کد | sr-22758 |
---|---|
عنوان اول | مار را هم ببینید: درخواست شهروندان معلول از مطبوعات و فعالان رسانهای در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات |
نویسنده | سمیه افشین فر |
نوع | کاغذی ، الکترونیک |
مقاله نشریه | روزنامه ایران، صفحه توانش |
شماره پیاپی | 11 آبان 1396 |
زبان | فارسی |
متن |
این روزها بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران در حال برگزاری است. هر گوشهای از مصلای بزرگ تهران را که نگاه میکنی مملو است از عطر کاغذ و تبلیغات رنگی روزنامهها و جراید کشور، غرفههای رنگ و وارنگ روزنامهها و مجلههای مختلف که هر کدام با ترفندی جذاب بهدنبال جذب مخاطب هستند تا شاید این باور که روزنامههای کاغذی در این وانفسای فضای مجازی رو به فنا میروند رنگ ببازد. در میان همه این هیاهوها و جذابیتها به سراغ بازدیدکنندگانی رفتیم که هنوز با بوی کاغذ روزنامه زندگی میکنند. امان از نگاه مردم مهدیه 34 ساله و دیپلمه و عاشق نوشتن است. مهدیه و دوستش اعظم روی ویلچر نشسته بودند مهدیه دچار معلولیت «سی پی» است و اعظم دچار دیستروفی عضلانی است آنها را در حال بازدید از غرفهها دیدم. از آنها میپرسم چرا به نمایشگاه آمدهاید؟ مهدیه میگوید: من هر سال به نمایشگاه میآیم، من عاشق این فضا هستم، تصور میکنم حضورم در اینجا میتواند قدمی در جهت فرهنگسازی باشد اگر ما در میان اهالی رسانه و خبر دیده شویم میتوانیم امیدوار باشیم که آنها به مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت حساس شوند و بخشی از مشکلات ما هم کم شود. اعظم که دختر خنده رو و بشاشی است با تأیید صحبتهای دوستش میگوید: متأسفانه در این محیط فرهنگی و در میان اهالی رسانه و قلم هم ما نگاههای «اونجوری» رو دیدیم. میپرسم نگاههای اونجوری؟ جواب میدهد بله همان نگاههایی که دیگر برای ما افراد دارای معلولیت عادی شده همین که کسی از کنارمان رد شود و خدا را شکر کند بابت سلامتیش. یا وقتی از کنارت رد میشوند و میبینند که ویلچر را به سختی حرکت میدهی سری تکان میدهند و میگویند مگر مجبوری بیایی اینجا و... اعظم با خنده ادامه میدهد: البته شنیدن این حرفها برای ما دیگر عادی شده و من در تمام مدت حضورم در نمایشگاه تنها سعی کردم با لبخند پاسخ مردم را بدهم و متوجه شدم که همین واکنش من باعث شد تا دیگران هم با احترام با من برخورد کنند. اعظم و مهدیه از ایده آلهایشان میگویند از اینکه ای کاش میشد بجز روزنامه ایران که یک صفحه را در هفته به مسائل معلولان اختصاص داده است در همه روزنامهها بخصوص روزنامههای بزرگ و سراسری یک بخش کوچک روزانه به درد دلهای افراد دارای معلولیت اختصاص داشت تا موضوع افراد دارای معلولیت موضوع زندگی روزانه همه مردم شود و برای همیشه در اذهان مخاطبان روزنامهها قرار بگیرد. البته بچههای دارای معلولیت هم باید خودشان شروع به کار کنند ما باید به صورت یک زنجیره و همه با هم در مجامع عمومی حضور داشته باشیم تا بتوانیم جامعه را نسبت به حقوقمان حساس کنیم. مهدیه میگوید: ای کاش میشد اونقدر فرهنگسازی میکردیم که کسی با دیدن به سلامتیش ننازد، چرا که برای ما که بهطور مادرزادی دچار معلولیت هستیم این موضوع حل شده است اما برای بسیاری از دوستان ما که به خاطر حادثه یا بیماری دچار معلولیت شدهاند و قبلاً سالم بودهاند شنیدن این جملات دردناک است و بسیاری از آنها به خاطر شنیدن همین حرفها دیگر حاضر نیستند پا در مجامع عمومی بگذارند. من هم جزو این جامعه هستم ابراهیم پسر جوان 30 سالهای است که روی ویلچر نشسته است. روی سینهاش پرچم قرمز نشان تیم پرسپولیس خودنمایی میکند دستانش حتی توان حرکت ویلچر را ندارد، حضور او به همراه سه افسر جوان راهنمایی و رانندگی در غرفه ایران سپید توجهها را به سمتش جلب میکند. سه افسر جوان راهنمایی و رانندگی که از مترو همراه ابراهیم شدهاند میگویند که در ایستگاه مترو با او آشنا شدهاند از او پرسیدهاند که کجا میخواهد برود و ابراهیم گفته به نمایشگاه مطبوعات میرود افسران جوان همراه او شدهاند و او را به غرفههای مورد علاقهاش میبرند. ابراهیم به توضیحاتم در مورد خط بریل گوش میدهد و وقتی میپرسم برای چی و چه طوری با وجود این همه سختی به نمایشگاه آمدی؟ لبخندی بر لب میآورد و میگوید: من هر سال به نمایشگاه مطبوعات میآیم، با مترو از تهرانپارس تا اینجا آمدهام چون من عاشق محیط و فضای نمایشگاه هستم، اینجا به سراغ روزنامههای مورد علاقهام میروم و با دست اندرکاران آنها صحبت میکنم. با توجه به شرایطی که داری سخت نیست؟ چرا خیلی سخته اما من با این فضا زنده میشوم آخه من هم جزئی از این جامعه هستم و باید بتوانم خودم و خواسته هایم رو در جامعه مطرح کنم. ابراهیم بهدلیل مشکلات جسمی تا دوم ابتدایی بیشتر درس نخوانده اما با کلماتی مبهم توضیح میدهد که روزنامه میخواند: بیشتر به روزنامههای ورزشی علاقهمندم من عاشق پرسپولیسم البته بجز سر زدن به روزنامههای ورزشی قرمزها به سراغ روزنامههای استقلالیها هم میروم و برایشان کری میخوانم. بجز این به غرفههایی که در مورد معلولان هم فعالیت میکنند سر میزنم. از ابراهیم که به گفته خودش بیکار است و دیوانه پرسپولیس میپرسم از اهالی رسانه چه انتظاری داری؟ با نگاهی غم آلود میگوید هیچی فقط ما رو هم جزو جامعه حساب کنند اگر در همین نمایشگاه ما دیده شده بودیم باید ماشینهای مناسب سازی شده میگذاشتند که علاقهمندانی مثل من با این همه سختی به نمایشگاه نیایند و اسباب زحمت مردم نشوند. افسران جوان میخندند تو مزاحم ما نیستی با تو کلی بهمون خوش گذشته تو دوست خوب مایی. ابراهیم میخندد و میگوید حتماً همین طوره ولی چرا من باید با کمک مردم بیرون بیایم اگر خیابانها چاله و چوله نداشت اگر ماشینهای مناسبسازی شده بود و.... ابراهیم با دوستان جدیدش میرود و تأکید میکند که در روزهای بعد باز هم به نمایشگاه خواهد آمد به قول خودش میآید تا ریههایش را پر از هوای روزنامه کند. اینجا مناسبسازی روحی شده است سمانه حسینی 33 ساله است و فوق لیسانس مشاوره دارد. دختر جوانی که از 18 سالگی بیماری ام اس ویلچر نشینش کرده و مصرف داروهای کورتون دار دندانی در دهانش باقی نگذاشته با این همه سمانه سرشار از زندگی و جوانی است. تند تند حرف میزند، میخندد و شوخی میکند. شال قرمز رنگی بر سر گذاشته و با حرارت از تیم محبوبش میگوید از تازهترین برد این تیم و علاقهای که به فوتبال دارد از او میپرسم نخستین باره که به نمایشگاه مطبوعات میآیی؟ اخم میکند و میگوید: نه هر سال به نمایشگاه میآیم هر سال چون خودم سالها در گروه ورزشی یکی از روزنامهها فعالیت میکردم به همین خاطر عاشق فضای روزنامهها و نمایشگاه مطبوعات هستم. سمانه با تأکید بر اینکه فضای نمایشگاه مناسبسازی محیطی نشده ادامه میدهد ولی برایم مهم نیست من فقط ترجیح میدهم که اینجا باشم برای من اینجا مناسبسازی روحی شده است من واقعاً نمایشگاه مطبوعات رو دوست دارم. با وجود همه سختیها و نگاههای ناراحتکننده من باز هم به نمایشگاه میآیم به هر حال ما باید بپذیریم که اینجا هم جزئی از جامعه است طبیعی است که اینجا هم فکر کنند من یک موجود بدبخت و بیچاره معلولم ولی برای من مهم نیست چون من به معلولیت اعتقادی ندارم من توانمندم و تلاش میکنم با حضورم به افراد جامعه این توانمندی را بفهمانم. از حال هم غافلیم رقیه بابایی که معلول جسمی و حرکتی است به همراه همکار دارای معلولیتش در ماهنامه پیک توانا نشستهاند و پذیرای مخاطبان و علاقهمندان هستند. ماهنامه «پیک توانا» مجله تخصصی ویژه معلولان است که بیشتر اعضای آن خودشان نیز معلول هستند و با تمام قوا تلاش میکنند. مجلهای که اولویت کار در آن داشتن معلولیت است. در نمایشگاه مطبوعات امسال سری به غرفه پیک توانا زدیم، غرفهای که با یک ویلچر نشان دار شده است؛ در یک قاب چوبی ویلچری قرار دادهاند و بازدیدکنندگان میتوانند برای لحظاتی خودشان را به جای افراد دارای معلولیت تصور کنند. رقیه بابایی میگوید: الان چند سال است که ماهنامه ما در نمایشگاه مطبوعات حضور دارد استقبال مخاطبان هم خوب بوده است بخصوص که وقتی میفهمند همه دست اندرکاران این نشریه از افراد دارای معلولیت هستند. البته گله من از همنوعان خودم است متأسفانه ما افراد دارای معلولیت از حال هم غافلیم در حالی که باید به طور شبکهای و زنجیرهای با هم در ارتباط باشیم. امیدوارم که با حضورمان در نمایشگاه بتوانیم این زنجیره را ایجاد کنیم. مطبوعات معلولان انگشت شمارند گشت وگذار در نمایشگاه مطبوعات و جستوجو برای پیدا کردن نشریات و روزنامههای تخصصی مربوط به امور افراد دارای معلولیت به نتایج چندان خوشایندی نرسید. به رغم گرایش افراد دارای معلولیت به خواندن روزنامه متأسفانه خلأ نشریات و روزنامههای تخصصی در این حوزه محسوس است. بجز روزنامه ایران که صفحه هفتگی «توانش» را به حوزه افراد دارای معلولیت اختصاص داده و روزنامه ایران سپید که ویژه نابینایان و به خط بریل منتشر میشود و همه سال مورد توجه بازدیدکنندگان قرار میگیرد روزنامه دیگری بهصورت تخصصی به این حوزه وارد نشده و از طرف دیگر ماهنامهها و گاهنامههای مربوط به افراد دارای معلولیت یا منتشر نمیشوند یا در نمایشگاه مطبوعات شرکت نکرده بودند که عمدهترین دلیلش عدم چاپ منظم آنها بوده است. امید است با توجه به گسترش روزافزون نیاز مردم به اطلاعات و ارتباطات، دست اندرکاران امور رسانه به حوزههای تخصصی افراد دارای معلولیت وارد شوند و هم از پتانسیل نیروهای دارای معلولیت تحصیلکرده در این حوزه بهره بگیرند و هم با نشر و گسترش روزنامهها و جراید در راه فرهنگسازی عمومی در زمینه افراد دارای معلولیت گام بردارند. نیمنگاه مهدیه، من عاشق این فضا هستم، تصور میکنم حضورم در اینجا میتواند قدمی در جهت فرهنگسازی باشد اگر ما در میان اهالی رسانه و خبر دیده شویم میتوانیم امیدوار باشیم که آنها به مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت حساس شوند و بخشی از مشکلات ما هم کم شود اگر در همین نمایشگاه ما دیده شده بودیم باید ماشینهای مناسب سازی شده میگذاشتند که علاقهمندانی مثل من با این همه سختی به نمایشگاه نیایند و اسباب زحمت مردم نشوند |
تاریخ ثبت در بانک | 7 آذر 1397 |