کد | sr-22719 |
---|---|
عنوان اول | خبر را «لمس» کن: به مناسبت بیست و دومین سالگرد انتشار روزنامه «ایران سپید» |
نویسنده | مجید سرایی |
نوع | کاغذی |
مقاله نشریه | روزنامه ایران، صفحه توانش |
شماره پیاپی | 2 آذر 1396 |
زبان | فارسی |
متن |
28 آبان برای جامعه نابینایان، یادآور خاطره شیرین انتشار روزنامه «ایران سپید»، تنها روزنامه ویژه نابینایان به خط بریل در جهان است. هفتهای که گذشت، بیست و دومین سال فعالیت این روزنامه آغاز شد. با وجود گذشت دو دهه از عمر این درخت تناور در گلستان جراید حقیقی و مجازی، هستند بسیار کسانی که از وجود آن بیاطلاعند. این گزارش، نگاهی مجمل به نخستین روزهای تولد تنها روزنامه نابینایان در جهان، از زبان بنیانگذارانش میاندازد. دکتر فریدون وردینژاد، مدیر عامل وقت خبرگزاری ایرنا و مدیر مسئول وقت روزنامه ایران، دکتر بهروز بهزادی، سردبیر وقت روزنامه ایران و مدیر مسئول ایران جوان در آن روزگار و مهندس ابو الحسن مظفری، مدیر فنی روزنامه ایران در آن سالها، نکات جالبی از ولادت این روزنامه منحصر به فرد میگویند. دنیای ما را سپید کنید دکتر فریدون وردینژاد، بنیانگذار ایران سپید به یاد میآورد که جرقه انتشار این روزنامه در یک نمایشگاه زده شد: «یک روز من به نمایشگاهی از آثار صنایع دستی نابینایان دعوت شدم. جالب اینکه نمایشگاه مذکور در لابی موسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران که خودم مدیرعامل آن بودم برگزار میشد. در آن نمایشگاه، من با نابینایان آشنا شدم و متوجه شدم یکی از مشکلات مهم این قشر، نبود فضای گردش اطلاعاتی است. اتفاقاً طی صحبت با یکی از نابینایان حاضر در آن نمایشگاه، این نکته بیشتر بر من روشن شد. وقتی با او صحبت کردم، گفت: شما که در عرصه مطبوعات فعال هستید، کاری کنید که امکان دسترسی ما به منابع اطلاعاتی به صورت مستقل و خودکفا فراهم شود. تلاش کنید دنیای تاریک ما سپید شود. تلاش کنید تا ما به اطلاعات مختلف در زمینههایی مثل اشتغال، بهداشت، نشان دادن توانمندیمان به جامعه دست پیدا کنیم. این صحبت او روی من و همراهانم خیلی اثر کرد و از شما چه پنهان اشک در چشمانم جمع شد. گفتم که من قول میدهم تا آنجا که از دستم بر میآید، نه به طور کامل، اما بخشی از سپیدی که شما بهدنبال آن هستید فراهم کنم. قول میدهم نشریهای مختص شما ایجاد کنم. این اتفاق، جرقه انتشار روزنامه ایران سپید بود.» وردینژاد به مشکلاتی که در راه انتشار روزنامه با آنها مواجه بودند، اشاره میکند: «ما جلسات متعددی با دوستان فنی تشکیل دادیم تا روند چاپ و انتشار روزنامه را به خط بریل بررسی کنیم. چون درخواست دوستان نابینا، داشتن روزنامه بود چرا که معتقد بودند در کشورهای دیگر نشریات مختلف به خط بریل برای نابینایان منتشر میشود، اما هنوز کشوری اقدام به انتشار روزنامه نکرده است. خوشبختانه بعد از آزمون و خطاهای زیاد، به کمک مهندس مظفری که مدیر فنی آن روزگار موسسه ایران بود، امکان انتشار را پیدا کردیم، اما مسائلی مثل تربیت خبرنگار برای تولید خبر و همچنین توزیع روزنامه برای جامعه هدف را داشتیم. مشکل توزیع از همان ابتدا با همکاری وزارت پست و تلگراف و تلفن وقت که امروز به وزارت ارتباطات تغییر نام داده، حل شد. خدا رحمت کند مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی را که حمایتهای بیدریغی کردند و همچنین وزیر وقت ارشاد، سازمان بهزیستی و موسسه ارمغان بهزیست هم ما را یاری کردند.فراموش نمیکنم که دوستان نابینا در خبرگزاری ایرنا مثل آقای سهیل معینی و خانم نسرین اطیابی در راهاندازی روزنامه مشاوره خوبی به ما دادند.» مدیر اسبق ایرنا از احساس خود در نخستین روز انتشار روزنامه میگوید: «احساس شادابی پرواز. از اینکه توانسته بودم بار بزرگی را از دوش برداشته و به سرمنزل مقصود برسانم، اشک شوق در چشمانم حلقه زده بود. خوشحال بودم که این روزنامه آوندی میان نابینایان شده تا باهم تبادل اطلاعات و افکار کنند.» وی بازتابهای وسیعی را که خبر انتشار این روزنامه ایجاد کرد به دو دسته تقسیم میکند: «دو نوع نگاه وجود داشت؛ نگاهی ناباورانه و نگاهی توأم با تحسین. یادم هست که خبرگزاریهای مطرح جهان در دورانی که روابط ما با اروپا چندان مطلوب نبود، وقتی به ایران میآمدند، ما آنها را میبردیم به دفتر روزنامه ایران سپید و از اینکه میدیدند بیشتر عوامل روزنامه از نابینایان هستند که در کنار افراد بینا کار میکنند، تعجبی همراه با تحسین داشتند. مثلاً یک بار آقای پیتر جاب، رئیس خبرگزاری رویترز وقتی به ایران آمد و با روزنامه ایران سپید آشنا شد، فوراً با خبرگزاری خود تماس گرفت و خواست تا گزارشی از این روزنامه و روند فعالیتهایش تهیه کنند. همچنین روسای خبرگزاریهای فرانسه، هند و انجمنی از روزنامه نگاران مصر هم در بازدیدهایی که داشتند، حتی اعلام همکاری کرده بودند.» من پدر ایران سپید هستم دکتر بهروز بهزادی، سردبیر دهه 70 روزنامه ایران و مدیر مسئول نشریه ایران جوان، بهعنوان عضو هیأت موسس روزنامه ایران سپید، امروز بهعنوان جانشین مدیر مسئول روزنامه اعتماد، خاطراتش درباره تولد ایران سپید را با همان طمأنینهای که در سخن گفتنش دارد و همه را با آن طرز صحبت پدرانه شیفته خودش میکند، خاطراتش از نخستین روزهای تولد ایران سپید را چنین نقل میکند: «والله من در شکلگیری این روزنامه و در امور اجرایی دخالت چندانی نداشتم. روزی که آقای دکتر وردینژاد گفت بهدنبال انتشار روزنامه ایران سپید است، از من خواست که بهعنوان پدر این روزنامه، با دوستان جوان همراهی بکنم. از همان ابتدا هم نظر آقای وردینژاد بر این بود که آقای شهبازپور، مدیر مسئولی و سردبیری این روزنامه را عهده دار شود. طی چند جلسه که با دوستان داشتیم، خود آقای شهبازپور و آقای دکتر وردینژاد بالاخره موفق شدند روزنامه را منتشر کنند و من هم به آنها و دوستانی که قرار شد با این روزنامه همکاری کنند، تبریک گفتم.» ذهن دکتر بهزادی هم در یادآوری خاطرات دوران شکوفایی ایران سپید، شبیه دکتر وردینژاد است: «نکته مهم برای من، اثری بود که این روزنامه با انتشارش در جامعه مطبوعاتی کشور گذاشت. وقتی از کشورهای پیشرفته برای بازدید از موسسه ایران میآمدند، زمانی که به ایران سپید میرسیدند، با زبانی تحسینآمیز از اینکه در کشوری مثل ایران روزنامهای مستقل برای نابینایان منتشر میشود، تمجید میکردند. میگفتند که ما در کشورمان کتابهای مختلف برای نابینایان چاپ میکنیم، اما تا به حال به ذهنمان نرسیده بود که برای این افراد روزنامه منتشر کنیم. در واقع انتشار ایران سپید، نام ایران را بلند آوازهتر کرده بود.» دکتر بهزادی یادی از دوران انتشار ایران سپید به صورت دوگانه میکند: «من پدر معنوی ایران سپید بودم و برایم مهم بود که بدانم محتوای مطالب این روزنامه در چه سطحی است و اگر نیازمند مشاوره فکری است، به دوستان مشاوره بدهم، اما با مطالعه روزنامه میدیدم که به بهترین شکل در اطلاعرسانی به مخاطب خودش عمل میکند. در آن روزگار، ایران سپید به صورت دوگانه –همزمان بینایی و بریل همراه با تصاویر- منتشر میشد و من هم میتوانستم مطالبش را مطالعه کنم.» سردبیر آن روزگار روزنامه ایران، با احساسی آکنده از مهر، اظهار میکند که هنوز موسسه ایران و ایران سپید را دوست دارد: «هنوز وقتی وارد خیابان خرمشهر میشوم و از کنار موسسه ایران میگذرم، احساس میکنم این مجموعه، روزنامه ایران و روزنامههایی مثل ایران سپید را دوست دارم. من در طول سالهای فعالیتم در موسسه ایران، بیش از 2000 تیتر نوشتم که بخشی از سهم علاقه من به این مجموعه است. مهم نیست که این روزنامه و دیگر روزنامههای موسسه در چه شرایطی اداره میشوند، مهم نیست که احمدینژادیها آن را اداره کنند یا اصلاحطلبان، گرچه انتقاداتی دارم، اما معتقدم، مهم، نام این روزنامه و روزنامههایی مثل ایران سپید است که باید همیشه جاودانه بمانند. ایران سپید، پرافتخارترین پروژه موسسه ایران است همه قدیمیهای موسسه ایران فراموش نمیکنند که مهندس ابوالحسن مظفری بهعنوان مدیر فنی موسسه ایران چه خدمات شایستهای انجام داد. مقدمات آماده شدن روزنامه ایران سپید برای انتشار، حاصل زحمات شبانه روزی او است که مدیران وقت در نقل خاطراتشان، آن زحمات را تصدیق میکنند. به زعم او، ایران سپید یکی از پر افتخارترین پروژههای موسسه ایران است: «ایران سپید یکی از بهترین، پرافتخارترین و قویترین پروژههای موسسه ایران است. این را من میگویم که مدیر فنی 6 روزنامه دیگر موسسه ایران بودم و عملاً تمام پروژههایی که من مدیرفنیشان بودم، در حکم فرزندان من هستند. شاید به زعم خیلیها آن پروژهها پرافتخار بودند؛ البته که برای من هم تمام آنها پرافتخار بودند، اما وقتی میگویم در بین آن روزنامهها ایران سپید پرافتخارترین است، این حرف را محض تعارف نمیزنم. میخواهم این مطلب ثبت شود و در آرشیو شما باقی بماند.» مهندس مظفری هم در نقل خاطراتش، به قول خودش «بسته شدن نطفه ایران سپید» را به ایام نمایشگاه مورد اشاره دکتر وردینژاد مربوط میداند: «نطفه ایران سپید در یکی از ایام نمایشگاهی که در لابی موسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران دایر شده بود، بسته شد. آن روز جمعی از نابینایان هم میهمان موسسه بودند و به آقای دکتر وردینژاد، مدیر عامل موسسه و مدیر مسئول روزنامه ایران گفتند کهای کاش شرایطی مهیا می شد تا نابینایان هم صاحب روزنامه میشدند! این مطلب بازخورد خبری خوبی پیدا کرد که: نابینایان آرزومند داشتن روزنامه هستند. بعد از آن روز بود که دکتر وردینژاد از من پرسید: آیا این کار از ما بر میآید؟ گفتم باید دربارهاش تحقیق کنیم و ببینیم واقعاً میتوانیم این کار را انجام دهیم.» مظفری اظهار میکند که اتفاق آن روز فکر او را حسابی درگیر موضوع چاپ روزنامه کرد: «من تا نیمه شب کار میکردم و وقتی به خانه میرسیدم، تا اذان صبح وقتی باقی نمیماند، از آن فاصله زمانی استفاده میکردم تا راجع به موضوع چاپ روزنامه ایران سپید فکر کنم. سعی کردم بواسطه خانم علوی، یکی از همکاران نابینایمان در همین موسسه، با مرکز رودکی آشنا شوم و به مرور از روحیات و خواستههای جامعهای که قرار است برای آن روزنامه منتشر کنیم، کسب اطلاع کنم. بالاخره با سعی و خطا، موفق شدم فونت بریل مخصوص روزنامه را بسازم. خب در آن دوران ما با کامپیوترهای اپل کار میکردیم و تمام فونتهای روزنامههای موسسه را من ساخته بودم. موارد اشکال را هم با دوستانی که در مرکز رودکی بودند، رفع میکردیم.» مدیر فنی وقت موسسه ایران جزئیات فنی کار را چنین توضیح میدهد: «بالاخره با ترفندی ریبان و سوزن پرینترهای سوزنی که متداول هستند را درآوردم و با استفاده از آن سوزن، حالت برجسته را درست کردم. بعد برای اینکه سوزنها حالت برجسته ایجاد کنند، یک صفحه نرم نمدی را زیر کاغذ گذاشتم. خلاصه این آزمایش جواب داد، اما یکی از پرینترهای ما را از بین برد. وقتی نتیجه اولیه را به دکتر وردینژاد اطلاع دادم و گفتم که احتمالاً ما از پس این کار بر میآییم، ایشان با قاطعیت گفت که من کاری ندارم، باید این کار را انجام دهی، من این را میخواهم.با این حرف قاطع ایشان، بعد از چند ماه با جرأت بیشتری اعلام کردم که ما میتوانیم از پس این کار برآییم.» مهندس مظفری اظهار میکند که اسم ایران سپید را او پیشنهاد کرده است: «اسم ایران سپید را من انتخاب کردم. اساس و پایه آن هم این بود که صفحههای آن سفید است، ضمن اینکه کلمه سپید را از «عصای سفید» وام گرفتم. جا دارد در اینجا یادی از دو نفر بکنم که واقعاً در انتشار روزنامه همکاری خوب و مستمری داشتند؛ آقای اسماعیل دارپا و آقای ایزدیار. این را هم تأکید کنم که حتی من به فکر کمبینایان هم بودم و سیستم را طوری طراحی کرده بودم که نسخه بینایی درشت خط، روی همان کاغذ بریل چاپ شود.» |
تاریخ ثبت در بانک | 7 آذر 1397 |