کد | pr-1219 |
---|---|
نام | بهاره |
نام خانوادگی | هنرپرور |
سال تولد | 1354 |
وضعیت جسمی | فقدان حرکتی |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دکتری شیمی کوانتومی در زمینه شبیهسازی و محاسبات کوانتومی بیوسیستمها و طراحی دارو |
کشور | ایران |
توضیحات | عناوین و نشانهای متعدد علمی را در سیمنارهای داخلی و خارجی با چاپ مقالات متعدد ISI در کنار عنوان نخبه و چهره علمی موفق در سال 1385، به عنوان یک محقق بینالمللی در زمینه طراحی داروی بیماری ایدز در کشور آفریقای جنوبی شرکت و ارائه کارم در کنگره بینالمللی آلمان در آبان 1391 و همچنین چاپ مقالات متعدد علمی ISI در زمینه طراحی داروی ایدز |
متن زندگی نامه |
همیشه دوست دارد با مشکلات و مسائلش مانند مسائل شیمی و فیزیک رفتار کند و به حل معادلات مکانیک کوانتومی در کنار حل معادلات زندگیش بپردازد. بعضی وقتها مجبور است بنا به شرایطی که دارد معادلات زندگی اش را عوض کند و با نیروی اضافی باور جامعه را تغییر دهد. در عین سخت کوشی، شوخ طبع است و همیشه به مشکلات می خندد. آدم های اطرافش را مثل اتم ها می بیند و می گوید اتم ها هر چه بیشتر به هم نزدیک شوند نقطهٔ ذوب و جوششان بالاتر می رود. این را در حالیکه می خندد و چشمانش برق می زند، می گوید و من که با چشمهای نافذ او غریبه نیستم، می خوانم از عمق آنها سخن های ناگفته اش را و با لبخندی همراهیش می کنم. از دنیای خیالی اش می گوید، دنیایی که در آن زندگی را به کیمیا گری تعبیر می کند و با اولین نگاه به آدم ها دوست دارد بداند آنها شبیه به کدام عنصرجدول تناوبی هستند. می گوید از 5 سالگی به شیمی علاقمند بوده و همیشه دوست داشته بداند از مخلوط کردن خاکستر سیگار و آبلیمو چه چیزی حاصل می شود. فردی صبور است و کمال گرا و همواره دوست دارد پرواز کند حتی با ویلچر. او کسی نیست جز بهاره هنرپرور. دانشجوی دکترای شیمی – فیزیک، دختری که از بدو تولد از ناحیهٔ یک دست و دو پا محدودیت جسمی داشته اما با صبر و مبارزه با مشکلات و تنها با یک دست هرگز اجازه نداد که چرخ ویلچرش جلوی چرخ زندگیش را بگیرد. پای گفتگوی او با خبرنگار “توانا” می نشینیم: – خودتان را معرفی کنید و از تحصیلاتتان برایمان بگویید؟ بهاره هنرپرور هستم. متولد سال 54٫ من دورهٔ لیسانس را در دانشگاه تربیت معلم و در رشتهٔ شیمی گذراندم و فوق لیسانس را در دانشگاه تربیت مدرس.هم اکنون دانشجوی دوره دکترا در رشتهٔ شیمی محاسباتی هستم. – در مورد معلولیتتان کمی توضیح دهید. من از بدو تولد به دلیل نارسایی اکسیژن دچار آسیب دیدگی مغزی شده و از ناحیهٔ یک دست و دو پا معلولیت cp یا همان فلج مغزی دارم. فلج مغری به این معناست که بخش حرکتی مغز فرد معلول ناتوان است. همانگونه که می دانید هر بخشی در مغز مسئولیت خاصی را بر عهده دارد و در افراد مبتلا به cp متاسفانه بخش حرکتی مغز به وظیفهٔ خود عمل نمی کند. این توضیح را به این علت دادم که خیلی اوقات دیده ام که برخی فلج مغزی را به عبارتی ”منگول” تعبیر می کنند و تصور می کنند افراد مبتلا به cp از بهره هوشی کافی برخوردار نیستند و حتی بارها این سوال را از خود من پرسیده اند که تو چطور cpای هستی که انقدر باهوشی؟! – شما سال 85 به عنوان نخبه و یک چهره علمی موفق انتخاب شدید در این مورد بیشتر توضیح بدهید و بگویید وقتی اسم شما را به عنوان نخبه اعلام کردند چه احساسی پیدا کردید؟ در آن سال یک کنگرهٔ بین المللی شیمی بین کشورهای آمریکایی، اروپایی و آسیایی برگزار شده بود و من هم به این کنگره دعوت شده بودم. درمراسم اختتامیهٔ کنگره قرار بود هیئت داوران یک نفر را به عنوان برتر انتخاب کند. وقتی نوبت به این رسید که اسم آن فرد را اعلام کنند من اول کلمهٔ ایران را شنیدم، اصلا منتظر نبودم که آن یک نفر من باشم، همین که آن فرد برتر ایرانی باشد به اندازهٔ کافی خوشحالم می کرد. اما چند ثانیه بعد، در میکروفون بعد از اسم ایران اسم من اعلام شد و من تا چند لحظه دیگر چیزی نمی شنیدم. صدای ”از کشور ایران خانم بهاره هنرپرور” بارها و بارها در گوشم تکرار می شد. خوشحالی غیر قابل وصفی داشتم و با تمام وجود احساس غرور و افتخار می کردم. – تا به حال به این فکر کرده اید که اگر یک کشور خارجی به شما یک پیشنهاد کاری بدهد آن را قبول می کنید یا نه؟ و آیا اصلاً از این پیشنهاد خوشحال می شوید؟ من در حال حاضر چند پیشنهاد از چند کشور مختلف اروپایی دارم. اما در مورد خوشحال یا ناراحت شدنم باید بگویم وقتی چنین پیشنهاداتی به من می شود یک طرف صورتم واقعاً خوشحال می شود و طرف دیگر آن به فکر فرو می رود. پدرم در چنین مواقعی می گوید باید خوشحال باشی؛ اما من می گویم ، اگر من واقعاً به درد می خورم پس چرا مرا در کشور خودم نمی خواهند؟! چرا چنین پیشنهاداتی را همین جا به من نمی دهند؟! و اگر هم به درد نمی خورم پس چگونه ممکن است یک کشور خارجی صرفاً از دیدن رزومه کاری و تحصیلی من، مرا انتخاب می کند و حاضر می شود انقدر تسهیلات و امکانات در اختیار من قرار بدهد که من وادار شوم روی پیشنهادش فکر کنم؟! روی ماندن یا رفتن؟! – برنامه آینده شما چیست ؟ من روی این مسئله کار می کنم که آیا می توان با فن آوری ارتباطات یا (ITC) شیمی را در مدارس یا دانشگاهها آموزش داد؟ وتصمیم دارم در آینده یک سیستم آموزشی شبیه سازی و طراحی کنم تا معلولان با استفاده از آن بتوانند به مشکلات خود در دانشگاه رفتن و … فائق بیایند. مشکلی که همیشه خودم آن را حس می کردم و با خودم می گفتم اگر یک سیستم آموزشی نوین وجود داشت که از طریق آن می توانستم با زدن چند کلید سادهٔ کامپیوتر به آنچه که می خواستم برسم، دیگر نیازی به حضور در آزمایشگاه و انجام کارهای عملی نبود. – از سختی های دوران تحصیل بگویید؟ اینکه هیچ کدام از دانشگاههای محل تحصیلم مناسب سازی شده نبودند و هر روز سختی های بیشماری برایم می آفرید. در دورهٔ لیسانس، واحدهای آزمایشگاه را باید در آزمایشگاه و به طور گروهی کار می کردیم و همگروهی های من همیشه افراد تندرست بودند. یادم می آید بسیاری اوقات هنگام انجام آزمایش ها، هم گروهی هایم می ایستادند دور محلول و یا مواد در حال آزمایش و تمام جزئیات را برای یادگیری به دقت تماشا و یاداشت می کردند. بلندی قد آنها در کنار من که روی ویلچر بودم جلوی دیدم را می گرفت و من به خاطر اینکه کسی مرا دست کم نگیرد و نگوید ”نباید وارد این رشته می شدی؟!” ، نمی گفتم بچه ها بروید کنار تا من هم ببینم و یاد بگیرم. شاید باور نکنید اما من در زندگیم خیلی چیزها را ندیده یاد گرفتم! – در دانشگاه یا محیط بیرون هیچ وقت از نگاههای دیگران آزرده شده اید؟ من مدتها پیش، خیلی پیشتر از آنکه وارد دانشگاه شوم خودم را برای مواجه شدن با نگاههای دیگران آماده کردم. در واقع من با خودم گفتم شاید افرادی که مرا نگاه می کنند و یا با من برخورد نامناسب دارند برای اولین بار است که یک فرد ویلچری را می بینند، پس تعجبی نخواهد داشت اگر با دیدن من شگفت زده شوند. به همین دلیل من به آنها که متعجبانه، دلسوزانه و یا از روی ترحم نگاهم می کنند حق نگاه کردن و حتی بی ادبی می دهم و از خودم با نجابت دفاع می کنم. – راه حل شما برای مشکل مناسب سازی چیست ؟ به نظر من مناسب سازی شهرها و اماکن عمومی از دو راه ممکن و شدنی است. راه اول به کارگیری همان معماری شهری و هندسی و در نظر گرفتن رمپ و آسانسور در اماکن دارای پله و به طور کلی هموار نمودن معابر عمومی برای اینکه معلولان بتوانند به طور مستقل در جامعه حضور پیدا کنند و راه دوم که به عقیدهٔ من مهم تر از راه اول است مناسب سازی فرهنگی است. اگر مسئولین خودشان به این نتیجه برسند که مناسب سازی کلیه اماکن برای حضور افرادی که تقریباً 10 درصد جامعه را تشکیل می دهند واقعاً یک نیاز است دیگر لزومی به بحث و جلسه و زمان گذاشتن نیست و دلیلی ندارد که در معماری اصولی و شهرسازی این 10 درصد جا بمانند و حقوقشان نادیده گرفته شود. – تعریف معلولیت از نظر شما چیست؟ یک مدل از زندگی کردن با الگویی متفاوت. در این الگوی متفاوت توبه جای اینکه بیشتر حرکت کنی، بیشتر فکر می کنی و از راه میانبر به خودت و به خدا می رسی. – نابغه چه کسی است؟ در گذشته برای نابغه بودن داشتن IQ یا بهرهٔ هوشی بالا، کافی بود. اما در عصر جدید نابغه طبق گفتهٔ فایمن، کسی است که علاوه بر بهرهٔ هوشی بالا (IQ)، بهره هوشی خلاقیت (CQ) و بهره هوشی هیجانی (BQ) بالاتری داشته باشد. فایمن می گوید: ”نابغه کسی است که بتواند خودش را با فراز و نشیب زندگی وفق دهد.” بسیار بوده اند کسانی که با وجود داشتن بهره هوشی بالا و حتی تحصیل در دانشگاههای معتبر با بروز کوچکترین مشکلی تاب و تحمل خود را از کف داده و فوراً اقدام به خودکشی کرده اند. به این فرد نابغه نمی توان گفت، هر قدر هم که بهره هوشی بالایی داشته باشد. به نظر من نابغه کسی است که روش زندگی کردن را خوب بداند و در جریان زندگی در مواجهه با پیچ های زندگی بداند کجا و چگونه بپیچد و کجا توقف نماید. نابغه واقعی اوست حال آنکه سواد آنچنانی هم نداشته باشد و من برای چنین فردی احترام فوق العاده ای قائلم. – یکی از خاطرات زیبایتان را برای ما بگویید؟ خاطرات من به نوعی تعبیری از خندهٔ مونالیزا است. در مقطع لیسانس یک روز برای هماهنگی یکی از کلاسهایم چندین بار با واحد آموزش دانشکده تماس گرفتم تا بلکه محل تشکیل کلاس به جایی بدون پله انتقال داده شود. وقتی درخواستم را برای چندمین بار و به صورت تلفنی گفتم، خانمی که تلفن را جواب می داد پرسید شما؟ و من به جای اینکه بگویم هنرپرور هستم،گفتم کم پله هستم. و از آن روز به بعد در دانشگاه به پروفسور کم پله شهرت پیدا کرده بودم. – پشتکار یعنی چه؟ پشتکار یعنی در نمایشگاه بین المللی نفت، دختری به نام هنرپرور خودش را معرفی می کند تا شغل مورد نظرش را پیدا کند. – آیا این پشتکار به نتیجه هم رسید؟ بله، من در حال حاضر در پژوهشگاه پلیمر، مجری طرح های پژوهشی و شبیه سازی تبدیلات گازی هستم و نیز عضو پژوهشی در گروه نوآوری های آموزشی. در حال حاضر در حال کار روی داروی ضد سرطان و تاثیرات آن روی بدن هستم. – چیزی هست که همیشه دلتان بخواهد با صدای بلند آن را فریاد بزنید؟ بله، اینکه بگویم من ارفاق نمی خواهم من فرصت می خواهم، مرا باور کنید، کمی صبر کنید، به من اجازه بدهید و مرا بشناسید. می پرسید چگونه؟ می گویم با فرصت، من فرصت می خواهم. – فرصت یعنی چه؟ میدانی برای بخت آزمایی. میدانی که سایرین آن را به رایگان در اختیار می گیرند. – رمز موفقیت شما چه بوده؟ من ابتدا سفری در درون خودم انجام دادم تا بتوانم خودم را بهتر بشناسم. سپس جدولی از توانایی ها و ناتوانی های خودم ترسیم کردم. توانایی هایم را در یک ستون این جدول نوشتم و ناتوانی هایم را در ستون دیگر. و سعی کردم رنگ و بوی آرزوهایم را به سمت شکوفا شدن جهت بدهم به طوریکه محدودیت هایم تا آنجا ممکن است کمتر مانع محقق شدن آرزوهایم شوند. -سهم خانواده در موفقیت شما چقدر بوده؟ سهم خانواده ام از موفقیت من، باور کردن من بود. من فرزند اول خانواده ام هستم و هنگام تولد من، پدر و مادرم در اوج جوانی بودند. بعضی وقتها که خودم را جای آنها می گذارم می بینیم شرایط سختی است که به آدم بگویند نوزاد شما دارای مشکل جسمی است. مخصوصاً اگر آدم منتظر تولد اولین فرزندش باشد. اما پدر و مادر من به راحتی با این مسئله کنار آمدند. آنها هم چیزهایی که داشتم را پذیرفتند و هم چیزهایی که نداشتم . و همواره شرایط را برای رشد تحصیلی و فرهنگی من آماده کردند. – حرف آخر؟ دنیا مثل دوربین عکاسی است، پس لبخند بزنید تا عکستان قشنگ بیفتد. منبع: پایگاه جامع اطلاع رسانی معلولان ---------------------- دانشمند معلول ایرانی خانم دکتر بهاره هنرپرور نباید بگذارم چرخهای ویلچرم جلوی چرخ زندگیام را بگیرند خانم دکتر بهاره هنرپرور اراده و پشتکار واژههایی هستند که در زندگی افراد معلول رنگ و بوی دیگری دارند، افرادی که هر کدامشان در برابر نگاهها و مشکلات پیش رو قهرمان دنیای پیرامونشان هستند. در این میان بسیارند معلولینی که توانستهاند در عرصههای مختلف اجتماعی و علمی موفقیتهای بینظیری کسب کنند. از جمله بارزترین نمونههایی که میتوان نام برد خانم دکتر بهاره هنرپرور است که دکترای شیمی کوانتومی در زمینه شبیهسازی و محاسبات کوانتومی بیوسیستمها و طراحی دارو را از دانشگاه علوم و تحقیقات اخذ نموده و توانسته است عناوین و نشانهای متعدد علمی را در سیمنارهای داخلی و خارجی با چاپ مقالات متعدد ISI در کنار عنوان نخبه و چهره علمی موفق در سال 1385 کسب کند. او همواره در انتظار فرصتی برای استفاده از دانش خود به تحقیق و پژوهش بوده تا شاید پتانسیلها و تواناییهای علمیاش مسوولی را تحت تاثیر قرار دهد و با دریافت امکانات و شرایط پژوهشی هر چه بیشتر بتواند در عرصههای علمی برای کشور افتخارآفرینی کند اما چنین نشد و او سرانجام دعوت همکاری با یکی از گروههای تحقیقاتی ایدز در کشور آفریقای جنوبی را میپذیرد. دکتر هنرپرور در حال حاضر به مدت سه سال است که زندگی مستقل خود را دور از پدر و مادر که مهمترین حامیان او بودهاند به عنوان یک محقق بینالمللی در زمینه طراحی داروی بیماری ایدز در کشور آفریقای جنوبی شروع کرده است. آنچه در ادامه آمده حاصل گفتوگوی ما با خانم دکتر بهاره هنرپرور است که به مناسبت موفقیتهای جدید ایشان انجام شده است. خانم دکتر از شما به عنوان یکی از افرادی که توانسته در عرصههای متعدد علمی افتخارآفرینی کند یاد میشود از موفقیتهای جدیدتان برایمان بگویید. با سلام و تشکر از توجه شما در معرفی محققین موفق در عرصههای علمی، در خصوص جدیدترین موفقیتهای علمیام میتوانم از شرکت و ارائه کارم در کنگره بینالمللی آلمان در آبان 1391 و همچنین چاپ مقالات متعدد علمی ISI در زمینه طراحی داروی ایدز یاد کنم. پس از موفقیت کنگره آلمان برای دیدن خانواده به ایران آمدم و افتخار این را داشتم که خبر قبولی یکی از مقالات علمیام در مقاله ISI با امتیاز 33 را از طریق ایمیل از گروه تحقیقاتی آفریقای جنوبی دریافت کنم و این موفقیت را در کنار خانواده و دوستان جشن گرفتم. چه شد که تصمیم گرفتید در کشور آفریقای جنوبی به تحقیق و پژوهش بپردازید؟ من چند ماه قبل از اتمام دوره تحصیلی دکترا خود را آماده چالش یافتن موقعیت اجتماعی و شغلی در زمینه تخصصی خودم میکردم. در این زمینه درخواستهای متعدد همکاری در داخل و خارج از کشور به همراه رزومه ارسال میکردم. به قول مولانا: گفت پیغمبر که گر کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری تا اینکه با پاسخ مثبتی از کشور آفریقای جنوبی و چند کشور دیگر مواجه شدم. ضمن اینکه به شنیدن پاسخ مثبتی از مراکز تحقیقاتی ایران نیز امیدوار بودم و با شناختی که از روحیه پر جنب و جوش خودم داشتم به فکرم رسید که اگر با رد کردن پاسخهای مثبت پیش رو داشته از کشورهای خارجی به انتظار دریافت پاسخی از ایران بنشینم ممکن است زمان و همه موقعیتهای کسب شده را از دست بدهم. این بود که تصمیم گرفتم همکاری علمی با گروه تحقیقاتی آفریقای جنوبی را شروع کنم تا اینکه فرصتی مناسب شغلی در ایران بیابم و بتوانم روزی تجربیات خود را در جهت خدمت به میهن عزیزم به اجرا بگذارم. آیا فکر میکنید معلولیت جسمی حرکتی شما مانعی برای فعالیت شما در عرصههای علمی وکاری به حساب میآید؟ خوشبختانه رشته و زمینه کار تخصصی من فکری است و تنها به یک روحیه قوی و صبور، قلب و مغز سالم و فعال نیاز دارد. در حقیقت خودم مخصوصاً این زمینه تخصصی را این طور انتخاب کردم که بتوانم از تواناییهای ذهنی و فکری خود حداکثر استفاده را بکنم و معلولیت جسمی حرکتی مانع پیشرفت من نشود. یادم میآید روزهای انتخاب رشته همواره به خودم میگفتم نباید بگذارم چرخهای ویلچرم جلوی چرخ زندگیام را بگیرد و به خودم میگفتم یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت. لذا با همین شرایط فیزیکی توانستهام به لطف خدا بهره کافی را از الطاف الهی ببرم. پس به نظر میرسد با تقویت فرهنگ جامعه در جهت ایجاد فرصتهای برابر برای معلولین و مناسبسازی شهری و تردد میتوانیم معلولین را در عرصههای مختلف علمی، هنری و ورزشی بسیار کارآمد بیابیم. فکر میکنید نبود نگاه صحیح به افراد معلول سوابق کاری شما را تحت تاثیر قرار داده و پیشنهاد کاری مناسب داخلی دریافت نکردید و یا عوامل دیگری موثر بودهاند؟ از آنجائیکه من 3 ماه بلافاصله پس از دفاع از رساله دکترا راهی کشور آفریقای جنوبی شدم نمیتوانم قضاوت صحیح در مورد این سوال داشته باشم زیرا پاسخگویی به این سوال نیاز به زمان و ارتباطات و دریافت بازتابهای مختلف دارد. ولی در این چند موردی که در کشورم اقدام کردم اولین سوالی که کارفرمایان از من میپرسیدند (آیا میتوانی هر روز با این شرایط سر کار حاضر شوی؟؟! آیا میتوانی با این شرایط فیزیکی بنویسی؟؟! و آیاهای دیگر…) نشان دهنده عدم نگاه صحیح به پذیرفتن افراد معلول در فعالیتهای علمی و اجتماعی میتواند باشد. غیر از این عامل فرهنگی عوامل دیگری از قبیل کمبود فضاهای مناسب سازی شده و وسایل تردد ویژه و سرویسهای بهداشتی مناسب نیز موثر بودند. یادم میآید که در مواردی به من میگفتند ما به توانائیهای علمی شما پی بردیم و به تخصص شما نیاز داریم ولی همانطور که خودتان هم میبینید آسانسور و رمپ کافی و امکان پذیرایی از شما را نداریم و شما اذیت خواهید شد. جالب این است که خودم فکر میکردم با این سفر علمی و زندگی مستقل در دیار غریب و نوشتن مقالات ISI متعدد و رفتن روزانه به سر کار با همین شرایط جسمی توانسته باشم به بسیاری از ابهامات و باورهای اکثر افراد جوابگو باشم. ولی در همین 5/1 ماه که برای دیدار خانواده و کشور عزیزم در ایران بودم به چند پژوهشگاه سر زدم رزومه و تخصص علمی من تائید شد و در مصاحبه علمی به صورت شفاهی موفق بودم با این حال باز هم از من پرسیدند خانم دکتر تبریک میگم در مصاحبه علمی موفق شدید ولی آیا میتوانید هر روز به سر کار بیایید و همان آیاهای دیگر… هنور به همان قوت به گوشم خورد. با این حال در حال حاضر چند مرکز پژوهشی در ایران در حال تصمیمگیری نهائی هستند. فکر میکنید چرا افرادی مانند شما که سرمایههای کشور هستند به سختی میتوانند از علم و دانش خود در جهت منافع داخلی استفاده کنند و از نظر شما سیستم علمی آموزشی ما تا چه حد به دنبال استفاده از نوابغ است؟ فکر میکنم بازنگری دقیق و عمیق در برنامهریزی و تقویت فرهنگ کشور در خصوص سرمایهگذاری در زمینه جذب محققین و نوابغ میتواند راهگشای بازیافت سرمایههای کشور در نقاط مختلف جهان باشد. حقیقتش در این سه سال دوری از کشور با دانشمندان مختلف موفق ایرانی در کشورهای مختلف در تماس هستم و با این که همگی از پیشرفت و دستاوردهای موفق خود یاد میکنند خوشحال و راضی هستند ولی همگی آرزو میکنند بتوانند این دستاوردها را در کشور خودمان و در کنار خانواده داشته باشند. از زندگی مستقل خود برایمان بگویید و اینکه در حال حاضر در آفریقای جنوبی از چه امکاناتی برخوردار هستید؟ محل زندگی من 10 دقیقه تا محل کارم فاصله دارد و سه همسایه در اطراف خودم دارم که یکی از آنها صاحبخانهام است و همگی مهربان و خونگرم هستند از ساعت 8 تا 5 عصر هر روز سرکار میروم و در ساعات کاری علاوه بر تحقیق مسئول نظارت بر پروژههای دانشجویانم هستم بعد از کار و برگشت به خانه کمی استراحت و ورزش و عبادت میکنم و از صحبت و دیدار با خانواده از طریق نرم افزار اسکایپ لذت میبرم. حقیقتش از امکانات موجود در آفریقای جنوبی پرسیدید باید واقعاً اعتراف کنم که به غیر از مناسبسازی شهری و در نظر گرفتن رمپ و آسانسور و ملاحظه رفتاری و فرهنگی افراد جامعه در جهت پذیرش معلولین ما نیاز به امکانات خاص دیگری نداریم و همه این امکانات نامبرده را که جزو حقوق عادی شهروندی است را من در اینجا دارم. در میان دانشمندان معلول و غیر معلول کدامیک برای شما الهام بخش بودهاند و چرا؟ من همواره سعی میکنم از هر دو گروه دانشمندان معلول و غیر معلول و حتی از تمام کائنات و حتی از دانشجویان و دوستانم الهام بگیرم. به یاد دارم زمانی که در ایران بودم سعی میکردم تا بتوانم در برخی جلسات تفریحی و اجتماعی دوستان در گروه انجمن باور که متشکل از انواع دوستان معلول و غیرمعلول موفق در کنار هم بود شرکت کنم و از فعالیتهای آن قهرمانان زندگی نیز الهام بگیرم. در دوره تحصیلی کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس آشنایی من با دانشمند معلول انگلیسی (پرفسورویلیام استیفنهاوکینگ) که با وجود معلولیت شدید آسیبدیدگی مغزی که حتی در گفتار هم مشکل دارد ولی توانست با اخذ دکترای فیزیک کوانتومی لقب کرسی انیشتین را بگیرد بسیار برایم الهامبخش بود. این همه فعالیت و کار سنگین تحقیقاتی نیاز به انرژی زیادی دارد؛ منشا این همه انرژی کجاست؟ واقعاً سوال جالبی کردید و این سوال را اینجا اکثر افراد از من میپرسند زیرا با وجود کار و مسوولیتهای سنگینی که اینجا بر دوش دارم هیچ وقت ابراز خستگی نکردهام و نمیکنم و منشاء این همه انرژی را از اتصال به خالقم میدانم که همواره به من انرژی و عشق به خدمت و کار میبخشد. بزرگترین هدف خانم بهاره هنر پرور چیست؟ هدف من مثل هر انسان دیگر تعالی و کمال در جهت قربته الیالله است و آرزو دارم در طول عمرم بتوانم به نتایج ارزشمند علمی در زمینه تخصصی خود برسم، دانشجویان موفقی را پرورش دهم و از نعمات و الطاف و استعدادهایی که خداوند به من هدیه داده است نهایت استفاده را ببرم. چون فکر میکنم بهترین راه برای سپاسگزاری از خداوند، استفاده از استعدادها و تواناییهای الهی در جهت رضای او و بندگانش است. و سخن پایانی شما؟ امیدوارم با تلاش و مبارزه در چالشها بتوانیم فرهنگ خود باوری را تقویت کنیم تا زمینه برای فرهنگسازی در جهت باور جامعه را مستعد و بارور سازیم. منبع : روزنامه مردم سالاری؛ سایت شمعدانی |
تاریخ ثبت در بانک | 21 فروردین 1395 |
فایل پیوست |