مثل پذیرش آن بچه در خانواده و در فامیل و اطرافیان. بعد از آن مرحله ورود به مدرسه است که باز هم آن ناسازگاریها و تناقضهایی که بین خودش و بقیه بچههای میبیند، و باز هم در مقاطع بالاتر این تناقضها بیشتر میشود، تا زمان بلوغ که حالا آن متناسب سازی را با بقیه انجام بدهد، در تمامی این دوران این کودک دچار یک سری ناسازگاریهایی میشود که باید کسی کنارش باشد و به خصوص خانواده که بتوانند این را برایش راهنمایی بکنند که حلش بکنند. * این درمانگری کودک توسط دولت هم ساپورت میشود، مثل مراکز سلامت که توسط دولت اداره میشوند، یا به صورت شخصی است که توسط پزشکان و افراد دیگر مدیریت میشود؟ ـ نه، اصلاً از طرف دولت اینها ساپورت نمیشوند. در واقع یک سری مراکز مشاوره هستند که درمانگرها شخصی، با توجه به پروانهای تخصصی که از نظام روانشناسی میگیرند داخل این مراکز کار میکنند و از طرف دولت ساپورت نمیشوند. حتی مثلاً ما قضیه بیمه برای مراجعین را که خواستیم مطرح بکنیم برای بیمه تأمین اجتماعی، هنوز در مجلس باید و شاید تصویب نشده، و یک سری ابهامات هم دارد. * شما خودتان مطب یا درمانگاه دارید؟ ـ نه، من خودم در مطب یکی از دوستان کار میکنم. البته در مراحل گرفتن پروانه تخصصی و مطب هم هستم. * برای ایجاد این مطبهای درمانی دولت حمایتی میکند؟ ـ نه متأسفانه، اصلاً هیچ. * شما خودتان در شهر اهواز هستید؟ ـ بله. * در این شهری که ساکن هستید درمانگرهای کودک دیگری هم هستند، یا فقط همین مرکزی که شما کار میکنید است؟ ـ هستند، خیلی از افراد هستند که آنها هم کار میکنند. * به طور کلی آمار مراجعاتتان به چه صورت است؟ مثلاً روزانه و ماهانه چقدر مراجعه کننده دارید؟ ـ حداقل مراجعین من در هفته به ده نفر میرسند، و هر کدام از این مراجعین بسته به اختلالشان به چهار پنج جلسه و بعضاً هم کودکان ADHD به پانزده جلسه کار نیاز دارند. یعنی با یک جلسه درمان، اینها به نتیجه نمیرسند. * بیشتر افرادی که الآن به مرکز درمانی شما برای درمان کودکشان مراجعه میکنند، دغدغهها و بیماریهایشان چیست؟ اگر بخواهید به طور خاص اشاره کنید، در شهر شما بیشتر بیماریهای کودکان چیست؟ ـ بیشتر مشکلات رفتاری است. در واقع نمیتوانیم بگوییم ADHD است. ممکن است آن مراجعهای که برای من میآید ADHD نباشد، اما مشکلات رفتاری داشته باشد. بیشتر در حوزه مشکلات رفتاری است، که آن هم برمیگردد به نحوه تربیتی والدین و رابطه والد و کودک. * در این راه شما چه مشکلاتی داشتهاید و احتمالاً دارید؟ ـ من تنها دغدغهای که در اولین مراجعاتم داشتم، نوع نگاه افراد دیگر بود به منِ درمانگر بعنوان یک روانشناس که یک دست داشتم که معلولیتم باشد. با مراجعین که کار میکردم اصلاً برایشان ملاک نبود، و در واقع این فقط نگرانی من بود که خیلی از مراجعههایی که داشتم اصلاً با اینکه متوجه میشدند، و حتی کودکان، برایم خیلی جالب بود، خیلی سازگارتر میشدند، خیلی بیشتر دوست میشدند. مثلاً من موردی داشتم که قبل از من به سه چهار تا روانشناس دیگر مراجعه کرده بود و نتیجه نگرفته بود. بالاخره پیش من آمد و با اینکه جلسه چهارمش بود، خیلی راضی بود، و میگفت اولین باری است که پسر من با این همه مشکلاتی که دارد، با یک نفر توانسته در اتاق درمان سازگار شود و معمولاً با روانشناسان دیگر اصلاً در اتاق درمان نمیایستاد، اما با شما خیلی راحت 45 دقیقه کامل در اتاق درمان میایستد. * در واقع شما به راحتی ارتباط برقرار میکنید و تکنیک سازگارسازی بیماران را میدانید؟ ـ دقیقاً. * با توجه به اینکه برای درمان مشکلات رفتاری یا موارد دیگری که برای کودکان است، یک گُلدن تایمی وجود دارد و باید درمان بشود، شما چه برنامهریزیهایی در این زمینه دارید، و چه توصیههایی دارید؟ ـ من وقتی مصاحبه بالینی را میگیرم، اگر ببینم این مشکلاتی که کودک درگیر آن میباشد از والدینش است، اولین کاری که انجام میدهم این است که روی والدین کار میکنم. کار میکنم که آن روشهای تربیتیشان را تغییر بدهم. خودبهخود این روی خود کودک تأثیر میگذارد، حتی اگر با کودک هم کار نکرده باشم. یک سری از مشکلات کودک آنجا رفع میشود. اگر دیدم اثرش هنوز باقی مانده، روی اثرات کودک کار میکنیم. با توجه به اینکه ویزیت مشاوره برای مردم در این دوره زمانه خیلی زیاد است، من سعی میکنم در کوتاهترین زمان ممکن بیشترین تکنیکها را بدهم، و از آنها کار بخواهم، و این را به آنها بگویم که مثلاً شرایط شما چنین است و اگر بیشتر ادامه بدهید قاعدتاً هم باید زمان و هم هزینه بیشتری را صرف بکنید. معمولاً والدین همکاری میکنند و به تکنیکهایی که به آنها ارائه میدهم خیلی خوب عمل میکنند. تا کنون مراجعی نبوده که نخواهد درمان شود. چون به هر حال اینها به اختیار خودشان آمدهاند. مثل بیمار پزشکی نیست که بگوید مثلاً دلدرد دارم یا معدهدرد دارم و باید حتماً بروم با یک ویزیت خوب بشوم. * پس توصیه شما این است که ابتدا والد باید به نوعی رفتارهایش اصلاح بشود تا اثر بیشتری روی کودک داشته باشد. ـ دقیقاً. * اگر بخواهید کودکانی که به شما مراجعه میکنند را تفکیک معلولیتی بکنید بیشترین افراد چه نوع معلولیتی دارند؟ مثلاً ناشنواها بیشتر مراجعه میکنند یا بیشتر افراد جسمی یا نابیناها؟ برای ما یک آمار به تفکیک میدهید؟ ـ بیشتر افرادی که دچار آمپوته هستند و در واقع نقص عضو دارند و مراجعه میکنند، به خصوص در سنین خیلی پایین والدینشان میآیند، اطلاعاتی از اینان داریم. چون خودم هم آمپوته هستم و در واقع نقص عضو دارم، همدلی بیشتری میتوانم با آنها بکنم. تا اینکه متوجه میشوند من خودم یک دست دارم شروع میکنند به هزار تا سوال پرسیدن که «چطوری بزرگ شدهای؟ چطوری دکترا گرفتهای؟ چطور توانستی درس بخوانی؟ چون میدانید خیلی از والدینی که دارای فرزند معلول هستند آینده خیلی بدی برای فرزندانشان متصور هستند. اما تا با این افراد آشنا نشوند و پیش مشاور نروند و در واقع تا با یکی ارتباط برقرار نکنند نمیتوانند با این قضیه سازگار بشوند. من مراجعی داشتم که دختری بود که زمانی که آوردند پیش من شش ماهش بود. مادرش افسردگی شدید گرفته بود و اصلاً مراقبت ویژه از بچه انجام نمیداد. پدر کلاً از خانه رفته بود و گفته بود: من این دختر را نمیخواهم، من شرایطم خیلی بد است، و نمیتوانم چنین دختری داشته باشم. بعد سه چهار جلسه که من با اینها صحبت کردم خدا را شکر مرد خانواده برگشت و در واقع این مسأله را پذیرفت. مادر را هم خدا را شکر توانستیم درمان کنیم، و خیلی از راهکارها را به آنها دادیم، که الآن بچهای که هنوز تحت نظر خودم است چهار سالش است و خیلی قشنگ دارد انواع و اقسام کلاسها را میرود، دارد استعدادیابی میشود، دارد شکوفا میشود، و در همین چهار سالگی خیلی از مهارتها را یاد گرفته، به طوری که پدر و مادرش میگویند: ما بچههای دیگری هم داشتیم، اما به هیچ عنوان این همه استعدادی که در این بچه جمع شده در بچههای دیگرمان نیست، و این تفاوت را اینجا میتواند نشان بدهد. میگفت: من اگر آن موقع با شما آشنا نمیشدم شاید این بچه را سر راه میگذاشتم یا میفرستادمش بهزیستی. در صورتی که بچه هیچ مشکلی نداشت، فقط یک دست نداشت. * نسبتاً مشکلاتشان هم خیلی کمتر است حالا نسبت به یک فرد نابینا یا یک فرد ذهنی، درست است؟ ـ خیلی کمتر است. آن هم برمیگردد به نوع تربیت و نوع برخورد و تعامل با آنها و به سرعت و راحت میتوان مشکلات آنها را رفع کرد. * نوع نگاه خانواده و اطرافیان، که آن آگاهی را خانواده داشته باشند میتوانند خیلی بهتر کمک بکنند به فرزندشان، درست است؟ ـ خیلی بهتر میتوانند کمک کنند. چون همانطور که میدانید پذیرش اول در خانواده اتفاق میافتد. چون کودک تقریباً تا یک سالگی، تصوری از آن محدودیتهای خودش ندارد. مثلاً فکر میکند که حالا بقیه هم مثل خودش هستند. به یک سن خاصی که میرسد تازه متوجه این ناهماهنگی و تفاوتها میشود و اگر خانواده این پذیرش را نداشته باشند ضربه را خود کودک میخورد. * سوالات من تمام شد. ولی اگر شما مطلبی میبینید که نیاز است بیان بشود، میشنویم. ـ من مطلبی که مدنظرم است این است که دوست دارم که دولت واقعاً از این طرح حمایت بکند، و اینکه به این قضیه واقعاً رسیدگی بکند، و آسیبشناسی را از همان نوزادی، حالا ما نمیگوییم در دوران بارداری که یک مقدار سختتر است، و به هر حال با این همه آزمایشاتی که والدین دارند انجام میدهند بچه معلول به دنیا میآید. اما وقتی به دنیا آمد، دیگر خانواده به امان خدا رها نشوند، و به آنها رسیدگی بشود، به آنها مشاورههای لازم داده شود، و این پذیرش در آنها اتفاق بیفتد. و این خانوادهها به یک همراه نیاز دارند. من دوست دارم، به دلیل تلاشی که داشتهام و در این رشته به تخصص رسیدهام، استفاده شود. اما متأسفانه نه از طرف بهزیستی این قضیه قابل رسیدگی است، و نه از طرف ارگانهای دیگر. * شما دکترا را تمام کردهاید یا مشغول به تحصیل هستید؟ ـ دانشجوی دکترا هستم و در دانشگاه آزاد اهواز مشغول به تحصیل هستم. * با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار این مصاحبه گذاشتید. |
تاریخ ثبت در بانک | 25 فروردین 1395 |
فایل پیوست |