کد cb-45098  
نام ابراهیم شاه افشار  
پیشه و عنوان کارگزار افشاریه  
ملیت ایرانی  
سال تولد شمسی  
تاریخ درگذشت 1162قمری  
نوع معلولیت نابینا  
متن زندگی نامه ابراهیم شاه افشار، کارگزار افشاریه، شکست از شاهرخ و نابینا شدن به فرمان او در سده 12ق.
ابراهیم شاه افشار (مقتول 1162ق/1749م)، فرزند ابراهیمخان ظهیرالدوله برادر نادرشاه که پس از برادر خود علیقلی خان عادلشاه (علیشاه) مدتی بر بخشهایی از قلمرو افشاریه سلطنت کرد. وی نخست محمدعلی بیک نام داشت، لیکن پس از آنکه پدرش ابراهیمخان ظهیرالدوله در شعبان 1151/نوامبر 1738 در جنگ با لزگیها کشته شد، نادرشاه نام و لقب پدر را بر فرزند نهاد و وی را نیز ابراهیمخان ظهیرالدوله نامید و پس از چندی او را به جای پدر به فرمانروایی آذربایجان منصوب کرد. ابراهیمخان در این زمان با شورش شخصی به نام سام میرزا در اردبیل مواجه شد. این شخص که خود را فرزند شاه سلطان حسین صفوی قلمداد میکرد، با گرد آوردن گروهی سر به شورش برداشته بود. ابراهیمخان این فتنه را خواباند و سام را دستگیر کرد، اما پس از آنکه بینی او را برید، رهایش ساخت، سام میرزا در 1157ق دیگر بار در داغستان فتنه آغاز کرد، به فرمان نادر او را گرفتند و این بار یک چشمش را نابینا ساختند. چندی پس از آن، هنگامی که نادر به سرکوبی لزگیها در داغستان مشغول بود، دختر محمدحسین خان چمشکزک را به همسری ابراهیمخان در آورد. سپس او را از حکومت آذربایجان معاف کرد و به فرمانروایی ایالات مرکزی ایران منصوب و در 5 رجب 1157 روانه آن دیار کرد.
پس از آنکه نادرشاه در 1160ق/1747م به قتل رسید و نیروهایش پراکنده شدند، علیقلی خان برادرزادهاش با نام عادلشاه به سلطنت رسید و در 27 جمادی الثانی 1160ق رسماً تاجگذاری کرد. وی نیز برادر کوچکتر خود ابراهیمخان را به فرمانروایی فارس و ایالات مرکزی ایران گماشت و او را به اصفهان فرستاد.
اما مدتی بعد ابراهیم رسماً از فرمان عادلشاه سر پیچید، عادلشاه برای سرکوبی برادر حرکت کرد. نخست از راه خدعه برای جلب دوستی ابراهیمخان نامههای محبتآمیز برایش نوشت و او را نواخت، اما چون این تمهیدات سودی نداد، سهراب خان گرجی را که از غلامان مورد اعتمادش بود، به خدمت ابراهیمخان فرستاد و در نهان با او قرار گذاشت که چون به اصفهان رسد، مراقب احوال برادر باشد و حتیالمقدور او را راضی به آمدن نزد عادلشاه کند، اما ابراهیمخان که به سهراب بدگمان شده بود، در فرصتی مناسب او را از میان برد. سپس جنگی بین دو برادر درگرفت و بخت یار ابراهیمخان شد و او بر عادلشاه پیروز شد. عادلشاه به تهران گریخت و به دست میرزا محسنخان که حاکم تهران بود، دستگیر و به افراد ابراهیمخان سپرده شد. آنان او را نزد ابراهیمخان بردند و پس از 3 روز به فرمان وی عادلشاه را در 25 سالگی کور کردند.
شاهرخ در 8 شوال 1161 در مشهد بر تخت سلطنت نشست. ابراهیم شاه نیز برای مقابله با این کار در 17 ذیحجه همین سال در تبریز بر اریکه پادشاهی قرار گرفت و سکه به نام خود زد. آنگاه مهدیخان افشار را با 30 هزار سوار در تبریز گذاشت و او را سپهسالار کل آذربایجان کرد و خود با سپاهی انبوه از آذربایجان به آهنگ خراسان حرکت کرد. لشکر انبوه ابراهیم شاه را دستههای گوناگون تشکیل میدادند که هرگاه اندک تبعیضی در میان آنها معمول میگردید، کشمکشها به وجود میآمد. در این سفر میان ازبکها و افاغنه از یک سو و افراد قزلباش از سوی دیگر جدالی درگرفت که چون ابراهیم شاه نتوانست آن را مهار کند، سرانجام به از هم پاشیدن نیروهایش انجامید. قزلباشان او را رها کرده به وطن خود شتافتند. گروهی نیز به لشکر شاهرخ شاه پیوستند. ناگزیر ابراهیم شاه از هجوم به خراسان منصرف شد و راه قم در پیش گرفت. در آن شهر قزلباشان که زودتر به آنجا رسیده بودند، میر سیدمحمد متولی روضه مقدس مشهد را ـ که چندی بعد با نام شاه سلیمان ثانی مدتی کوتاه در مشهد به حکومت پرداخت ـ به سرکشی در برابر او واداشتند. در نتیجه ابراهیم شاه به ازبکان و افاغنه دستور داد به شهر حمله کنند، اما آزادخان افغان که تا این هنگام به او وفادار مانده بود، همراه با لشکریان فراوان خود از او جدا شد و به میرسید محمد متولی پیوست. ابراهیم شاه دیگر نتوانست مقاومت کند و ناگزیر با گروهی از افغانها به کاشان رفت. از سوی دیگر شاهرخ که با سپاه خویش از خراسان حرکت کرده بود، در استرآباد اردو زد و موسیخان افشار طارمی را به منصب سرداری ایالات مرکزی ایران تعیین و دفع ابراهیم شاه را به او واگذار کرد. ابوالفتح خان بختیاری را نیز که پیش از آن از سوی ابراهیم شاه حاکم اصفهان بود، به فرمانروایی این شهر منصوب داشت و خود به خراسان بازگشت. ساکنان قلعه قلاپور (بین قزوین و ساوه) نیز ابراهیم شاه را دستگیر کردند و نزد موسیخان افشار طارمی فرستادند. این خبر به آگاهی شاهرخ رسید و او دستور داد که ابراهیم شاه را به مشهد ببرند، اما در میان راه به فرمان او نخست وی را کور کرده آنگاه به قتل رسانیدند.
دوران پادشاهی ابراهیم شاه با لشکرکشیها و جنگهای مداوم او سرنوشت اندوهباری برای تودههای مردم که بار جنگ بر دوش آنان بود، در پی داشت. آمدن او به مرکز ایران و مخالفت او با برادرش عادلشاه در وضع زندگی مردم آن ولایات تأثیر نامطلوب بر جای نهاد. وی برای تأمین مخارج لشکرکشیها و مقابله با برادرش مالیاتهای سنگینی بر مردم تحمیل کرد. میرزا محمد کلانتر فارس که خود شاهد زورگویی مأموران اعزامی او به فارس بود، از تعدیات آنان شرحی به دست داده و آورده است که در یکی از آن سالها وی 20 هزار خروار غله برای سیورسات از فارس خواسته بود.
ابراهیم شاه در صفر 1162 فرمانی صادر کرد و همه املاک کلیسایی را به آنتوان، خلیفه گرجستان، واگذار نمود و خلعتی نیز برای او فرستاد. متن این فرمان را اعتمادالسلطنه آورده است. منشور دیگر او را نادر میرزا نقل کرده که بر اساس آن ابراهیم شاه در ذیحجه 1161 میرزا محمد شفیع را به وزارت آذربایجان برگزیده است. سجع مهر او در این فرمان «سلام علی ابراهیم» است. اما در همین ایالت هم مردم تحمل و طاقت گرانی بیش از حد اجناس و زورگویی مهدیخان افشار حاکم منصوب از سوی او را نیاوردند و گروهی همدست گردیده به سرای حکومتی هجوم بردند. مهدیخان یارای مقاومت نداشت و پس از اندکی پایداری به دست شورشیان به هلاکت رسید.
تاریخ ایران پر از جدالها و درگیریهای بیحاصل توسط جاهطلبان است. این جدالها موجب میشد بسیاری از مردم کور، ناشنوا و بالاخره معلول شوند و سرمایههای انسانی فراوان از بین میرفت. سرمایهها به جای اینکه برای توسعه و آبادانی کشور مصرف شود، در راه بلندپروازیها و جاهطلبیها هدر میرفت. این متن گویای اینست که چند نفر در مجادلات بیحاصل کور شدند.
مآخذ
ادیب الشعراء (افشار محمودلو)، عبدالرشید، تاریخ افشار، بهکوشش پرویز شهریار افشار و محمود رامیان، تبریز، 1345 ـ 1346ش؛ استرآبادی، میرزا مهدیخان، جهانگشای نادری، بهکوشش عبدالله انوار، تهران، 1341ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاریخ منتظم ناصری، بهکوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1364؛ بازن (پادری)، نامههای طبیب نادرشاه، ترجمه علیاصغر حریری، بهکوشش حبیب یغمایی، تهران، 1340ش؛ حدیث نادرشاهی، بهکوشش رضا شعبانی، تهران، 1356ش؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2؛ فسایی، میرزا حسن، فارسنامه ناصری، تهران، 1313ق.  
تاریخ ثبت در بانک 8 اردیبهشت 1400