کد sr-22721  
عنوان اول درخشش نهال‌هایی که در سایه قد کشیدند: گفت و گوی «ایران» با دانش آموزان معلول برتر در مسابقات کشوری  
نویسنده محبوبه مصرقانی  
نوع کاغذی ، الکترونیک  
مقاله نشریه روزنامه ایران، صفحه توانش  
شماره پیاپی 13 مهر 1396  
زبان فارسی  
متن در جمع‌شان که هستی مهربانی، با گذشتی، متواضعی و خوشحال. دیگر خودت نیستی. می‌شوی یک معلم مهربان مثل مادر، یک مسئول مقتدر یا یک خبرنگار دلسوز و متعهد. همانی که باید باشی اما نیستی. در کنارشان حس خوبی‌داری فقط به خاطر آنکه از آنها یاد می‌گیری خودت نباشی. یاد می‌گیری باید مهربان‌تر از هر آنچه که هستی باشی. چون آنها همیشه از تو مهربان ترند. آنچنان که غرق می شوی در امواج بی‌آلایشی وجودشان. بچه‌های معلول توانمندند. بی‌خیال از شعار‌های مرسوم؛ که آنها توانستن را صرف کرده‌اند یا خواستن را به توانستن تبدیل کرده‌اند و این حرف ها. که همه هم می‌دانیم واقعیت چیست! آنها چیزی هستند که ما نیستیم. آنها انسان کامل اند؛ انسان‌هایی که بدون انتظار می‌بخشند. بی‌بهانه خوشحال‌اند و بی‌بها با مرام و وفادارند. در جمع‌شان بودن سعادت می‌خواهد. در جشن تجلیل از دانش‌آموزان معلول که در مرکز فرهنگی آموزشی سبحان برگزار شد، بزرگانی حضور داشتند که می‌شد از آنها فراوان آموخت.
مراسم تجلیل از دانش‌آموزان معلول تهرانی که رتبه برتر در مسابقات کشوری مدارس استثنایی را به دست آورده بودند چند روز قبل از مهر برگزار شد. شهناز کریمی رئیس آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران در این مراسم توضیح داد تابستان امسال در سراسر کشور دانش‌آموزان مدارس استثنایی با هم رقابت کردند. او گفت امسال 135دانش‌آموز با نیازهای ویژه در مسابقات ورزشی، فرهنگی و هنری شرکت کردند، رشته‌های ورزشی این مسابقات گلبال، بوچیا، دوومیدانی، گویرانی، والیبال و آمادگی جسمانی و شطرنج بود. همچنین 60 دانش‌آموز با نیازهای ویژه در مسابقات قرآن، عترت و نماز شرکت کردند که در مسابقات هنری و آوایی
25 دانش‌آموز از شهر تهران حضور داشتند که مقام‌هایی را کسب کردند. کریمی از عملکرد دانش‌آموزانش راضی بود و با هدایایی ازآنها قدردانی کرد. او خطاب به دانش‌آموزان حاضر در مراسم گفت: شما فعل خواستن و توانستن را صرف کردید و مایه افتخار ما هستید.
زمان اهدای جوایز یکی یکی با متانت تمام به جایگاه می‌رفتند و جایزه‌شان را می‌گرفتند. لبخند نقش اصلی خطوط چهره‌شان بود. دوست واقعی بودند و نفر اول و دوم یا دهم فرقی برایشان نداشت مهم این بود با هم بخندند و دست همدیگر را فشار دهند. به سراغ برترین‌هایشان رفتم و با آنها گپی زدم.
دوست ندارم از دیگران جدا باشم
آیدا قبادی یکی از درخشان‌ترین چهره‌ها در این مراسم بود. لاغر اندام و نحیف است اما لبخندش وزن زیادی دارد. کلام شیوا و بلیغ دارد در حدی که برای سخن گفتن برای بزرگان در این مراسم حضور داشت. آیدا در رشته شطرنج در این مسابقات شرکت کرده بود و با اینکه رتبه‌ای کسب نکرد برای شعرخوانی به این مراسم دعوت شد. آیدا16 ساله است و از کودکی به نوشتن علاقه دارد« از بچگی علاقه شدیدی به نوشتن داشتم اما به صورت جدی به این موضوع فکر نمی‌کردم تا اینکه در 12 سالگی در یک مسابقه شرکت کردم. مسابقه مربوط به اداره استثنایی می‌شد. در آن رقابت رتبه ششم را کسب کردم با اینکه رضایت بخش نبود من را وادار به تلاش بیشتر کرد. پس شروع به خواندن کتاب‌های معروف کردم تا موفق شوم». عاشق این است که روزی شاعر شود: «یکی از آرزوهایم این است بتوانم شاعر توانمندی شوم شعر بگویم و کتاب‌هایم را در پیشخوان کتاب فروشی‌ها ببینم. شاید آرزوی به نظر محالی باشد اما با تلاش می‌شود به آن رسید. البته نمی‌خواهم تکرار چیزی باشم. می‌خواهم سبک خود را ارائه کنم و مانند آن شاعر بزرگ مشهور شم.» معلولیت آیدا فلج مغزی (سی پی) است و در حرکت کردن از ناحیه پاها مشکل دارد «من و خواهرم دوقلو و از بدو تولد با مشکل حرکتی رو ‌به رو هستیم. من به تنهایی می‌توانم راه بروم اما خواهرم مجبور است با واکر قدم بردارد. شاید این به نظر خیلی‌ها فاجعه باشد اما ما چیزهایی داریم که از داشتنشان خدا را شکر می‌کنم و می‌دانم بدون آنها برایم زندگی امکان پذیر نبود. نمونه‌اش پدر و مادری حامی و آگاه است. داشتن دو فرزند معلول هزینه بسیاری برای یک خانواده دارد اما هرگز اخم به چهره پدرم ندیدم یا کلام نه این نمی‌شود را از دهانش نشنیدم. خیلی از همکلاسی‌های من به دلیل آنکه پدر و مادرشان همراه‌شان نیستند خانه نشین شده‌اند و این فاجعه است نه معلولیت.» برای دانشگاه خود را آماده می‌کند و امید دارد در دانشگاه سراسری قبول شود: «درست است که آرزویم نویسندگی است اما این در گرو آن است که در یک دانشگاه سراسری در همین شهر پذیرفته شوم چرا که اولاً تأمین هزینه دانشگاه غیر دولتی برای پدرم دشوار است دوم آنکه اگر قرار باشد روزی نامدار شوم باید پیش بزرگان درس بخوانم. پس آرزو می‌کنم خدا توان این را به من بدهد تا ناامید نشوم و به تلاشم ادامه دهم» ورزشکار است و به شطرنج علاقه شدیدی دارد «عاشق فکر کردن هستم و لذت می‌برم وقتی ذهنم را به چالش می‌کشم، برای همین شطرنج را شروع کردم. امسال نخستین دوره است که در مسابقات کشوری مدارس استثنایی شرکت می‌کنم و متأسفانه رتبه‌ای کسب نکردم اما مطمئنم سال آینده جزو نخستین‌ها خواهم بود.» در مدرسه استثنایی کوشا منطقه 16 درس می‌خواند، اما با واژه استثنایی مشکل دارد «من از اول دنبال این بودم در یک مدرسه عادی درس بخوانم اما متأسفانه به خاطر مشکلاتی نتوانستم؛ مشکلاتی که واقعاً اگر پیگیری می شد قابل رفع بود. این مشکلات را همه دانش‌آموزان مدارس استثنایی دارند. یکی حمل و نقل و دوم مناسب‌سازی نشدن مدارس عادی. من از واژه استثنایی خوشم نمی آید به نظرم این کلمه دور دانش‌آموز معلول خط قرمز می‌کشد. من هر جا برای ثبت‌نام می‌رفتم از اینکه بگویم در مدرسه استثنایی درس خواندم خودداری می‌کردم نه اینکه خدای نکرده خجالت بکشم. فقط به خاطر آن که افراد نسبت به این واژه حساسیت خاصی دارند. تا می‌فهمند من قبلاً در یک مدرسه استثنایی درس خواندم بدون بررسی خواسته‌ام، من را رد می‌کردند. دوست ندارم از دیگران جدا باشم. این واژه نباید جزئی از ارکان معرفی من به دیگران باشد. یعنی که چی هر جا پا می گذاریم می گویند دانش‌آموز استثنایی است. روزی که به دانشگاه بروم هرگز به دوستانم در آنجا نخواهم گفت که در یک مدرسه استثنایی درس خواندم چون تصور دیگری در موردم می‌کنند و فکرشان چیز دیگری را برایشان تداعی می‌کند. مشکل جسمی من گویای همه مشکلات من هست.» نگاه جامعه برایش مهم نیست و درخواستش از مسئولان این است که به دانش‌آموزان معلول توجه بیشتری داشته باشند: «من لحظه به لحظه کنار آمدنم با نگاه افراد را به خاطر دارم. کوچکتر که بودم دلم نمی‌خواست بیرون بیایم چون جوری بهم نگاه ترحم انگیزی می‌شد که بعضی اوقات فکر می‌کردم واقعاً نیازمند ترحم هستم، اما خدا را شکر پدر و مادری داشتم که مرا بیدار کردند. من به اندازه دیگران توانمندم می‌دانم دیگران با نگاه‌شان قصد آزار من را ندارند و این دست خودشان نیست اما خیلی از دوستانم به خاطر این نگاه‌ها خانه نشین شدند. مشکل یک کودک معلول فقط نگاه افراد جامعه نیست. ما واقعاً امکانات برابر با افراد عادی نداریم. هزینه‌های کاردرمانی من بسیار زیاد است و چرا این هزینه‌ها تحت پوشش بیمه نیست. اینجا باید به ما نگاه شود نه در پارک. من می‌توانم با رفتار و کلامم شخص درون پارک را توجیه کنم که توانمندم. البته آن هم نیاز به فرهنگسازی دارد و کسی منکر آن نیست، اما با هزینه‌های فیزیوتراپی، رفت و آمد و مناسب‌سازی نشدن اماکن عمومی چه کنم؟»
من عاشق تحرک و جنب و جوشم
برهان کوهکن دانش‌آموز دیگری است که در این مراسم حضور دارد. توانمندی برهان یک قطار رتبه و مقام را برایش به ارمغان آورده است. کوهکن متولد سال 1380 است و در مدرسه حاجی بابایی خزانه درس می‌خواند. او کلاس دهم است تخصص اش ورزش بوچیاست و تا به حال مقام‌های بسیاری از جمله مقام قهرمانی در مسابقات استان تهران و مقام قهرمانی انفرادی در مسابقات کشوری را کسب کرده است. برهان همچنین به تیم ملی نوجوانان در این رشته نیز دعوت شده است. خیلی‌ها نمی‌دانند بوچیا چیست؛ رشته‌ای که برهان و خیلی دیگر از دانش‌آموزان معلول به آن علاقه دارند «بوچیا نوعی ورزش مناسب معلولان جسمی و حرکتی است. برای من حکم بازی را دارد چون هم فکری است هم نیاز به تمرکز بالایی دارد. من با این رشته هم می‌توانم ذهنم را تقویت کنم و هم جسمم را» برهان خیلی مهربان است و فقط می‌خندد. آرام آرام حرف می‌زند و عجله‌ای در سخن گفتن یا جلب نظرات ندارد. او معلولیتش فلج مغزی است و روی ویلچر می‌نشیند. برهان می‌خواهد در رشته تربیت بدنی در دانشگاه درس بخواند «من عاشق تحرک و جنب و جوشم. فیلم‌های پلیسی را خیلی دوست دارم و همیشه دلم می‌خواست پلیس شوم اما با توجه به شرایطم همین که فرد مفیدی باشم و بتوانم برای دیگران خیر و برکت داشته باشم کافی است برای همین می‌خواهم در دانشگاه تربیت بدنی بخوانم و رشته بوچیا را به بچه‌های معلول آموزش دهم. بوچیا برای من زندگی است. این ورزش باعث شد توانمندی هایم را کشف کنم و با کسب مقام در این رشته به دیگران ثابت کنم توانمندم» برهان از میان جمع بودن لذت می‌برد و دوستانش را تشویق می‌کند که مثل او باشند «من از همه دوستان یا همکلاسی‌هایم می‌خواهم که خجالت را کنار بگذارند و از خانه خارج شوند، از دوستانم می‌خواهم شاد باشند و اعتماد به نفس داشته باشند. نباید با خانه نشینی زندگی را برای خودمان سیاه کنیم. تا از خانه بیرون نیاییم نمی‌توانیم خودمان را بشناسیم و توانایی هایمان را درک کنیم. بوچیا را پدرم با من آشنا کرد و وقتی دیدم به من امید دارد تا قهرمان شوم تمام تلاشم را کردم تا توانمندی ام را نشان دهم و پدرم را خوشحال کنم» محمد کوهکن پدر برهان همچون سایه در کنار اوست، او غیر از پدر یک دوست واقعی برای پسرش است. آنها با هم می‌خندند با هم بلند می‌شوند و حتی راه می‌روند. محمد کوهکن در مورد کمبود امکانات برای بچه‌های معلول می‌گوید «چیزی که برهان و دیگر دانش‌آموزان نیاز دارند نگاه ویژه مسئولان است. هزینه رفت و آمد بچه‌ها بالاست و این به خانواده‌ها فشار می‌آورد و این تأثیر مستقیم در خانه نشینی بچه‌ها دارد. همچنین امکان تفریحی مناسب‌سازی نیست و یک فرد معلول برای تفریح و سرگرمی جایی برای رفتن ندارد. خدمات شهری در این حوزه بسیار ضعیف است، پله برقی همه جا نیست و این مشکلات زیادی را برای افراد معلول به دنبال دارد. من نمی‌خواهم پسرم کوچکترین حسرتی بخورد برای همین پا به پا او را همراهی خواهم کرد و هر راهی که کمبود امکانات مانع از پیشرفت یا حضورش باشد هموار خواهم کرد.»
معلولیت اصلا برایم مهم نیست
فرزاد اسمعیل دیگر دانش‌آموز حاضر در این جمع است که برای قدردانی دعوت شده او مقام سوم رشته شطرنج را در مسابقات کشوری دانش‌آموزان مدارس استثنایی کسب کرده است. فرزاد متولد 1376 است و مشکلش مانند آیدا و برهان سی پی است. بسیار متین و خودکفاست و مانند یک بزرگسال رفتار می‌کند.« من دیپلمم را امسال گرفتم و در مدرسه حاجی بابایی درس می‌خواندم »شطرنج را دوست دارد و می‌خواهد حرفه‌ای آن را دنبال کند« به امید خدا قصدم این است که در آینده مقام قهرمانی را کسب کنم. »فرزاد کم‌‌حرف است اما خجالتی نیست در میان صحبت‌هایش از من پرسید که متوجه حرف هایش می‌شوم یا نه؟ چرا که به آهستگی کلمات را ادا می‌کرد. برایم برقراری این ارتباط عجیب بود اینکه فرزاد مشکلات و موانع ارتباط را خوب درک می کرد و درصدد حل مشکل بود. فرزاد از هر جهت توانمند است چرا که در مراسم با اینکه با ویلچر بود چندین بار از سالن خارج شد و پس از بازگشت دائماً در حال دور زدن و حال و احوال با دوستانش بود. از او پرسیدم در رفت و آمد مشکلی ندارد، او هم مانند بقیه به هزینه‌های رفت و آمد اشاره کرد و گفت: «من هر جا بخواهم می‌روم و شاید بیشتر وقتم را در بیرون از خانه با دوستانم که اکثرشان دانش‌آموزان عادی هستند می‌گذرانم. معلولیتم اصلاً برایم مهم نیست .»
انگار دیده نمی‌شویم
از میان نابینایان برگزیده در رشته‌های مختلف مسابقات نام جواد عبدالله بیشتر از دیگران خودنمایی می‌کرد چرا که او امسال در آزمون سراسری شرکت کرد و در دانشگاه تهران در رشته ادیان و عرفان پذیرفته شده بود. عبدالله آرام و متین بود و همراه با آقای اسلامی دبیر مدرسه محبی در این مراسم حضور داشت. او رتبه نخست در رشته مداحی را در مسابقات کشوری به دست آورده بود. از او در مورد معلولیتش پرسیدم «من نابینای مادرزادی هستم و حقیقتاً پیگیر آن نشدم که مسأله اصلی نابینایی‌ام چیست. اتفاقی است که رخ داده و با آن کنار آمدم. فرزند ششم خانواده هستم و خدا را شکر فقط من در خانواده مشکل جسمی دارم» به مداحی از کودکی علاقه داشته و با تمرین توانسته در هنر خبره شود «از کودکی به مداحی علاقه داشتم و سه – چهار سالی است که شروع به مداحی کردم و به کمک خدا در این مدت یک بار به خانه خدا و دو بار به کربلا مشرف شدم که سعادت بزرگی برایم بود. در این مدت چند سال اول با سی‌دی شروع به تمرین خواندن کردم. استاد یا آموزگاری هم نداشتم و فقط با کمک یکی از دوستانم که او نیز خودش مداحی را آموخته بود مداحی را فرا‌گرفتم.» در مورد مشکلاتش در تحصیل پرسیدم «مشکلات آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم در موردشان صحبت کنیم یک شب تا صبح باید وقت بگذاریم. دقیقاً نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم و مشکلات دانش‌آموزان معلول را شرح دهم.کلاً کم توجهی به معلولان چیزی است که ما را آزار می‌دهد از مدرسه گرفته تا در جامعه دیده نمی‌شویم و صدایمان را هم کسی نمی‌شنود. بچه‌های معلول هر کدامشان اگر به جایی رسیده‌اند فقط و فقط خودشان یا خانواده‌شان نقش در موفقیتشان داشته و همه ما بدون امکانات پیشرفت کردیم. معلولان همیشه یک قدم عقب‌تر از افراد عادی هستند چرا که باید بار نابرابری در توزیع منابع و امکانات را هم به دوش بکشند. من در حال حاضر در دانشگاه کوچکترین مشکلم رفت و آمد است. برای جزوه‌برداری یا باید به دیگران زحمت دهم یا برای خواندن کتاب از کسی بخواهم صدایش را ضبط کند و به من بدهد. دسترسی به منابع علمی حق همه است اینکه من جزوه بریل یا گویا داشته باشم توقع زیادی است؟»
اول مهر امسال زنگ مدارس استثنایی همزمان با دیگر مدارس سراسر کشور به صدا درآمد و برخی مسئولان سازمان آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران در مدرسه رجاییه حضور یافتند و پس از به صدا درآوردن زنگ، دانش‌آموزان معلول را راهی کلاس‌های درس کردند. مهر امسال شهناز کریمی رئیس اداره آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران نوید آن را داد که مشکلات ایاب وذهاب دانش‌آموزان به‌طور کامل رفع شده است. همچنین سال تحصیلی جدید با بازگشایی دو مدرسه تراب و پویش مختص کودکان اوتیسم و کودکان با معلولیت جسمی و حرکتی همراه بود.
 
تاریخ ثبت در بانک 7 آذر 1397