کد sr-24111  
عنوان اول خدا مرا شاعر کرد  
نوع کاغذی  
مقاله نشریه افق اندیشه  
شماره پیاپی 7  
سال 1396شمسی  
ماه اسفند ماه  
زبان فارسی  
متن مینوش احمدی‌پور (قیامت)، (ناشنوا) متولد 1359 لنجان زرین شهر اصفهان است. وی دو دیپلم کودکیاری و مدیریت خانواده در دبیرستان ناشنوایان میراصفهان و مربی کودک در دانشگاه بهزیستی اصفهان را گذرانده است. از شانزده سالگی داستان را همزمان با شاعری و پژوهشگری آغاز کرد. سه پژوهش شخصی به نام روانشناسی ازدواج (به مدت 8 سال) و اسلام شناسی (به مدت 18 سال) و زبان داستان و شعر را انجام داده است. از سال 1394 پژوهشگری تخصصی کتاب اول ادبی به نام شاعران زن چگونه می‌اندیشند؟ (7 جلدی) را آغاز کرد و پنج پژوهش را در دست دارد که به آن می‌پردازد. او هجده کتاب شعر دارد که متأسفانه هیچ کدام به چاپ نرسیده است. در فعالیت‌های هنری صاحب مدرک عروسک دوزی، آشپزی و شیرینی‌پزی است. همچنین مدتی گیتار را در نزد استاد دانیال در باشگاه کارگران اصفهان گذراند. اولین کتاب شعر او باغچه خدا نتیجه تجربیات پژوهش اسلام شناسی است که قرار است در ناشر تمتی به چاپ برسد.

پدر و مادرتان چه زمانی متوجه ناشنوایی شما شدند؟
متأسفانه در زمان تولد دکتر زایمان و والدینم متوجه نشدند که ناشنوا هستم تا در مقطع اول و دوم دبستان که در درس املاء رشد شدم و معلم در سوم دبستان متوجه ناشنوایی من شد و به سنجش شنوایی رفتم که مشخص شد مادرزادی گوش راستم پرده حلزون ندارد. بدترین خاطره اول دبستان من این بود که معلم به دلیل نمره صفر املاء مرا کتک زد و کتاب، دفتر و کیفم را پرتاب کرد و موهایم را کشید و از کلاس بیرون کرد. متأسفانه معلم به دنبال ریشه‌یابی نرفت که علت چیست و ندانست که ناشنوا هستم. خوشبختانه از سوم دبستان تا الآن از سمعک استفاده می‌کنم.
پدرم مخالف بود که در مدارس ناشنوا درس بخوانم که باعث شد در تمام دوران تحصیلی در مدارس عادی درس بخوانم، اما در دوم دبیرستان آموزش و پرورش اصفهان اجازه نداد که در مدارس عادی درس بخوانم. فقط دوم و سوم دبیرستان در دبیرستان ناشنوایان میراصفهان درس خواندم. به خاطر ناشنوایی در مدارس عادی بسیار سختی کشیدم. بهترین خاطراتم در دبیرستان ناشنوا میر بود که بهترین معلم و مدیر را داشتم. از مدیر دبیرستان ناشنوا میراصفهان خانم گل بدیعی سپاسگزارم که برای بچه‌های ناشنوا بسیار زحمت کشید.

و چه شد که به سمت شاعری رفتید؟
در دوران دبستان خیلی اهل جستجو و کنجکاوی بودم. از سن یازده سالگی مطالعه را شروع کردم ولی توان نوشتن انشاء نداشتم. این مشکل اصلی همه ما ناشنوایان است که مشکلات گفتاری داریم. به هر حال بدون راهنما و استاد از شانزده سالگی شاعری را همزمان با پژوهشگری و داستان نویسی آغاز کردم.
بسیار مذهبی بودم و فکر می‌کردم شعر جرم است. اما بعدها در مسیر پژوهش اسلام شناسی و مسلمان شدن متوجه شدم از طریق شعر می‌توان خدا را شناخت و در شعر با خدا دوست شدم و نتیجه شعر کتاب باغچه خدا شد. بسیاری از دوستان به خصوص ناشنوایان باور نمی‌کنند که شاعر هستم. واقعاً ناشنوایان و نابینایان گوشه‌‌گیرتر از شاعران عادی هستند.
تا امروز بیست و دو سال راه شاعری طی می‌کنم و همچنان به مطالعه و پژوهش و نوشتن ادامه می‌دهم. در راه شاعری بدون راهنما و استاد بودم که دو سال پیش با دوست عزیزم دکتر ثریا داودی آشنا شدم که راهنمای کتابم پژوهش شاعران زن شده‌اند و بالاخره استاد مهربان و بزرگ منش بختیاری شاعر اردلان دبیر آشنا شدم.
متأسفانه دانشگاه ایران را نمی‌پسندم که فقط دنبال مدرک گرفتن است و دنبال دانش و علم نیست و به همین دلیل دانشگاه نرفتم. متأسفانه در ایران دانشگاهی با رشته شعر، نقد شعر و نویسندگی وجود ندارد و فقط رشته ادبیات است. شاعری و نویسندگی در مطالعات را دنبال کردم و آموزش شعر و داستان نویسی را در مرکز آفرینش ادبی اصفهان گذراندم. این قصه شاعری من بود که همیشه در شعرهایم می‌گویم که اگر ناشنوا نبوده‌ام شاعر نمی‌شدم و خدا مرا شاعر کرد.

(برای دختری ناشنوا به نام ستاره)
دخترک ناشنوای و افسرده
در میان تاریکی‌ها
تنهاست
بی‌یار است
و بی‌ستاره
آسمانش سکوت است
نگاه عمرش سکوت است
و زیر پای قدم‌هایش سکوت است
فریاد اشک‌هایش سکوت است
نه صدایی از باران
و نه صدای طوطی سخنگو.
(هدف از شاعر و نویسندگی شدن من این بود که به بچه‌های ناشنوا ثابت کنم که ناشنوایی عیب نیست، بلکه افتخار است. شش ماه است که به ناشنوایان ایران و شاعران اعلام کرده‌ام که شاعر ناشنوایم و سعی می‌کنم در خدمت ناشنوایان باشم و تمام تجربیاتم را در اختیار آنها قرار دهم.)
شاعره ناشنوا: مینوش احمدی‌پور (قیامت)
 
تاریخ ثبت در بانک 2 شهریور 1398