کد sr-22822  
عنوان اول مصاحبه با دختری که حاضر به گفت وگو نیست  
به کوشش نجمه پیوندی  
نوع کاغذی ، الکترونیک  
مقاله نشریه روزنامه ایران، صفحه توانش  
شماره پیاپی 8 مهر 1395  
زبان فارسی  
متن «مصاحبه با دختری که حاضر به گفت وگو نیست»، نجمه پیوندی، 8 مهر 1395.
روز ناشنوایان که نزدیک شد من هم مثل هر خبرنگار دیگری که به‌دنبال موفقیت‌ها و توانمندی‌ها در این حوزه می‌گردد، به او رسیدم، دختری ناشنوا که از مشکل کم بینایی هم رنج می برد.تلگرامی، چند بار از او خواستم با من گفت‌وگویی داشته باشد اما با بی اعتنایی می‌گفت قبلا مصاحبه داشته‌ام آنها را بخوانید . گفتم مصاحبه اختصاصی می‌خوام و جوابی نشنیدم.تا اینکه مادرش با من تماس گرفت: «دخترم نمی‌خواهد مصاحبه کند. من خیلی تشویقش کردم حرف بزند اما حاضر نمی‌شود.» او برای دومین بار در مسابقه بین‌المللی کارتون گرافیکاتور که در روتن آلمان برگزار می‌شود رتبه دوم را کسب کرده است می‌گوید خبرنگارها فقط می‌خواهند صفحه روزنامه‌شان پر شود یا برنامه‌ای روی آنتن ببرند. کسی به فکر درد امثال من نیست. مسئولان هم که هر چه از امثال من بشنوند اصلاً توجهی نمی‌کنند. من برای چه باید مصاحبه کنم تا مردم مرا ببینند و مثل همیشه بگویند خدا را شکر که ما اینجوری «معلول» نشده‌ایم.»
دردش را می‌فهمیدم بارها برای خودم هم پیش آمده بود. به او گفتم: اما اگر امثال شما هم در جامعه حضور نیابید مردم و از همه مهم‌تر همنوعانتان چه طور بفهمند که با این محدودیت‌ها هم می‌توان به قله‌های توانمندی رسید. چگونه برای خود الگو بیابند. چگونه نمونه‌ای شوید برای آنهایی که با همه قدرت و قوت جسمی، انگیزه‌ای برای تحرک ندارند.
وقتی فهمید با او درد آشنایم گفت: «به من حق بدهید. ما جمع کثیری از ناشنوایان از سال‌ها پیش از سیما خواسته‌ایم برای بعضی تنها بعضی از برنامه‌های پر مخاطب خود زیرنویس بگذارد تا ناشنوایان هم بتوانند از آن استفاده کنند. اما هیچ اتفاقی نیفتاد ولی روز ناشنوایان که می‌شود یاد ما می‌افتند.
راست می‌گفت: دوست معلولی را به یاد آوردم که در مسابقه مقاله‌نویسی در حوزه معلولان که از طرف بهزیستی برگزار می‌شد مقام آورده بود. با تصور اینکه دیگر با این شرایط خبرنگاران از او و معلولیت و مشکلات خواهند پرسید، در مراسم اهدای جوایز شرکت کرده بود اما در پایان برنامه باز با کمال تعجب دیده بود خبرنگاران برای مصاحبه با فلان مسئول بهزیستی و بهمان مقام وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی به صف ایستاده‌اند و دیگرانی که آن روز، روز آنها بود باز بی‌مخاطب مانده‌اند.
مادرش می‌گفت: آثار دخترم به هر جشنواره خارجی که می‌رود، پذیرفته می‌شود. در داخل کشور هم چند جایزه گرفته است. او با سختی و مرارت فراوان و البته با پشتکار ستودنی خود توانسته با کاریکاتوریست‌های دیگر در داخل و خارج از کشور رقابت کند. دخترم می‌گوید: من دیگر مصاحبه نمی‌کنم. همه را محروم می‌کنم شاید اینگونه متوجه ما شوند.»
نام دختر را نمی‌آورم چون نمی‌خواست گفته شود. از این نوشته هم خبری ندارد. شما می‌توانید فرض کنید هر ناشنوایی که از کنارتان می‌گذرد، اوست. افرادی با معلولیتی پنهان که در مظلومیتی دوچندان در میان ما زندگی می‌کنند.
 
تاریخ ثبت در بانک 9 آذر 1397