کد | sr-22741 |
---|---|
عنوان اول | غرفهها برای که دایر میشوند؛ پرسه عصرگاهی در نمایشگاه تجهیزات توانبخشی ویژه معلولان |
نویسنده | امید هاشمی |
نوع | کاغذی ، الکترونیک |
مقاله نشریه | روزنامه ایران، صفحه توانش |
شماره پیاپی | 25 آذر 1395 |
زبان | فارسی |
متن |
نمایشگاه تجهیزات توانبخشی که امسال از دومین ایستگاه خودش هم گذشت از آن دسته نمایشگاههایی است که بخش خصوصی برگزاری آن را به عهده گرفته است و البته برخلاف نمایشگاههای مرسومِ این حوزه در دنیا، هنوز تاریخ مشخصی در تقویمهای ایرانیها به خود اختصاص نداده است، به طوری که پارسال از 23 تا 26 مهر و امسال از 16 تا 19 آذر برگزار شده است. اسم نمایشگاه که به میان میآید، ناخودآگاه تصویری که به ذهن متبادر میشود، صحنه خیلِ جمعیت است که دسته دسته در مقابلِ غرفههای مختلف جمع شدهاند و با غرفهداران مشغول چانه زنی و تبادل اطلاعاتاند. ما هم با تصور همین شلوغیها بود که بند کفشهایمان را سفت کردیم و در ایستگاه شهید بهشتی از مترو پیاده شدیم تا بزنیم به دل نمایشگاه و ببینیم در دنیای تجهیزات ویژه افراد با نیازهای خاص یا به اصطلاح رایجتر و خودمانیترش، معلولان، چه خبر است. بیا تو دم در بده! من نابینایی هستم که از قضا عاشق تکنولوژی از همه نوع آن است. خب، به طریق اولی، فناوریهای حوزه تجهیزات توانبخشی هم در میان موضوعاتی است که همیشه اخبارش را دنبال میکنم، از آن جهت که محتمل است گرهی از کارهای خودم را بگشاید، از جایگاه ویژهای برخوردار است. اخبار نمایشگاههای این حوزه را در جاهای مختلف دنیا، طوری دنبال میکنم که حتی در مورد برخی از نمایشگاههای مهم، با وجود آنکه امکان تأمین مالی خروج از کشور و حضور در چنین رویدادهایی را ندارم، در مورد برخیشان آنقدر دقیق میشوم که بعضاً بدون حضور فیزیکی، حتی مکان قرارگیری هر غرفه و همسایههایش را هم میدانم. آنچه این امکان را به من میدهد این است که برگزارکنندگان نمایشگاههای دورهای، وب سایتی را برای نمایشگاه شان راهاندازی کردهاند که هر علاقهمند، ماهها پیش از برگزاری نمایشگاه، از جزئیات نمایشگاه پیش رو آگاه میشود و وب سایت را هم با توجه به آنکه قرار است مصرف کننده خاص، آن هم از جنس معلول و بخصوص نابینا و کمبینا داشته باشد، به گونهای متناسب میکنند که همه بتوانند براحتی از بستر فراهم شده استفاده کنند و پیش از حضور فیزیکی در نمایشگاه، تمام اطلاعات لازم در مورد مکانی که قرار است به بازدیدش بروند ، به دست آورند. همچنین در مورد بسیاری از نمایشگاهها، جدا از آنکه مناسبسازیهای محیطی در اطراف نمایشگاه به گونهای انجام میپذیرد که نابینایان و سایر معلولان بتوانند به طور مستقل از فضای نمایشگاه استفاده کنند، افرادی هم بهعنوان راهنما، به طور خاص برای راهنمایی کردن مراجعان نابینا و کمبینا در نظر گرفته میشوند تا آنها را در راهروهای پر پیچ و خم هدایت و کمک کنند تا آنها غرفههای مورد نظرشان را بیابند. اگر فکر میکنید درصدی از این مناسبسازیها در نمایشگاهِ «بینالمللی!» تهران هم لحاظ شده بود، شرمندهام از اینکه میگویم شما سخت دراشتباهید. اگر بخواهم منصفانه توضیح دهم، محیط تا حدود زیادی برای ویلچرنشینها و سایر معلولانِ حرکتی قابل استفاده بود اما برای منِ نابینا، حداقل تا جایی که به شخصه واکاوی کردم، هیچ یک از فاکتورهای دسترسپذیری محیطی در طراحی نمایشگاه و غرفههایش لحاظ نشده بود. از در محوطه بیرونی که وارد میشدی، نه خبری از راهنما بود که تو را تا سالن راهنمایی کند و نه اثری از موزاییکهای برجسته عبور نابینایان که با اتکا به آن بتوانی تا محل غرفهها مسیرت را پیدا کنی. اگر مثل همیشه، نبود لطف و همکاری غرفهداران، بازدیدکنندگان یا کارمندان نمایشگاه که البته وظیفهای هم در این زمینه برعهدهشان گذاشته نشده بود، بازدید کننده نابینا به سختی میتوانست از در بیرونی تا سالن مسیرش را پیدا کند. جالبتر آنکه حتی بروشور نمایشگاه بهعنوان ابزاری که میتوانی حداقل با استناد به آن، بفهمی شماره غرفهای که به دنبالش میگردی چند است، به صورت بریل در اختیار مراجعهکنندگان قرار نگرفته بود. البته این ایراد را میشود به غرفههای خاص نابینایان هم تعمیم داد چرا که آنها هم برای هیچ یک از تجهیزاتشان بروشور بریل ارائه نکرده بودند. آقا آخرش چند؟! به هر لطایف الحیل که بود بالاخره رفتیم داخل سالن و پرسان پرسان، در میان راهروهایی که خلاف تصورمان، به طرز غریبی خالی از بازدیدکننده بودند، راهمان را پیدا کردیم و رسیدیم به غرفههایی که به قصد دیدن شان رنج مسیر را بر تن هموار کرده بودیم. دستگاه یادداشت بردارِ بریل را هشت و نیم میلیون قیمت گذاشته بودند و پخش کننده کتابهای صوتی و متنی ویژه نابینایان را نهصد و پنجاه هزار تومان. نمایشگر بریل هفت میلیون قیمت داشت و ابزاری که تصاویر و نوشتهها را برای افراد کمبینا بزرگ میکند، در انواع مختلف از چند صد هزار تا چند میلیون تومان به فروش میرسید. در مجموع، فضا فضای رقابت است؛ رقابتی تمام عیار میانِ تولید کننده داخلی و وارد کننده تجهیزات خارجی. اولی سنگ حمایت از تولید داخل را به سینه میزند و دومی پرچم مصرفکننده را بلند کرده و مدعی آن است که تجهیزات روز دنیا را با بهترین کیفیت عرضه میکند. در حوزه تجهیزات تخصصی نابینایان، شاید تنها غرفهای که میشد کارت بانکی نحیف و ظریف مان را در اختیارش بگذاریم تا در ازایش کالایی عایدمان شود، تولیدکنندهای بود که از تبریز آمده بود و بیشتر تولیداتش شامل بازیهایی میشد که برای نابینایان مناسبسازی شده بود، بازیهایی نظیر منچ ، مار پله ، شطرنج و دومینو که آن هم البته به تناسب کیفیت کالا، از چند 10 تا چند صد هزار تومان قیمت داشت. ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی اوضاع تجهیزات ویژه نابینایان را که به فراخور نیازمان از پیش میدانستیم اما برای آنکه به توصیه خواجه هم عمل کرده باشیم و صاحب خبر شویم، سری زدیم به غرفههایی که تجهیزاتی را در جهت تأمین رفاه حال سایر معلولان ارائه میکردند. آنجا هم البته فضا با غرفههای نابینایان زیاد متفاوت نبود. از اول تا آخرش حکایت کوتاهی دست مصرفکننده بود و بلندی نخیل. ما ویلچرهایی دیدیم که با نیروی برق کار میکردند و ساعتی 9 کیلومتر سرعت داشتند و حتی از پله هم بالا و پایین میرفتند. ناقابل، شصت میلیون تومان. ما سمعکهایی دیدیم که میتوانستی آنها را به گوشی هوشمندت متصل کنی و هم میزان بلندی صدا و سایر تنظیمات سمعک را با گوشی انجام دهی، هم در مواقع گوش کردن به موزیک یا هر نوع فایل صوتی دیگری که روی گوشی داری، صدا از طریق سمعک برایت پخش شود. تازه امکاناتش فقط به این مورد خلاصه نمیشد. سمعک به یک میکروفن راه دور هم مجهز شده بود. به این معنا که بهطور مثال، فرد ناشنوا میتوانست در انتهای کلاس بنشیند و میکروفن هم آن جلو، روی یقه لباس معلم نصب شود و دانشجوی ناشنوا، بدون ذرهای مزاحمت صدای استادش را با کیفیتی مناسب بشنود. این هم البته قابل شما را ندارد. پانزده میلیون تومان. یک کلام، ختم کلام از نمایشگاه امسال که چیزی نصیب ما نشد بجز چهار تا بروشور که از غرفههایی که به محصولاتشان علاقهای داشتیم به رسم یادگار و برای پیگیریهای بعدی برداشتیم. خلوتی نمایشگاه را با شلوغی مترو عوض کردیم و زیر فشار جمعیت، شروع کردیم به فلسفیدن درباره چرایی فروغ اندک نمایشگاه. خلاصهاش آنکه نمایشگاه، وقتی به درد میخورَد که آدمی قدرت خرید داشته باشد. تقریباً برای اکثریت قاطع معلولان، قدرت خرید، در آن سطح که بتوانند یادداشت بردار هشت و نیم میلیونی یا ویلچر شصت میلیونی بخرند، وجود ندارد. در کشورهایی که به ساز و کار مشخصی برای تأمین تجهیزات معلولان دست یافتهاند، رسم بر آن است که تجهیزات، در دو الگو در اختیارشان قرار میگیرد. تجهیزاتی که برای همه اعضای یک گروه توانخواه ضروری است، مستقیماً توسط بیمههای حمایتی یا سایر نهادهای متولی خریداری میشود و در اختیار مصرف کنندهها قرار میگیرد. در مورد سایر کالاها هم این نهادها قدرت خریدی را در اختیار افراد قرار میدهند تا آنها متناسب با نیازشان تجهیزات لازم را خریداری کنند و مبلغ معادلش را از نهاد حمایتی مربوطه دریافت کنند. به این ترتیب که به طور مثال، میگویند شما بهعنوان یک فرد نابینا، این امکان را داری که سالانه تا یک میلیون تومان تجهیزات خاص بخری و پولش را از نهاد حامی بگیری. حال دیگر این برعهده خود فرد است که با آن یک میلیون تومان، بازیهای فکری خریداری کند یا دستگاه گویای سنجش قند خون. در حالی که در کشور ما، بهزیستی، کمیته امداد یا بنیاد جانبازان، با استناد به کارشناسیهایی که هنوز هم مکانیزمش بر کسی آشکار نشده، تجهیزاتی را به دلخواه و بیتناسب خریداری میکند و در اختیار کسانی که عمدتاً معلوم هم نیست بر چه اساسی انتخاب میشوند، قرار میدهد. معلولی که قدرت خرید کافی ندارد، دلیلی هم برای بازدید از نمایشگاه تجهیزات توانبخشی نمیبیند. نهادها هم که خریدهایشان را از کانال نمایشگاه انجام نمیدهند و شیوههای دیگری برای برقراری ارتباط با واردکننده و تولیدکننده اتخاذ میکنند. این پازل را که کنار هم بچینی، به آسانی میشود فهمید که علت خلوتی نمایشگاههایی از این دست، چه میتواند باشد. |
تاریخ ثبت در بانک | 7 آذر 1397 |