کد pr-1346  
نام فرزاد  
نام خانوادگی طیباتی  
سال تولد 1341  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی  
زبان فارسی ، دیگر زبان ها  
تحصیلات پزشک متخصص کاریوپراکتیک  
اهم فعالیت ها دیپلم اقتصاد از آموزشگاه نابنیایان شهید محبی، اپراتور، ماشین نویسی و رایانه، یادگیری زبان انگلیسی، سپس اقامت در آمریکا و تحصیل در رشته پزشکی، مدرک تخصصی در رشته کاریوپراکتیک، نامش در کتاب طلایی سال آمریکا به عنوان سمبل اراده.  
کشور ایران  
استان تهران  
توضیحات نابینا
پزشک
متولد 1341
او در سال 1341 به دنیا آمد. پس از تولد نزدیک‌بین بوده و در خردسالی بر اثر ضربه به سر، دید خود را کاملاً از دست داده است. چون شبکیه او پاره شده بود. فرزاد را به لندن بردند و در آنجا دکتر انگلیسی فرزاد را جراحی کرد و چهل و پنج روز در لندن تحت مراقبت بود. اما بعد از 18 روز، با اینکه عمل موفقیت‌آمیز و دید او برگشته بود ولی مجدداً به دلیل نارسایی عصبی، شبکیه مجدداً پاره شده و امکان عمل مجدد هم نبود. دید فرزاد از بین رفت.
او در مدرسه نابینایان شهید محبی به تحصیل پرداخت و با کوشش وصف ناپذیری دروس خود را پیگیری کرد تا دیپلم رشته اقتصاد را کسب کرد. او که در دبیرستان دوره اپراتوری تلفن را گذرانده بود بعد از فراغت از تحصیل به دنبال کار رفت و در سِمَت اپراتور تلفن به استخدام بانک تجارت درآمد و چون یک حس قوی را از دست داده بود از حواس دیگر کمک بیشتری می‌گرفت. در بانک شماره‌های تلفن را به خاطر سپرد. در کارش بسیار منظم و دقیق بود و این عمل سبب شد مدیران مربوطه از کار وی راضی باشند و تشویقش کنند. اما در عین حال از درس خواندن دور نبود و به فراگیری زبان انگلیسی می‌پرداخت.
فرزاد که هر چند ماه یکبار باید فشار چشمانش را اندازه می‌گرفت به طور مرتب به متخصصان مراجعه می‌کرد. در سال 1363 یکی از متخصصان به او پیشنهاد کرد یک سفر به آمریکا برود شاید در آنجا معالجه شود. او به اتفاق برادرش فرشاد به قصد معالجه به آمریکا رفت و متأسفانه در مراجعه به پزشکان همان جواب دکتر انگلیسی را گرفت اما باز به خود اجازه مأیوس شدن را ندارد. و تصمیم گرفت پزشک شود.
اما در آمریکا، غریب و به دلیل نداشتن مجوز اقامت، نمی‌توانست به دانشگاه برود. در آن روزها برادرش کار می‌کرد و خرج او را می‌داد و او برای رسیدن به هدفش تصمیم گرفت بیشتر تلاش کند به همین منظور از کلاس‌های نابینایان استفاده کرد و چون این کلاس‌ها احتیاج به اجازه اقامت نداشت به راحتی در آنها ثبت‌نام کرد. در کلاس‌های نابینایان دوره‌های تایپ و کامپیوتر را گذراند. حضور در محیط و نیاز به زبان سبب شد تا زبان را خوب یاد بگیرد. در سال 1376 موفق شد، اجازه اقامت را دریافت کند و به این وسیله در دانشگاه ثبت‌نام کرد. چون دیپلم اقتصاد داشت، باید علوم پایه و به خصوص شیمی را به درستی فرا می‌گرفت. مشکل دیگر او درس خواندن با بینایان در یک کلاس بود. چون دیپلمه رشته اقتصاد بود، از شیمی وحشت داشت با شرایط خاصی که داشت به سختی تلاش می‌کرد.
در ترم اول به مباحث استاد با دقت گوش می‌داد، او مسائلی را بر تخته می‌نوشت غافل از آنکه دانشجوی نابینایی نیز در کلاس حضور دارد. آن ترم نمره‌هایش در حد متوسط بود. در ترم بعد که واحدهای آزمایشگاهی داشت با مشکل بزرگی مواجه بود زیرا طریقه یادگیری این دروس از راه مشاهده بود. این مشکل را با استفاده از توضیحات و توصیف دوستانش از میان برداشت. آنها واکنش را می‌دیدند و برایش تشریح می‌کردند و او نیز صحبت‌هایشان را ضبط می‌کرد و مجدداً گوش می‌کرد.
در ترم‌های بعد دروس فیزیک و بیولوژی را نیز فراگرفت تا به شیمی پیشرفته رسید.
یکی دیگر از مشکلات او استفاده از کتاب‌های درسی بود. تا آن زمان کتاب‌های پزشکی به خط بریل برای نابینایان تبدیل نشده بود. برای حلّ این مشکل نیز از دوستانش خواهش می‌کرد که مطالب کتاب را بخوانند و او نیز صدای آنان را ضبط می‌کرد و این‌گونه، با گوش دادن به نوار مطالب درس را فراگرفت. در آزمایشگاه شیمی پیشرفته مشکل داشت. ولی این مرحله را نیز به یاری دوستان از سر گذراند. آنها ترکیب مواد را انجام و واکنش‌ها را برایش شرح می‌دادند. در آن ترم در درس شیمی به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شد و لوح تقدیر دریافت کرد. در درس شیمی آلی او مجبور به شناختن اتم‌ها بود ولی مشکل بزرگ این بود که او قادر به دیدن تصاویر اتم‌ها نبود. گذراندن این واحدها را مدیون کمک‌های استادش است.
در بیولوژی که به بینایی احتیاج مبرم هست تا بتوان از میکروسکوپ استفاده کرد از دوستان و دانشجویان هم دوره خود خواهش می‌کرد که هر چه را زیر میکروسکوپ می‌دیدند با خمیر برای او درست کنند، خمیر را لمس و توضیحات آنها را ضبط می‌کرد تا بعدها برای خود تکرار کنم و این‌گونه بیولوژی را هم فراگرفت.
اما درس تشریح خیلی مهم و نیاز به دیدن داشت. نخستین بار که در سر کلاس تشریح حاضر شد از جنازه‌ای که در اختیارش گذاشته بودند وحشت داشت. استاد به او اجازه نداد از دستکش استفاده کند و برای اینکه ترس او از بین ببرد سینه جنازه را شکافت. اوایل کار هنگامی که از اتاق تشریح خارج می‌شد نمی‌توانست چیزی بخورد اما کم‌کم عادت کرد.
از استادش خواست که اجازه دهد مانند بینایان از دستکش استفاده کند ولی مخالفت کرد و گفت: «با دستکش نمی‌توانی مویرگ‌ها را تشخیص دهی».
شناسایی عصب‌ها، سرخرگ‌ها، سیاهرگ‌ها و مویرگ‌ها را با ابتکار خاصی به انجام رساند. سرخرگ‌ها را از صدای خاصی که زیر دست احساس می‌کرد تشخیص می‌داد و اعصاب را از سختی آنان. در بافت شناسی که مجبور به دیدن بافت‌های مختلف زیر میکروسکوپ بود از آنهایی که قطعه‌ای از یک بافت را زیر میکروسکوپ دیده بودند می‌خواستم با خمیر آن را برایش بسازند. برای تشخیص رنگ‌ها و بافت از آنها می‌خواست رنگ قرمز را برجسته کنند و رنگ سفید را گود کنند و با علایم قراردادی که برای خودش وضع کرده بود رنگ بافت‌ها را هم آموخت و مجدداً توانست بین 300 دانشجوی تشریح دانشجوی ممتاز شود و به این ترتیب دکتر فرزاد طیباتی با تلاش اعجاب انگیز غیر ممکنی را ممکن کرد و با عزمی راسخ گام به گام موانع را از میان راه ناهموار خود برداشته و به آرزوی باشکوهش دست یافت. امروزه دکتر فرزاد طیباتی که پزشکی حاذق و پر آوازه است عاشقانه به حرفه مورد علاقه‌اش، طبابت، می‌پردازد.

مآخذ
تحول روانی آموزش و توانبخشی نابینایان، محمدرضا نامنی، تهران، سمت، 1381.
اراده‌های پولادین معاصر ایران، حسین شریفی، سعید فتح الهی‌راد، تهران، بی‌تا.

 
متن زندگی نامه دکتر فرزاد طیباتی ,متولد مهر ماه 1341 است. او در سن سیزده سالگی بواسطه پارگی شبکیه در سانحه ای بینایی خود را از دست می‌دهد. شش ماه طول می‌کشد تا با مساله نابینایی خود کنار آمده و آنرا بپذیرد و خط بریل را فرا گیرد. وی تحصیلات دبیرستان خود را در رشته اقتصاد در آموزشگاه شهید محبی تهران به اتمام رسانده و سپس به منظور ادامه تحصیلات خود در رشته پزشکی عازم آمریکا می‌شود.
وی در توصیف دوران تحصیل خود می‌گوید: از آنجا که در ایران هیچ نوع آشنایی جدی با علوم پایه کسب نکرده بود مطالعه دروس فیزیک، شیمی، زیست شناسی و ریاضیات پیشرفته به عنوان مقدمات ضروری دوره پزشکی برایش بسیار دشوار بود. به گفته وی علی رغم نمره بالایی که در دوره پیشاپزشکی اخذ نموده بود مسئولین دانشگاه کالیفرنیا نسبت به توانایی ایشان در پیشبرد رشته پزشکی به ویژه در رادیولوژی، بافت شناسی، ایمنولوژی و پاتولوژی تردید داشتند و حتی مثال آوردن از پزشک نابینایی دیگری در همان کشور مانع این تردید نمی شد. بالاخره موفق می‌شود نظر مساعد آنها را جلب نماید و پس از تلاش بسیار و پایان موفقیت آمیز مرحله پیشا پزشکی دوره تکمیلی کایروپراتیک (رشته ای که در نظام پزشکی ایران وجود نداشته و در کشور آمریکا به عنوان گرایشی از طب نوین از ترکیب پزشکی عمومی، نورولوژی، ارتوپدی با تمرکز بر منولیشن جهت تنظیم و تطبیق ماهیچه ها و استخوانهای بدن شناخته می‌شود. )را آغاز نماید وی توضیح داد که با کمک دستیار تخصصی خود که فارغ التحصیل همین رشته بود جزئیات همه بدن را از طریق مدلسازی، کدگذاری و لمس دقیق می‌شناخت و به صورت بسیار دقیق و حساب شده از سوی اساتید خود مورد آزمون قرار می‌گرفت و بالاخره پس از هفت سال تلاش مستمر در رشته کایروپرکتیک فارغ التحصیل شد و پس از آن نیز دوره دو ساله تخصص نورولوژی را گذرانده و در کلینیک شخصی خود کار طبابت را شروع نمود.
وی درباره دوران تحصیل خود می‌گوید: استادانم بسیار مثبت بودند و گاه چند ساعت بعد از کلاس برایم وقت می‌گذاشتند تا من همه چیز را بیاموزم همیشه استادان خودشان از من امتحان می‌گرفتند یک ساعت قبل از دیگر دانشجویان. تنها امتحان رادیولوژی بود که فردی کاملا ناآشنا با رشته پزشکی برایم عکساها را توصیف می‌کرد چرا که من بودم که می‌بایست از توصیفات وی تشخیص می‌دادم. تبدیل کتابهای مورد نیازم به کتبهای صوتی همیشه مشکلی بزرگ بود.
وی موفقیت خود را محصول سه عامل بینش و باور فردی ,حمایت خانواده و محیط اجتماعی مناسب می‌داند.
وی گفت شعار همیشه من این بود که از دست دادن بینایی به معنای از دست دادن بصیرت نیست و همین طور اگر ذهن خود را تنظیم کنی به هر چه بخواهی دست می‌یابی.
او در معرفی خود می‌گوید پیانو می‌نوازد , ,وزنه برداری و شنا را از میان ورزشها دنبال می‌کند ,شوخ طبع و بسیار گرم و معاشرتی بوده و هرقدر هم کارم در روز زیاد باشد زمانی را برای دیدار دوستان و آشنایان اختصاص می‌دهم.
او معتقد است پیشرفت نابینایان در گرو مهیا بودن مجموعه ای از عوامل است همانطور که اراده و پشتکار شخصی وی بدون حمایت خانواده و زمینه مناسب اجتماعی و فرهنگی به جایی نمیرسد حمایت های جامعه وخانوده نیز بدون خواست و کوشش فردی نابینا تغییری در وضعیت وی ایجاد نخواهد کرد.

آشنایی با دکتر فرزاد طیباتی، پزشک کایروپراکتیک نابینا
فرزاد طیباتی در سال 1341 متولد شد، در سه سالگی به علت نزدیک بینی استفاده از عینک را آغاز کرد و چند سال بعد به علت ضربه ای که به سرش وارد آمد به مشکل بینایی دچار شد. در دوازده سالگی به علت پارگی شبکیه، بینایی خود را از دست داد و از آن زمان در آموزشگاه شهید محبی با کوشش وصف ناپذیری به ادامه تحصیل پرداخت و در رشته ی اقتصاد دیپلم گرفت. فرزاد طیباتی دوره ی اپراتوری تلفن را در دوره ی دبیرستان فرا گرفت و پس از فراغت از تحصیل به عنوان اپراتور تلفن به استخدام بانک تجارت در آمد. وی در حدود دویست شماره تلفن را که باید به طور مرتب با آنها تماس برقرار می‌کرد، به خاطر سپرد و در کارش بسیار منظم و دقیق بود و این امر موجب شد تا رضایت مدیران مربوط را جلب کند و همواره مورد تشویق قرار گیرد.
فرزاد طیباتی همزمان به یادگیری زبان انگلیسی پرداخت و در سال 1363 به پیشنهاد یکی از متخصصان برای درمان به آمریکا سفر کرد. وی اظهار می دارد که طی این سالها با یک آرزوی بزرگ کلنجار می رفتم و آن آرزوی پزشک شدن بود، اما به ظاهر، نابینایی من امکان رسیدن به این آرزو را از من گرفته بود. پس از مدتها تفکر،سرانجام تصمیم گرفتم که پزشک شوم و برای رسیدن به هدفم تلاش زیادی را شروع کردم. به همین منظور در کلاسهای نابینایان ثبت نام کردم و دوره های ماشین نویسی و رایانه را گذراندم.در سال 1367 پس از کسب اجازه ی اقامت در آمریکا، موفق شدم در دانشگاه ثبت نام کنم.
دکتر فرزاد طیباتی می افزاید: با عزمی پولادین، تحصیل در دانشگاه را شروع کردم، در ابتدا به دلیل نابینایی به من توصیه شد که واحدهای کمتری بگیرم. اما من مصمم بودم هر چقدر هم سخت باشد، پزشک شوم. علوم پایه را از ابتدا شروع کردم. درس شیمی را از شناخت ابزار تا بیوشیمی در مدت دو سال و نیم خواندم. در این راه، مشکلاتی داشتم و نخستین مشکل من درس خواندن با بینایان در یک کلاس بود. چون دیپلمه اقتصاد بودم از درس شیمی وحشت داشتم؛ بسختی تلاش می کردم؛ انگیزه ی قوی و میل به موفقیت در دسترسی به هدف
مقدسم به من چنان نیرویی می داد که در گذشته آن را تجربه نکرده بودم. در ترم اول با دقت به مباحث استاد گوش می دادم. او مطالب را غافل از اینکه نابینایی نیز در کلاس حضور دارد بر روی تخته کلاس می نوشت. آن ترم نمره هایم در حد متوسط بود. در ترم دوم که واحدهای آزمایشگاهی داشتم با مشکل بزرگی مواجه شدم؛ زیرا شیوه ی یادگیری این درسها از راه مشاهده بود. این مشکل را با استفاده از توضیحات و توصیف دوستانم از واکنشها از میان برداشتم. دوستانم واکنش را می دیدند و برایم تشریح می کردند. من هم صحبتها را ضبط می کردم تا مجددا گوش کنم. در ترمهای بعد، دروس فیزیک و بیولوژی را فرا گرفتم تا به شیمی پیشرفته رسیدم. به خاطر دارم نخستین روزی که به کلاس شیمی پیشرفته رسیدم کمی دیر شده بود. در را باز کرده وارد کلاس شدم. استاد که متوجه نابینایی من شده بود، گفت که کلاس را اشتباه آمده اید و سپس از من سوال کرد به کدام کلاس می خواهی بروی؟ و من به شماره ی همان کلاس اشاره کردم. استاد که برای اولین بار با یک دانشجوی نابینا برخورد کرده بود، متعجب شد اما هنگامی که اشتیاق مرا برای تحصیل دید، در طول ترم مرا یاری کرد.
یکی دیگر از مشکلات من استفاده از کتابهای درسی بود. تا آن زمان کتابهای پزشکی به خط بریل تبدیل نشده بود. برای حل این مشکل از دوستانم خواهش کردم تا مطالب کتاب را بخوانند و من صدای آنها را ضبط کنم. بدین ترتیب با گوش دادن به نوار مطالب درسی را فراگرفتم.
در آزمایشگاه شیمی پیشرفته مشکل داشتم؛ زیرا مواد قوی تر را به کار می ‌بردیم و نابینایی من خطر آنها را مضاعف می کرد. این مرحله را نیز به یاری دوستان با ارزشم از سر گذراندم. آنها ترکیب مواد را انجام و واکنشها را
برایم شرح می دادند.در آن ترم در درس شیمی به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شدم و لوح تقدیر دریافت کردم. در درس شیمی آلی مجبور بودم اتمها را بشناسم. اما مشکل بزرگم این بود که قادر به دیدن تصویرهای اتمها نبودم. گذراندن این واحدها را مدیون کمکهای استاد گرانقدر هستم. او که علاقه ی وافر مرا به آموختن می دید، مولکولها را از میخ و چوب برایم می ساخت و به من می داد و بعد از شناسایی دانه دانه مولکولها آنها را برایم شرح می داد. پس از مدتی به درجه ی کمک استادی رسیدم و کلاسهای ترمهای پایین تر را تدریس می کردم. به خاطر دارم که حضور یک استاد نابینا همواره باعث تعجب تمام دانشجویان و کارکنان دانشگاه می شد.
درس فیزیک را هم با بهره گیری از حس و ابتکار پیش بردم. فقط در قسمت نور مشکل داشتم. در بیولوژی که به بینایی احتیاج مبرم داشتم تا بتوانم از میکروسکوپ استفاده کنم. از دوستان و دانشجویان هم دوره ی خود خواهش می کردم که هرچه را زیر میکروسکوپ می دیدند با خمیر برای من درست کنند. خمیر را لمس و توضیحات آنان را ضبط می کردم تا بعدها برای خود تکرار کنم و اینگونه بیولوژی را فراگرفتم.
دکتر فرزاد طیباتی در مورد تشریح می گوید: نخستین بار که در کلاس تشریح حاضر شدم از جنازه ای که در اختیارم گذاشته بودند وحشت داشتم. استاد به من اجازه نداد که از دستکش استفاده کنم و برای آنکه ترس مرا از بین ببرد، سینه جنازه را شکافت و برای اینکه دست خود را نکِشم دست خود را روی دستم قرار داد. اوایل کار، هنگامی که از اتاق تشریح خارج می شدم نمی توانستم چیزی بخورم. کم کم عادت کردم. از استاد خواستم تا اجازه دهد مانند بینایان از دستکش استفاده کنم، اما مخالفت کرد و گفت با دستکش نمی توانی مویرگها را تشخیص دهی. شناسایی عصبها،سرخرگها، سیاهرگها و مویرگها را با ابتکار خاصی به انجام رساندم. سرخرگها را از صدای خاصی که زیر دستم احساس می کردم تشخیص می دادم و اعصاب را از سختی آن. در بافت شناسی که مجبور به دیدن بافتهای مختلف در زیر میکروسکوپ بودم از آنهایی که قطعه ای از یک بافت را در زیر میکروسکوپ دیده بودند، می خواستم با خمیر آن را برایم بسازند. برای تشخیص رنگ بافتها از آنها خواستم رنگ قرمز را برجسته کنند و رنگ سفید را گود و با علائم قراردادی که برای خود وضع کرده بودم، رنگ بافتها را هم آموختم و مجددا توانستم بین سیصد دانشجوی تشریح شاگرد ممتاز شوم.
به این ترتیب دکتر فرزاد طیباتی با تلاشی اعجاب انگیز، غیر ممکنی را ممکن ساخت و با عزمی راسخ، گام به گام موانع را از میان راه ناهموار خود برداشت و به آرزوی باشکوهش دست یافت. امروزه دکتر فرزاد طیباتی که پزشک
حاذق و پرآوازه ای است، عاشقانه به حرفه ی مورد علاقه اش یعنی طبابت می پردازد. بیماران او با مراجعه به وی نه تنها بیماریهای جسمشان را درمان می کنند، با مشاهده ی عظمت کار این پزشک از نظر روحی نیز تقویت شده و در مبارزه با بیماریهایشان امید و انگیزه بیشتری می یابند.
هنگامی که دکتر فرزاد طیباتی در بین سیصد دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا با رتبه ی اول، مدرک تخصصی خود را در رشته ی کاریوپراکتیک دریافت کرد و نامش در کتاب طلایی سال آمریکا به عنوان سمبل اراده به ثبت رسید به افرادی که او را می شناختند درس بزرگی آموخت:«خواستن توانستن است».
کایروپراکتیک چیست
کایروپراکتیک یا کایروپرکتیک Chiropractic زیر شاخه ای از درمان های مکمل یا Complementary and alternative medicine بوده و نوعی درمان مشکلات سیستم اسکلتی بدن انسان است. کسانی که از این روش استفاده میکنند:
1: فشار درمانگر کایروپراکتیک با دست بر روی ستون مهره.
2: حرکاتی را روی بدن بیمار انجام میدهند.
3: نرمش هایی را به وی یاد میدهند.
4:به وی یاد میدهند که چگونه در انجام دادن کارهای روزمره از اندام های خود درست استفاده کند تا از مشکلات اسکلتی پیشگیری کند.
5: از دارو استفاده نمیکند.
6: ممکن است مشاوره تغذیه ای هم بدهد.
شایعترین کاری که در کایروپرکتیک انجام میشود درمان کمردرد و درد گردن با مانیپولاسیون (حرکت دادن) ستون مهره Spinal manipulation است. درمانگر های کایروپرکتیک عقیده دارند که علت بسیاری از دردهای ستون مهره نیمه دررفتگی در مفاصل آن است و بنابراین میتوان با انجام حرکاتی بر روی ستون مهره بیمار آن مفاصل را میزان کرده Adjustment و یا جاندازی کرد.
اساس درمان در کایروپراکتیک حرکات دست درمانگر است. مانورهایی که یک درمانگر کایروپراکتیک انجام میدهد به این صورت است که ابتدا بیمار را بر روی تخت مخصوصی خوابانده و سپس با دست خود نیروها و فشارهایی را بر قسمت های خاصی از بدن وارد میکند، قسمت هایی از ستون مهره و اندام ها را بیش از حد معمول میپیچاند و یا میکشد و یا ضرباتی ناگهانی با سرعت زیاد ولی شدت کم به آن وارد میکند. عقیده دارند که با این فشارها مفاصلی که قفل شده اند و یا خوب حرکت نمیکنند دوباره حرکات طبیعی خود را بدست آورده و در نتیجه آن کارکرد ستون مهره و سیستم عصبی آن بهبود میابد.
فشار دست درمانگر کایروپرکتیک بر روی ستون مهره:
برای انجام مانورهای کایروپرکتیک ممکن است فقط از دست درمانگر و یا از وسایلی استفاده شود. ممکن است در حین انجام حرکات توسط درمانگر، صداهایی در ستون مهره شنیده شود که به علت حرکت سطوح مفصلی و آزاد شدن حباب های گاز در مفاصل ستون مهره است. درست مانند وقتی که با فشار دادن به مفاصل انگشت از آنها صدا خارج میشود. مانورهای کایروپرکتیک معمولا دردناک نیست با این حال ممکن است بعد از بعضی حرکات آن، بیمار تا چند ساعت دردی موضعی در محل داشته باشد.
گاهی اوقات درمانگر کایروپراکتیک از روش های فیزیوتراپی برای کاهش درد بیمار استفاده میکند. روش هایی مانند سرما و گرما، ماساژ، اولتراسوند، دیاترمی، تحریک الکتریکی عضلات، تحریک الکتریکی اعصاب، کشش و اشعه مادون قرمز.
همانطور که گفته شده زمینه اصلی فعالیت کایروپراکتیک درمان کمردرد و دردهای گردنی است. با این حال بعضی مواقع ممکن است در درمان سردرد و بعضی دردهای مفاصل دیگر هم فعالیت کنند.
فعالیت در رشته کایروپراکتیک چگونه است؟
یک درمانگر کایروپرکتیک که به آن Chiropractor یا دکتر کایروپرکتیک (Doctor of Chiropractic (DC هم میگویند کسی است که به مدت 5-4 سال در دانشگاه درس میخواند و آموزش های لازم را فرا میگیرد. آموزش دوره های کایروپراکتیک عمدتا در کشورهای انگلیسی زبان صورت میگیرد. دکتر کایروپراکتیک سعی میکند مشکلات سیستم حرکتی بدن ( و بخصوص ستون فقرات) را با انجام مانورها و حرکاتی بر روی آنها برطرف کند.
 
تاریخ ثبت در بانک 22 فروردین 1395