کد | sr-22690 |
---|---|
عنوان اول | امیدمان به قبولی در آزمون استخدامی است: گفت و گو با شرکت کنندگان نابینا در آزمون استخدامی |
نویسنده | مجید سرایی |
نوع | کاغذی ، الکترونیک |
مقاله نشریه | روزنامه ایران، صفحه توانش |
شماره پیاپی | 9 شهریور 1396 |
زبان | فارسی |
متن |
عصر جمعه سوم شهریور ماه، آزمون استخدامی آموزش و پرورش و دستگاههای اجرایی دولتی در سراسر کشور برگزار شد. معلولان هم بهعنوان شهروندان جامعه وارد میدان این کارزار سخت شدند تا گوی استخدام را بربایند. متولی برگزاری آزمون طبق معمول سازمان سنجش است و با توجه به شرایط معلولان، حوزههای مشخصی برای این شهروندان در تهران و استانهای دیگر در نظر گرفته است. این گزارش، ناظر است بر کیفیت برگزاری آزمون مذکور و همچنین نیم نگاهی دارد به احوال این شرکت کنندگان. در این گزارش، تنی چند از شهروندان نابینای شرکتکننده در این آزمون، از زبان خودشان، از زندگی بدون شغلشان میگویند. ساعت از دو و نیم بعد از ظهر گذشته، سکوت فضای سبز محوطه را فرا گرفته، گرمای روزهای اول شهریور ماه از یک طرف، انتظار و ساعتها معطلی از طرف دیگر، طاقت کسانی که در گوشه و کنار محوطه منتظر نشستهاند را طاق کرده است. گرچه محوطه حوزه امتحانی تهران فضای سبز وسیعی دارد، اما طولانی شدن زمان آزمون حوصله همراهان را – که عموماً پدر و مادرهای شرکتکنندهها هستند- سر برده. یکی در گوشهای روی نیمکت نشسته و در حال خواب و بیداریست، دیگری در گوشه دیگر محوطه داخل اتومبیلش نشسته و مشغول گوش کردن ترانههای قدیمی است که با صدایی ملایم از دستگاه پخش موسیقی اتومبیل شنیده میشود. در گوشه دیگر، یکی دو نفر از همراهان برای اینکه زمان طولانی را براحتی سپری کنند، مشغول صحبت باهم شدهاند و هر کدام راجع به معلولیت فرزندشان و مهارتهایش صحبت میکنند. خلاصه بازار درد دل پدر و مادرها داغ است. دستگاههای دولتی نابیناها را نمیپذیرند پدر حمید که بازنشسته وزارت پست و تلگراف سابق، ارتباطات و فناوری اطلاعات فعلی است، چندان امیدی به پذیرش فرزندش از سوی دستگاههای دولتی ندارد. گرچه موفق به صحبت با حمید نشدیم، اما پدرش فرزند خود را دارای استعدادی قابل قبول میداند: «حمید کارشناس ارشد در رشته روانشناسی است. خیلی پسر مستعدی است. حمید کم بیناست، اما فکر نمیکنم این بچهها را قبول کنند.» او میگوید که حمید پسر مستقلی است، اما خودش بهعنوان پدر وقتی فرزندش را در حالی که عصای سفید به دست گرفته و تردد میکند میبیند، ناراحت میشود: «شاید بپرسید با وجودی که حمید 25 سال دارد، چرا تو او را همراهی میکنی؟ حقیقت این است که وقتی میبینم با عصای سفید تردد میکند، ناراحت میشوم. دست خودم نیست؛ به همین علت خودم سعی میکنم هر جا میرود، همراهیاش کنم.» مادر فرشته هم چیزی شبیه به صحبتهای پدر حمید میگوید. او که زنی خانه دار است، به قول خودش برای تهیه تجهیزات مورد نیاز دخترش به تمام مراکز خدماترسانی به معلولان، مثل مرکز خزانه مراجعه کرده و حالا هم دختر نابینایش را همراهی کرده تا با خیال آسوده در امتحانش شرکت کند: «فرشته نابینای مطلق است. عاشق دبیریست و دوست دارد بهعنوان معلم فعالیت کند. اما نمیدانم در این آزمون پذیرفته میشود یا نه.» «تا ببینیم خدا چی میخواد» حدود سه ساعت بعد از آغاز آزمون، کم کم شرکتکنندهها با چهرههایی بعضاً امیدوار و بعضاً ناراضی، از سالن بیرون آمدند. پدر و مادرها هم که از طولانی شدن آزمون، گرمای هوا و به قول خودشان «کوتاهی مسئولان سالن در ارائه سرویسهایی مثل آب خنک به همراهان منتظر» به تنگ آمده بودند، به استقبال فرزندشان میآمدند تا هرچه زودتر محل آزمون را ترک کنند. کورش اکبری، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی، یکی از کسانی بود که به قول خودش «با توکل به خدا» از سالن آزمون بیرون آمد. 25 سال سن دارد و دیپلم را از آموزشگاه نابینایان دکتر خزائلی اخذ کرده و مقطع کارشناسی را در دانشگاه شهید بهشتی گذرانده؛ الآن هم در دانشگاه علامه طباطبایی مشغول گذراندن مقطع کارشناسی ارشد است. میگوید اگر منابع را خوب مطالعه میکرد، حتماً قبول میشد: «آزمون به شکل کاملاً استاندارد برگزار شد. منشیها همه جور همراهی و همکاری کردند. نیم نگاه اتفاق ناگواری که اخیراً رخ داده و متأسفانه سازمان استثنایی کشور مسئول آن است، دعوت به کار افراد بازنشسته در مدارس استثنایی است. حال آنکه بر اساس مصوبه مجلس که فکر میکنم دو سال پیش اعلام شد، این کار تخلف است. حال آنکه نیروهای جوان و تازه نفس برای استخدام شدن در آموزش و پرورش، با محدودیتهای غیر منطقی مواجهند متأسفانه من منابع را نخوانده بودم. اگر درست مطالعه میکردم، حتماً قبول میشدم.» کورش جزو کم بینایان است و هنوز شغلی –حتی پاره وقت- پیدا نکرده و با اینکه منابع را درست مطالعه نکرده، امیدوار است قبول شود: «این روزها مثل خیلی از همنوعان همسن و سال، اوقاتم را با کتاب خواندن و کارهای جنبی میگذرانم. توکل به خدا کردم که در صورت قبول شدن، بهعنوان مربی امور تربیتی فعالیت کنم.» اما فرشته داداشزاده کیفیت آزمون را متوسط ارزیابی میکند. او نابینای مطلق است و در رشته روانشناسی کودکان استثنایی تحصیل کرده و همان دختریست که مادرش میگفت عاشق معلمی است: «سطح آزمون متوسط بود. من منابع را مطالعه کرده بودم، البته نه تا مرز خودکشی.» او که تجربه تحصیل به صورت تلفیقی، (تحصیل دانشآموز معلول در مدارس عادی با کمک یک معلم رابط که از سوی سازمان آموزش و پرورش استثنایی تعیین میشود) را دارد، از منشیها ابراز رضایت میکند: «خوشبختانه منشیهای خوب و همراهی در اختیارمان گذاشته بودند، اما متأسفانه بعضی از آزمون دهندهها سر و صدا میکردند که تمرکز و آرامش را مختل میکرد.» فرشته ارتباط چندانی با تشکلها و مراکز خدماترسانی به معلولان ندارد و با تنها جایی که در ارتباط است، مرکز رودکی است که کتابهای گویا و بریل را در اختیار نابینایان قرار میدهد. میگوید که تصمیم دارد کم کم مستقل شود: «کسانی مثل من که هنوز شغلی ندارند، برای گذراندن وقت به راههایی متوسل میشوند که یکی از آن راهها، مطالعه است. من عموماً با تشکلها و مراکز مربوط به معلولان ارتباط ندارم، اما از آنجا که عاشق مطالعه هستم، دائماً با مرکز رودکی در تماسم و کتابهای مورد علاقهام را از آن مرکز تهیه میکنم. همیشه با کمک خانواده بیرون میروم، اما تصمیم دارم کم کم مستقل شوم.» مریم تدینی، دختر 25 ساله کم بینای خراسانی هم مثل فرشته، کمی از سر و صدای موقتی در جلسه آزمون ناراضی بود. کارشناس رشته علوم تربیتی است و به علت تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته تحصیلیاش در تهران، دریکی از مدارس استثنایی تهران او هم مثل کورش و فرشته از نحوه برگزاری آزمون راضی بود، اما وجود سر و صدای موقتی را باعث به هم ریختن تمرکز میدانست: «خب همه معلولان، اعم از نابینا، نابینا-ناشنوا یا نابینا-کم شنوا، ناشنوا و حتی معلول جسمی-حرکتی در یک محل آزمون میدادند. فکر میکنم یکی از شرکتکنندهها نابینا-کم شنوا بود که دو منشی داشت؛ یکی مینوشت و دیگری با صدای بلند سوالات را برایش میخواند. صدای بلند آن منشی برای چند دقیقه تمرکز دیگران را به هم زد؛ اما خوشبختانه برگزارکنندهها اتاق مستقلی برای او و کسانی که مثل او بودند، اختصاص دادند و آرامش در سالن حاکم شد.» او هم مثل کورش معتقد است که باید مطالعه بهتری میکرد: «سوالات اختصاصی خیلی سخت بود، اما عمومیها خیلی آسان بود. البته من هم منابع را خوب نخوانده بودم.» مریم جزو کم بینایانی است که نیازمند منشی نیست و خودش قادر به نوشتن یا به اصطلاح «تست زدن» به شکل مستقل است. آرزو دارد بهعنوان آموزگار مقطع ابتدایی مشغول به کار شود: «من عاشق آموزگاری مقطع ابتدایی هستم. نمیدانم قبول میشوم یا نه؛ مخصوصاً اینکه خوب هم مطالعه نکرده بودم. اما آرزویم این است که در رشته مورد علاقهام مشغول به کار شوم.» محدودیتهای شغلی معلولان منطقی باشد حرمتالله خلیل ارجمندی که بین خانواده و دوستانش به رضا مشهور است، ضمن اظهار رضایت از نحوه برگزاری آزمون و همراهی منشیها با شرکتکنندگان، حرفهایی از جنس دیگر میزند. رضا کارشناس رشته الهیات، گرایش علوم قرآن و حدیث است و علاقهمند به فعالیت در رشته دبیری معارف اسلامی است. به قول خودش همزمان با دو سه مجموعه خدماتی همکاری میکند، اما از نحوه نگرش مسئولان به معلولان گلایه میکند: «متأسفانه نگاه مسئولان به تواناییهای معلولان، از بینش منطقی برخوردار نیست. مثلاً در همین امر استخدام دستگاههای اجرایی دولتی، چرا باید برای دبیری درسهایی که به علوم انسانی مربوطند، برای معلولان محدودیت قائل شوند. خیلی از نابینایان در رشتههای علوم انسانی دارای دانشی هستند که دیگران از آن بهره کمتری دارند. از شما میپرسم: آیا دبیری دروسی مثل ادبیات و معارف و روانشناسی واقعاً نیازمند بینایی صرف است؟ پس دانش و علم آن دبیر چه جایگاهی دارد؟» رضا که بهعنوان یکی از نامزدهای دوره پنجم شورای اسلامی شهر ارجمند، از توابع فیروزکوه در انتخابات شرکت کرده بود، نوک پیکان گلایههایش را به سمت سازمان آموزش و پرورش استثنایی نشانه رفته و اظهار میکند: «اتفاق ناگواری که اخیراً رخ داده و متأسفانه سازمان استثنایی کشور مسئول آن است، دعوت به کار افراد بازنشسته در مدارس استثنایی است. حال آنکه بر اساس مصوبه مجلس که فکر میکنم دو سال پیش اعلام شد، این کار تخلف است. حال آنکه نیروهای جوان و تازه نفس برای استخدام شدن در آموزش و پرورش، با محدودیتهای غیر منطقی مواجهند.» صحبتهای حرمتالله خلیل ارجمندی را فهیمه شعاعی، نابینای 29 ساله تصدیق کرده و از اعمال محدودیتها برای معلولان ابراز نگرانی میکند: «من از روند برگزاری آزمون و همراهی منشیها راضیم، اما نگران اعمال محدودیتهایی هستم که برای معلولان قائل شدهاند. البته من فکر میکنم محدودیتهایی که قرار است اعمال شود، مربوط به حضور معلولان در مدارس عادی است. با این حال، تأکید مسئولان آموزش و پرورش بر این محدودیتها، نگرانکننده است.» کارشناس ادبیات است، اما این روزها بهعنوان اپراتور مشغول به کار است: «من عاشق دبیری ادبیات هستم، چون رشته دانشگاهی و علاقهام هم ادبیات است. امیدوارم به دور از موانع و مشکلاتی که ایجاد شده، در زمینهای که علاقه مندش هستم، فعالیت کنم.» سه مدرک تحصیلی دارم، اما بیکارم اسماعیل ترکی، نابینای 34 ساله ساکن شهر ری است که در یکی از حوزههای محل سکونتش امتحان داد. او دارای دو مدرک کارشناسی در رشتههای فلسفه اسلامی و فقه و حقوق اسلامی و یک مدرک کارشناسی ارشد در رشته تاریخ است. او هم مثل دیگران از همراهی مسئولان حوزه برگزاری امتحانش رضایت دارد، اما مثل حرمتالله خلیل ارجمندی، از مسئولان سازمان استثنایی گلایه میکند: «متأسفانه مسئولان استثنایی که باید حامی ما باشند، از پشتیبانی ما دریغ میکنند. با وجود نیروهای جوان، از بازنشستهها دعوت به کار در مدارس استثنایی میکنند. اگر خودشان مستقیماً هم این دعوت را انجام ندهند، جلوی بعضی از مدیران مدارسی که چنین اقدامی میکنند را نمیگیرند.» این دانش آموخته نابینا نا امیدانه، به قانون استخدام سه درصدی که ویژه معلولان است و باید از سوی دستگاههای اجرایی اعمال شود، اشاره میکند: «من امید چندانی به اجرای قانون استخدام سه درصدی از طرف دستگاههای اجرایی دولتی ندارم چرا؟ چون در همین دفترچه آزمون استخدامی آموزش و پرورش درج شده که نابینایان در این آزمون شرکت نکنند. وقتی چنین ممنوعیتی هست، چطور میتوان به اجرای آن قانون اطمینان کرد. من به علت علاقهای که به تاریخ و فلسفه و فقه اسلامی داشتم، در این رشتهها درس خواندم و مدرک اخذ کردم، اما با وجود داشتن سه مدرک دانشگاهی، هنوز بیکارم و مثل خیلی از همنوعان، بیشتر وقتم را در خانه و با مطالعه کتاب میگذرانم..» بالاخره آزمون استخدامی آموزش و پرورش و دستگاههای اجرایی دولتی برگزار شد و نابینایان هم با همه محدودیتهایی که برایشان ایجاد شده، در این آزمون شرکت کردند. در صحبتهای این 6 شرکتکننده هم امید بود و هم نا امیدی. هر شش نفر از کیفیت برگزاری آزمون راضی بودند و اگر بنا بود با همه شرکتکنندهها گفتوگو کنیم، آنها هم از این موضوع ابراز رضایت میکردند، اما یک نکته مهم در صحبتهای دوستان بود که محل توجه و تأمل از سوی مسئولان ذیربط است و آن، گلایه از شیوه نگرش مسئولان آموزش و پرورش نسبت به نابینایان و همچنین گلایه از عملکرد سازمان آموزش و پرورش استثنایی در جذب نیروهای جوان است. نگرانی در صحبتهای این 6 نفر موج میزند و اگر مسئولان گلایههای تحصیلکردههای نابینا و دیگر معلولان را در نظر نگرفته و توجه نکنند، شاهد این نگرانیها در آزمونهای سالهای بعد، بیش از امسال خواهیم بود. |
تاریخ ثبت در بانک | 6 آذر 1397 |