کد | sr-22847 |
---|---|
عنوان اول | پلههایی که تا تراژدی بالا میروند: تعلل در مناسبسازی و ایمن سازی معابر شهری همچنان تهدیدی برای سلامت معلولان است |
نویسنده | سمیه افشین فر |
نوع | کاغذی ، الکترونیک |
مقاله نشریه | روزنامه ایران، صفحه توانش |
شماره پیاپی | 5 بهمن 1396 |
زبان | فارسی |
متن |
پلههایی که تا تراژدی بالا میروند: تعلل در مناسبسازی و ایمن سازی معابر شهری همچنان تهدیدی برای سلامت معلولان است»، سمیه افشینفر، 5 بهمن 1396. حیدر 46 ساله و نابیناست مثل هر روز از محل کارش راهی خانه بود، مثل هر روز و از همان مسیر هر روزه، میخواست همانند روزهای گذشته از پله برقی استفاده کند و از خیابان رد شود، یادش آمد چند روزی بود که پله برقی خراب بود اصلاً خودش دیروز زنگ زده بود به شهرداری محل و خواسته بود که برای تعمیر پله برقی اقدام کنند، وقتی به جلوی پلهها رسید مانعی نبود، حیدر نزدیک پلهها شد، صدا نمیآمد، پلهها حرکت نمیکردند، حیدر تصور کرد پلهها را هنوز درست نکردهاند با خودش گفت اشکالی ندارد پلهها را بالا میروم و حیدر نمیدانست که کارگران در حال تعمیر پله هستند و نه آنها حیدر را دیدهاند و نه او آنها را دیده است، مانعی هم که نبوده، اوپلهها را یکایک بالا میرود، بیخبر از همه جا، ناگهان پله برقی روشن شده و حرکت میکند، حیدر تعادلش را از دست میدهد افراد بینا هم در این شرایط دست و پایشان را گم میکنند چه رسد به نابینایان. بر هم خوردن تعادل باعث میشود پایش گیر کند و حیدر شروع میکند به فریاد زدن و کمک خواستن، کارگران متوجه میشوند بلافاصله پله برقی را خاموش میکنند، به سمت حیدر میآیند تا دستش را بگیرند و کمکش کنند. کارگری سر حیدر فریاد میزند: چرا نگفتی کوری! خطر بزرگی از بیخ گوش حیدر گذشت، این حادثه میتوانست تبدیل به تراژدی شود، درست همانطور که برای هما بدر اتفاق افتاد یا همانند آن بلایی که سر جوان نابینای ورامینی آمد و ماهها در بیمارستان بستری بود. خدا را شکر شانس با حیدر همراه بود و او ظاهراً تنها چند زخم سطحی برداشت اما این تنها ظاهر ماجراست حیدر با این حادثه به ظاهر کوچک، زخمهای بزرگی برداشت درست همان لحظهای که کارگر سرش فریاد زد چرا نگفتی کوری! حیدر زخم خورده و ناراحت با توانش تماس گرفت شرح آن روز را از زبان حیدر بخوانید: « یکشنبه 24 دی این پله برقی که ابتدای خیابان مدنی قرار دارد خراب شد. از آنجا که محل تردد هر روز من است بر آن شدم با شهرداری تماس بگیرم و اطلاع دهم که این پله برقی خراب است. پس با شهرداری تماس گرفتم و درخواست کردم پل هوایی را تعمیر کنند. عصر یکشنبه زمان برگشت به خانه طبق روال هر روز به روی پله برقی رفتم و دیدم هنوز درست نشده. در حال بالا رفتن از پلهها بودم که دقیقاً در پله آخر زیر پایم خالی شد و در پله برقی فرو رفتم. با صدای فریادم کارگران مشغول کار به سراغم آمدند. وقتی مرا بیرون کشیدند کارگری که مأمور تعمیر پله برقی بود با لحنی زشت به من گفت «چرا نگفتی کوری» من واقعاً عصبانی شدم و نزدیک بود کار به برخورد فیزیکی بکشد.» این حادثه و حادثههایی از این دست را بسیاری از افراد دارای معلولیت بارها و بارها تجربه کردهاند. تجربهای که در بسیاری از مواقع صدمات جبرانناپذیری برایشان به ارمغان آورده است کافی است فقط چند ثانیه چشمانتان را ببندید تا به عمق مشکلاتی که یک نابینا و کم بینا در تردد در محیط شهری با آن روبهرو است پی ببرید مشکلاتی که حیدر و سایر همنوعانش بارها تجربه کردهاند حالا یا شانس با آنها همراه بوده و تنها چند زخم سطحی برداشتهاند یا دچار عارضههای حرکتی و جسمی شدهاند و ماهها در بیمارستان و تحت درمان قرار گرفتهاند اما به نظر میرسد بیشتر از زخمهای جسمی آنچه بیشترین صدمهها را به این افراد آسیب دیده میزند نه زخمهای جسمی که زخمها و آسیبهای روحی است کما اینکه حیدر وقتی از حادثه میگفت بیشتر از صدمه جسمی از کلام زشت کارگر ناراحت شده بود که سرش فریاد زده بود چرا نگفتی کوری! حیدر با خودش فکر میکند مگر نه اینکه وقتی کارگران مشغول تعمیر پله هستند باید جلوی پلهها را با مانعی ببندند اصلاً حالا که بیشتر پلههای برقی در دارند چرا قبل از تعمیر در را نبستند اگر به جای حیدر این اتفاق برای کودکی میافتاد یا اگر فاجعه بزرگتری اتفاق میافتاد چه کسی پاسخگو بود؟ حیدر چه طوری و به چه کسی باید میگفت که نابیناست؟! حیدر با ما تماس گرفت و از رنجی که بر او رفته بود سخن گفت. هستند حیدرهای بسیاری که در همین پایتخت یا در سایر شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ این مملکت همراه با رنج معلولیت رنجهای مضاعفی را به جان میخرند؛ رنجهایی که گاه ما افراد به ظاهر سالم مسبب آن هستیم رنجهایی که مناسب نبودن راهها و فضاهای شهری به این عزیزان تحمیل میکند. وقتی ما احساس مسئولیت نکنیم و به اصطلاح افراد دارای معلولیت را نبینیم قطعاً این افراد هر روز دچار مشکلاتی از این دست میشوند. ای کاش تک تک ما بهعنوان شهروندان جامعه به مسئولیت اجتماعی خودمان در قبال افراد دارای معلولیت آگاه باشیم و در گوشه گوشه شهرمان این افراد را ببینیم. باور کنید اصلاً کار سختی نیست تنها کافی است وقتی میبینیم مثلاً پله برقی جایی خراب است و مانعی هم وجود ندارد به سراغ کارگر یا پیمانکار برویم و او را از خطرات این کار آگاه کنیم یا زمانی که میبینیم محل فروشگاهی فاقد رمپ است به سراغ مدیر آن مرکز برویم و بخواهیم که فضا را برای افراد دارای معلولیت هم مناسبسازی کند باور کنیم اینکه همه در هر پست و مقامی که هستند مسائل ایمنی را در نظر بگیرند و جزو اولویت اصلی کارشان قرار دهند تنها مختص به افراد دارای معلولیت نیست و قطعاً نمود این حرکت در زندگی تک تک شهروندان جامعه تأثیرگذار خواهد بود و طبعاً بخش عظیمی از شهروندان جامعه که همان افراد دارای معلولیت نیز هستند از آن سود خواهند برد. |
تاریخ ثبت در بانک | 10 آذر 1397 |