کد | sr-22747 |
---|---|
عنوان اول | قبولی در دانشگاه با کمترین امکانات |
نویسنده | لاله باهنر |
نوع | کاغذی ، الکترونیک |
مقاله نشریه | روزنامه ایران، صفحه توانش |
شماره پیاپی | 13 آبان 1395 |
زبان | فارسی |
متن |
قبولی در دانشگاه سراسری و بخصوص حائز رتبه شدن در آن برای دانشآموزانی که در این رقابت سخت تلاش میکنند، سختی های خاص خودش را دارد. از مطالعه شبانه روزی گرفته تا شرکت در کلاسهای تخصصی کنکور و تست زدنهای فراوان و محرومیت از تفریح و فعالیت های غیر درسی تا زمان کنکور. اما در این میان شرایط درس خواندن و آمادگی برای شرکت در کنکور برای افراد معلول و نابینا کمی متفاوت است. دانشآموزان دارای نیازهای ویژه و بویژه نابینایان، اما با مشکلات متعددی روبه رو هستند. از دیر رسیدن کتابهای درسی و کمبود کتابها گرفته تا نداشتن معلم رابط و منشیهای مسلط به آزمون های کتبی ولی هیچ کدام از این کمبودها و نیازها باعث نشده تا بچههای معلول از این رقابت باز بمانند. شاهد مثالش هم درخشش این دانشآموزان در کنکور سراسری است. اصلاً دوست نداشتند در آن مدرسه درس بخوانم! سمانه میرزایی 18 سال دارد و امسال در کنکور سراسری رشته حقوق شرکت کرد و حائز رتبه 51 شد. او از سختیهای دوران مدرسه و مشکلاتی که در مدرسه با آن دست و پنجه نرم می کرد، چنین میگوید: من سالهای اول تحصیل را در مدرسه استثنایی درس خواندم. پایههای آخر تحصیل را در یک مدرسه عادی ثبتنام کردم. از همان اوایل مشکلاتم آغاز شد. همکلاسی هایم مرا بهعنوان یک دانشآموز کم بینا نپذیرفته بودند. من برایشان غریبهای بودم که انگار اشتباهی وارد مدرسه عادی شده ام. همینطور کادر آموزشی نیز مرا نپذیرفته بود. نگاه شان این بود که من چرا در مدرسه استثنایی درس نمیخوانم؟! به طوری که همان سال شماری از دانشآموزان مدرسه به همراه معاون و معلمان نامه ای را به وزارت آموزش و پرورش نوشتند که مرا به مدرسه استثنایی بفرستند! اما من می خواستم به همه ثابت کنم که هیچ تفاوتی با بچههای دیگر ندارم. مدیر مدرسه به من گفت: «تو باید شایستگیهایت را به همه در مدرسه ثابت کنی.» با توجه به اینکه معلم رابط نداشتم و کسی هم در کلاس جزوههایش را در اختیارم قرار نمیداد همه درسها را حفظ میکردم. سال آخر هم به کمک تستهای سال قبل که مادرم آنها را برایم میخواند و من از حفظ جواب میدادم و جزوههایی که توانسته بودم از در و همسایه و فامیل بگیرم شروع کردم به درس خواندن برای کنکور. میانگین روزی 10 ساعت درس میخواندم. بیشترین چیزی که آزارم میداد کمبود منابع کمک درسی بود. اما به لطف خداوند توانستم با تلاش رتبه 51 کنکور را دررشته حقوق کسب کنم. دلم میخواهد بعد از اتمام دانشگاه، استاد دانشگاه یا وکیل شوم. به شانس اعتقادی ندارم اصلاً شانس معنی ندارد. شما تلاش کن ببین چه میشود. میتوانی کوه را جابه جا کنی! اینها بخشی از صحبتهای قاسم کفیلی آورنده رتبه 836 در رشته فقه و حقوق امسال است. اینطور که خودش میگوید، برای درس خواندن بسیار سختی کشیده است. مشکلات مالی، مشکلات خانوادگی و سختی هایی که در دبیرستان داشته همه و همه نتوانستند مانع رسیدن او به هدفش شوند. «تا سوم راهنمایی در مدرسه نابینایان شهید محبی درس خواندم. بعد از آن به یک مدرسه عادی رفتم. در مدرسه عادی کمی مشکلاتم بیشتر بود. از معلم رابط و امکانات کمک آموزشی برای ما نابینایان هم خبری نبود. اما همکلاسیهایم کمک می کردند تا جزوههای درسی را برایم روی نوار ضبط کنند. خیلی وقتها هم از خانواده کمک میگرفتم. من واقعاً به آنها مدیون هستم. البته هنگام کنکورهای آزمایشی با مشکل نداشتن منشی مواجه بودم که همین کار مرا مشکل تر میکرد و باعث میشد زمان بیشتری را از دست بدهم. در کلاسهای درس هم اجازه ضبط کردن درسها را نداشتم. خیلی تلاش کردم تا بالاخره توانستم در رشته مورد علاقهام قبول شوم.» قاسم حضور مستمر پدر را کنارش موهبتی میداند که اگر او نبود ممکن بود اصلاً در کنکور قبول نشود! او از آن روزها این گونه میگوید: پدرم هر روز مرا به کلاس میبرد و منتظر می ماند تا کلاسم تمام شود و دوباره مرا به خانه برمیگرداند. آن موقع ما از نظر مالی هم در تنگنا بودیم. اما پدرم به سختی هزینههای کلاس های مرا پرداخت می کرد. واقعاً اگر حمایت های عاطفی و مالی پدر نبود خدا میداند چه سرنوشتی انتظارم را میکشید. هیچ چیزی در این دنیا راحت به دست نمیآید. این را تا الان از زندگی یاد گرفتم. ما یک هزارم بچههای بینا هم منابع و امکانات آموزشی نداریم. دوست دارم به بچههای بینا بگویم قدر داشته هایشان را بیشتر بدانند. بچههای بینا کتابهای درسی را بموقع دریافت میکنند اما ما زمانی زیادی از سال تحصیلی میگذشت که هنوز کتاب نداشتیم. مجبور میشدم از دیگران خواهش کنم کتابها را برایم ضبط کنند. همه آن سختیها به من یاد داد از تلاش برای رسیدن به هدف دست برندارم. |
تاریخ ثبت در بانک | 7 آذر 1397 |