کد pr-12954  
نام زینب  
نام خانوادگی قنبریان  
سال تولد 1379  
وضعیت جسمی کم بینا  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی ، ورزشی  
زبان فارسی  
تحصیلات محصل دانش‌آموز سوم دبیرستان  
مهارت شنا شاعر نویسنده  
اهم فعالیت ها اینجانب حدود 4 سال است که در رشته ورزشی شنا فعال می‌باشم و در این رابطه در مسابقات کشوری بابلسر 2 مدال برنز، یکی در ماده آزاد و دیگری در ماده کرال پشت را کسب کردم. در زمینه موسیقی حدود یک سال است که هنرجوی نوازندگی ساز پیانو می‌باشم. در زمینه سرودن شعر مهارت دارم و در قالب غزل و مثنوی و مضامین مذهبی و عاشقانه شعر می‌گویم. همچنین در حال نوشتن رمانی بنام "تلالو خورشید" که داستان زندگی یک دختر نابینا می‌باشد، هستم. در زمینه قرآن در رشته قرائت مهارت دارم. همچنین در مسابقات کشوری انشای نماز ویژه نابینایان 3 بار پیاپی مقام اول را کسب کرده‌ام. مشوقین من در درجه اول خانواده‌ام و سپس معلم ادبیاتم در مدرسه نابینایان آقای حیدری می‌باشند.  
کشور ایران  
استان یزد  
متن زندگی نامه ماهنامه فرهنگی اجتماعی آوای رسا/ خردادماه 1396/ شماره 81
زینب قنبریان هستم هفده سالمه و در رشته علوم انسانی تحصیل می‌کنم کم بینا هستم و یک خواهر کوچکتر از خودم دارم.
از چه زمانی شعر گفتن را شروع کردی و اولین شعری که گفتی چه بود؟
از اول راهنمایی تا حالا شعر می‌گویم و شعر گفتن جزیی از زندگی‌ام شده است. اولین شعرم را همان سال اول راهنمایی سرودم. شعری در مورد خدا که اسمش نیایش بود.
چطور شد که فهمیدی استعداد شعر سرودن داری؟
من از همان کودکی تخیلی قوی داشتم. هر شی‌ای که در اطراف می دیدم در ذهنم جانبخشی می‌کردم. دید من به اشیا و چیزها با دید بچه‌های دیگر فرق داشت. مدیر و معلم مدرسه این را فهمیده بودند و همیشه می‌گفتند زینب یا شاعر می‌شود یا نویسنده. البته به جز تخیل قوی، معلم ادبیات خیلی توانا و با انگیزه‌ای داشتم که ما را تشویق می‌کرد و به ما روحیه می‌داد. آقای مهدی حیدری که البته خودشان هم نابینا هستند. ایشان اطلاعاتی را خارج از موارد موجود در کتاب ادبیات به من دادند تا بتوانم بهتر شعر بگویم و استعدادم شکوفا شود. من ابتدا خیلی با وزن و قافیه و آرایه‌های شعر آشنا نبودم اما با کمک ایشان و استفاده از اینترنت توانستم دانش شعری بیشتری کسب کنم و شعرهایم بهتر شوند.
با توجه به مشکل بینایی که دارید چطور از اینترنت استفاده می‌کنی؟
من از لپ تاپ استفاده می‌کنم و در آن برنامه‌هایی که مربوط به کم بینایان هست رو ریختم. برنامه‌هایی که با کمک آنها می‌توانم از اینترنت هم استفاده کنیم. من مطالب رو از اینترنت می‌گیرم و داخل ورد کپی می‌کنم و می‌خونم.
البته با نرم افزار واتس آپ هم با خیلی از استادها و معلم‌ها در ارتباط هستم و می‌توانم براشون صدا بفرستم. اما نمی‌توانم با نرم افزارهای دیگه مثل تلگرام کار کنم.
تا حالا چند تا شعر گفته‌ای؟
شعر زیاد گفته‌ام اما همه آنها قابل چاپ نیستد شاید بیست یا بیست و پنج تا قابل چاپ باشد. در مسابقات مختلف شرکت کرده‌ام مثلاً مسابقات شعر و داستان دانش‌آموزی که از سال اول دبیرستان تا سوم در آن شرکت کرده‌ام و دوبار مقام اول و یک بار هم مقام دوم را کسب کرده‌ام. البته در مسابقات شعر بیت رهبری هم شرکت کرده‌ام اما هنوز از نتایج آن با خبر نیستم.
فکر می‌کنی تا چه زمانی بتوانی شعر بگویی؟
من اصلاً نمی‌توانم بدون شعر گفتن زندگی کنم. تمام اتفاقاتی که برایم می‌افتد را به صورت شعر می‌نویسم و زندگیم پر از شعر است.
راجع به خانواده‌ات بگو اینکه آیا آنها با شعر گفتنت مشکلی ندارند و نظرشان راجع به این کار چیست؟
در واقع مشوق اصلی من خانواده‌ام هستند. مخصوصاً پدرم که خیلی پیگیر کارهایم است و خیلی به من کمک می‌کند تا پیشرفت کنم.
از او می‌خواهم تا اگر خواسته‌ای از مسئولین دارد بگوید؟
ابتدا تشکر می‌کند از همه کسانی که او را حمایت می‌کنند اما یک گله کوچک دارد و آن این است که اگر امکانش باشد اطلاع رسانی‌های مسابقات و فراخوان‌ها به موقع به دستشان برسد. می‌گوید معمولاً وقتی از مسابقات باخبر می‌شوند که یا مهلت آن تمام شده و یا تنها یکی دو روز به پایان آن زمان دارند و این طوری آنها خیلی اذیت می‌شوند.
بزرگترین آرزویم این استکه موفق شوم در همه کارهای اما یک آرزوی دیگر هم دارم و آن این است که یک روز بتوانم شعرهایم را چاپ کنم و به عنوان یک شاعر بزرگ و بلند آوازه شناخته شوم.
 
تاریخ ثبت در بانک 17 اردیبهشت 1396