کد | cb-23294 |
---|---|
نام | تیمور لنگ |
پیشه و عنوان | پادشاه و بنیانگذار سلسله تیموریان |
سال تولد | 736قمری |
تاریخ درگذشت | 807قمری |
نوع معلولیت | فقدان حرکتی |
متن زندگی نامه |
تیمور گورکانی مشهور به تیمور لنگ در سال 736 ق متولد و در 807ق درگذشت. او بنیانگذار سلسله تیموریان در ایران و ماوراءالنهر است. بر اساس گزارش ابن عربشاه دارای لنگی و شلی در دست و پا بود و در اواخر نابینا شد. با این حال او را از بزرگترین فاتحان شرق دانستهاند که بر سرزمینهای پهناوری حکومت داشت؛ و به رغم معلولیت انسان عجیب و موفقی بود. او در 25 شعبان 736ق در شهر سبز به نام «خطه دلکش کش» یا «قبة الخضراء» دیده به جهان گشود. ابن عربشاه مولف زندگینامه و وقایع دوران فرمانروایی تیمور، زادگاه او را قریه «خواجه ایلغار» از توابع شهر کش نوشته است. پدر تیمور، امیر ترغای یا طراغای نویان از بزرگان قوم برلاس، و مادرش تکینه خاتون است. ترغای از نوادگان چنگیز است. تیمور بیشتر ایام جوانی را میان طایفه برلاس که خویشان اجدادی وی بودند، به سر برد و در این مدت با فنون و رسوم رزم و پیکار که اشتغال عمده صحراگردان است، آشنا شد او در مکتبهای شهر کش درس خواند و تربیتی مذهبی یافت. تیمور غیر از زبان ترکی، زبان فارسی را نیز میفهمید. لکن خواندن و نوشتن آن را نمیدانست. درباره زندگی تیمور تا پیش از ظهور در صحنه حوادث یعنی مشخصاً از سال 761ق آگاهی دقیقی در دست نیست، اما زمینههای ظهور نظامی و سیاسی او در همین سالها فراهم میشد. دورهای اسیر ترکمنهای مرغاب شد و مدت 62 روز در اسارت ماند. در پی مرگ ابوسعید، بر اثر فروپاشی دولت ایلخانان در 736ق، ولایات ایران به دست سلسلهها و امیران محلی افتاد. با توجه به اوضاع پریشان ماوراءالنهر تغلق تیمورخان پادشاه مغولستان در 761ق از آب خُجند گذشت و بعد از مشاوره با خوانین دیگر به سوی شهر سبز روان شد. تغلق تیمور بار دیگر در 762ق به ماوراءالنهر لشکر کشید و این بار پادشاهی ماوراءالنهر را به پسر خود الیاس خواجه اوغلان واگذاشت. اداره «ایالت و ولایت کش و تومان موروثی را با توابع و لواحق» گماشت. در این احوال امیر تیمور به دلیل ستمگری الیاس، مصمم شد با الیاس خواجه و امیرانش به مقابله برخیزد. بنابراین ماندن در آنجا را به مصلحت ندید و همراه یکی از دیگر امرای متواری از برابر الیاس خواجه، به نام امیرحسین نزد حاکم خیوه رفتند؛ اما امیرخیوه قصد جان آن دو کرد و آنان به زحمت گریختند. امیرتیمور و امیرحسین پس از رهایی و نیز مدتی سرگردانی، روی به سیستان نهادند. در سیستان به آنان حمله شد و تیمور به شدت مجروح گردید و دست راستش از کار افتاد حتی پایش نیز آسیب دید و از اینرو به «لنگ» معروف شد. کاوش هیئت باستانشناسی در 1941م در آرامگاه تیمور بر روی اسکلتها، علائمی از این نقص عضوها را به اثبات رسانده است. ابن عربشاه مجروح شدن تیمور را به راهزنی و غارت گلههای گوسفند و اسب نسبت داده است. امیرتیمور و امیرحسین با گردآوری لشکریانی که اغلب آنها از قبیله برلاس بودند و همچنین جلب موافقت بزرگان قبیله، رقیبان خود را یکی پس از دیگری از میان برداشتند. مهمترین رقیب آنها الیاس خواجه بود که در 765ق تیمور و متحدانش او را در هم شکستند و ماوراءالنهر و ترکستان تحت نفوذ آنان در آمد و آنان کابلشاه اوغلان را به خانی برگزیدند. اگرچه امیرحسین و امیرتیمور در جریان مبارزه با مخالفان در ماوراءالنهر با هم متحد بودند، اما سیر حوادث گوناگون میان آن دو را بر هم زد و در جنگی که میان آنها رخ داد، امیرحسین متواری شد و خواتین (جمع خاتون یعنی زنان دربار و بزرگان) و خزائن و دفاین او به دست تیمور افتاد. تیمور زنان حرم او را که سرای ملک خانم دختر غزان/ قزان خان جغتای یکی از آنان بود ـ به عقد خود در آورد به همین سبب تیمور به گورکان (داماد) ملقب گردید و این لقب را بر سکهها نیز نقش میکرد. پس از قتل امیرحسین و فتح بلخ امرا و شاهزادگان اولوس جغتای نزد امیرتیمور آمدند و اظهار اطاعت کردند و او را «شایسته پادشاهی و جهانبانی» و شاه «صاحبقران» خواندند. بدین ترتیب امیرتمیور در 12 رمضان 771ق، به پادشاهی نشست وی پس از آن برای جلب قلوب امرا، ارکان، کلانتران و سرداران اولوس جغتای همه را بنواخت و نفایس و ذخایر امیرحسین را به آنان ارزانی داشت و خواص بندگان و هواداران را به «عواطف پادشاهانه» مفتخر گردانید و هر کسی را برحسب حال، تومان و هزارهای مقرر کرد. آنگاه به سمرقند آمد و آنجا را به پایتختی برگزید. تیمور پس از این رویدادها، در ذیقعده 771 قوریلتای یا مجمع مشورتی مغول را تشکیل داد و امرای تومانات و هزارجات فرمان او را اطاعت کردند و به دربارش گرد آمدند. در حقیقت خوارزمیان بعد از تسلیم در برابر تیمور، چندین بار بر ضد او شوریدند. به همین سبب شهرهای آنان ویران گردید و هزاران نفر از ساکنان آن قتل عام شدند. تیمور پس از این پیروزیها، دانشمندان، هنرمندان و صاحبان حرف و اصناف و پیشهوران را به شهر کش فرستاد. تیمور پس از آنکه قدرت خود را در ماوراءالنهر تثبیت نمود، به اندیشه فتح ایران افتاد و این نیت خود را در 782ق با حمله به خراسان آغاز کرد. در این تاریخ در شرق ایران 3 قدرت عمده وجود داشت: آل کرت در هرات، سربداران در سبزوار و جانی قربانی در طوس و کلات. تیمور پسر خود میرانشاه را با گروهی از سرداران به فتح خراسان مأمور کرد. خود نیز سپس به آنان پیوست. وی چندی بعد بر هرات چیره شد و حکومت آل کرت را از میان برداشت؛ و پس از تصرف خزاین ملوک آل کرت، گروه بسیاری از نامآوران و فقیهان آنجا را به شهر سبز فرستاد. پس از آن دولت سربداران سبزوار را برانداخت و شورش مجدد سبزواریان را به شدت سرکوب کرد. آنگاه بر طوس و کلات که مرکز حکومت علی بیک جانی قربانی بود، مستولی شد و شمار بسیاری از مردم جانی قربانی را به سمرقند فرستاد. تیمور اندکی بعد مازندران را از امیرولی گرفت؛ و متوجه غرب شد و پس از گریز سلطان احمد جلایر به تبریز، تیمور بر سلطانیه و اطراف آن استیلا یافت. وی در 787ق/1385م از سلطانیه به سمرقند بازگشت. در همین ایام، توقتمیش پادشاه قپچاق ـ که با حمایت تیمور به حکومت رسیده بود ـ با لشکری گران شامل 9 تومان (90 هزار نفر) به تبریز هجوم برد و پس از تصرف شهر به قتل عام و غارت و ویرانی پرداخت. امیرتیمور در 788ق با آگاهی از اوضاع نابسامان ایران، برای تسخیر کامل این سرزمین سه یورش به ایران تدارک دید که به ترتیب به یورش 3 ساله، 5 ساله و 7 ساله معروفاند. تیمور طی یورش سه ساله که در 788ق به بهانه سرکوب راهزنان کاروانهای حجاج آغاز شد، نخست مازندران، فیروزکوه و لرستان را تصرف کرد. پس از آن به تبریز آمد و بر تبریزیان «مال امان» بست و شمار بسیاری از هنرمندان و اصناف و پیشهوران را به سمرقند روانه ساخت. آنگاه به گرجستان حمله برد و پادشاه مسیحی آنجا را اسیر کرد و او با پذیرفتن اسلام از مرگ نجات یافت. در همین لشکرکشی شیخ ابراهیم فرمانروای شروانات با تحفه و هدایا به خدمت تیمور رسید و به این ترتیب ولایات شابران و شماخی تا اقصا نقاط جبال البرز به اطاعت امیرتیمور در آمد. تیمور پس از آن قلعه النجق را در آن سوی ارس تصرف کرد. آنگاه به سوی وان و وسطان رفت؛ و از آنجا روی به ایران مرکزی نهاد. در اینجا اصفهان را به باد غارت گرفت و چون مردم بر مأموران مالیاتی او شوریدند، به دستور تیمور مردم شهر را قتل عام کردند و از سرهای بریده مناره ساختند. وی پس از آن راهی فارس شد و شاهزادگان مظفری را به اطاعت آورد. تیمور در شوال 895ق به بغداد رسید. سلطان احمد که یارای مقابله نداشت، از ساحل غربی دجله گریخت و کشتیها را سوراخ و تمام پلها را ویران کرد. تیمور بغداد را گرفت و زنان سلطان احمد و نیز هنروران و پیشهوران را که هر یک استاد فنی بودند، به سمرقند فرستاد. تیمور پس از مطیع ساختن ممالک دشت خزر و اولوس جوجی، در بهار 798ق به دربند و آذربایجان آمد و اداره آنجا را به میرانشاه سپرد؛ و خود به سمرقند بازگشت. وی پس از این پیروزیها و ویرانی برخی از شهرها مانند حاجی ترخان ـ آستاراخان ـ و جز آنها تا مسکو پیش رفت و آنجا را نیز غارت کرد. پیروزی تیمور بر توقتمیش، برای آسیای میانه، اروپای جنوب شرقی، ترکیه و خاور نزدیک نتایج سیاسی و اقتصادی قابل توجهی پدید آورد؛ چنان که اردوی زرین به دولتی درجه دوم تبدیل شد، بازرگانی میان اروپا و آسیای میانه به سبب صدمه دیدن راهها دچار رکود شد و همچنین شرایط و مقدمات تسلط تیمور بر آناتولی و سوریه تسهیل گردید. تیمور در اندیشه فتوحات دیگر بود. او برای تثبیت سیادت و بازگرداندن قدرت مغولان میبایست هند و چین را نیز مطیع خود سازد بنابراین، قصد هند کرد و به نوه خود پیرمحمد بن جهانگیر که از 794ق در شرق به تاخت و تاز برخاسته بود و از اوضاع آگاهی کافی داشت، فرمان داد (800ق) نیروهای خود را آماده کند و خود به بهانه غزا با کفار و اعتلای لوای سلام و در هم کوبیدن مجوسان که به سیاهپوشان موسوم بودند، روی به پنجاب آورد و پس از سرکوب و قتل گروه بسیاری از مجوسان، به سوی دهلی روان شد. لشکرکشی تیمور اگرچه به نام اسلام و مبارزه با کفار صورت پذیرفت، لکن هدف اصلی او به دست آوردن غنایم و گرفتن خراج بود. ویرانیهای سپاه تیمور در هند به خصوص آثار فرهنگی ایرانی آن دیار، ضربه سهمگینی بر اسلام در هند وارد آورد. تیمور در 21 شعبان 801ق/ 28 آوریل 1399م به سمرقند بازگشت و بنای مسجد جامع سنگی سمرقند را آغاز کرد. پس از مراجعت تیمور از هند به سمرقند، اخباری از بروز ناآرامیها در ایران، به ویژه آذربایجان و گرجستان انتشار یافت. تیمور که درصدد تکمیل فتوحات و توسعه قلمرو خود به غرب ایران، آسیای صغیر و سوریه بود، مقدمات لشکرکشی جدیدی را که در تاریخ به یورش 7 ساله معروف است. فراهم آورد. این یورش که از 802 تا 807ق به درازا کشید، بهتر است یورش 5 ساله دوم نامید شود. در سبب این لشکرکشی، رفتار میرانشاه پسر تیمور را مهمترین عامل شمردهاند. وی که فرمانروایی غرب ایران را در دست داشت و بر تاج و تخت هولاکو تکیه زده بود. بر اثر سقوط از اسب در اثنای شکار در حوالی خوی و مرند، دچار اختلال روانی شده و تعادل روحی خود را از دست داده بود و به ستمگری و حیف و میل خزانه و کشتار مردم و بزرگان و ویرانی ابنیه دست یازیده بود. به هر حال تیمور در این لشکرکشی میرانشاه را که به استقبال آمده بود، از کار بر کنار و مشاورانش را اعدام کرد و حکومت آنجا را به پسر دوم میرانشاه، امیرزاده عمر داد. آنگاه به گرجستان رفت و آن سرزمین و کلیسای آنجا را با خاک یکسان کرد و شمار بسیاری را از دم تیغ گذرانید. سپس متوجه شرق آناتولی شد و به سیواس رفت و طهرتن حاکم ارزنجان نیز به او پیوست. باید گفت درگذشت سلطان برقوق حکمران مصر و جانشین پسرش الظاهر و رقابت میان امیران مملوک، فتوحات تیمور در سوریه را تسهیل کرد. تیمور در بازگشت از دمشق ماردین و بغداد را نیز برای بار سوم تصرف کرد و از آنجا به تبریز آمد و به قره باغ رفت. تیمور در فتح بغداد که در ذیقعده 803ق/ ژوئن 1401 روی داد، شهر را به کلی ویران کرد و لشکریانش پس از دریافت فرمان قتل عام، بر پیر و جوان و خرد و کلان رحم نکردند. این زمان تیمور به فکر استیلا بر قلمرو دولت نوپای عثمانی که تا بالکان را فرا میگرفت، افتاد. سرانجام میان بایزید و تیمور در 19 ذیحجه 804ق در نزدیکی آنکارا جنگ در گرفت که به پیروزی تیمور و اسارت بایزید انجامید. تیمور پس از فتح آناتولی و تصرف ازمیر تا سواحل مدیترانه پیش رفت. بایزید هفت ماه بعد در 12 شعبان 805ق در آق شهر درگذشت. از فرزندان بایزید، محمد چلبی تابعیت تیمور را پذیرفت و به نام او سکه زد. تیمور در این حملات ظاهراً قصد از میان برداشتن عثمانیان را نداشت و سلطه بر امیران آناتولی او را راضی میکرد. اما از آنجا که تیمور در آناتولی نیز مانند نواحی دیگر به گرفتن باج و خراج و تخریب آبادیها دست زد، بنیان اقتصادی منطقه دچار اختلال شد. تیمور سرانجام پس از تسخیر شام و روم و آسیای صغیر، در 807ق به سمرقند بازگشت و آماده حمله به چین شد و در عین حال به سلطان مصر نامه فرستاد که قره یوسف را بکشد و سلطان احمد را زندانی کند و خود در 23 جمادیالآخر 807ق از سمرقند حرکت کرد. چندی بعد در اترار بیمار شد و در 17 شعبان 807ق درگذشت. جنازه او را در 18 شعبان از اترار به سمرقند آوردند و در آنجا به خاک سپردند. درباره امیرتیمور، آخرین جهانگشای بزرگ صحراگرد و کوچنده که به سان طوفانی سهمگین در برههای از تاریخ جهان پدید آمد و با یورشها و ویرانگریها و قتل عامهایش آوازهای جهانی یافت و چهرهای ویرانگر و در عین حال قهرمانی افسانهای از خود بر جای نهاد، داوریهای گوناگون و متناقض صورت پذیرفته است. مورخان درباری دوره تیموری او را ستودهاند و اعمال او را مظهر قهر الهی شمردهاند؛ و کسانی دیگر مانند ابن عربشاه او را «سرآمد تبهکاران دجال صفت» خواندهاند. چنین به نظر میرسد که مورخ بزرگ روسی، بارتولد، مناسبترین تعریف را کرده است: «ویرانگری بیامان و سازندهای به عزم و اراده». از نظر صفات ظاهری به گفته ابن عربشاه، تیمور مردی بلند بالا و چهارشانه، پیشانی فراخ با نقصی در پا و دست، در باطن دلی آرام داشت، ولی چون سنگ خارا سخت بود. کلاویخو نیز که او را چندی قبل از مرگش در سمرقند دیده بود، از سن بالای او و ضعف چشمش یاد کرده است. یکی از ویژگیهای بارز امیرتیمور نبوغ نظامیاش بوده است که در شیوههای جنگی او آشکار است. زندگی و تربیت او در صحرا و پیروی از آداب زندگی و نظامی مغول، در موفقیتهای او نقش اساسی داشت. وی در تشکیلات نظامی به عناصر نظامی ایل و تبارش یعنی جغتاییان ـ که در میان آنها از محبوبیت فراوانی برخوردار بود ـ تکیه داشت. او در اغلب نبردها خود و فرزندانش ـ به رغم سن کم آنها ـ مستقیماً شرکت داشتند، چنان که فرزندش عمر شیخ تنها 16 سال داشت که در جنگ زخمی شد. تیمور آن دسته از سربازان را که از خود شجاعت و جنگاوری نشان میدادند، تشویق میکرد و به درجات نظامی مانند اونباشی، یوزباشی، مینباشی مفتخر میکرد و به هر یک علم و سنجق (پرچم) ویژه میداد. جالب آنکه در میان سربازان او اصحاب آیینهای مختلف حتی بتپرستان که بتهایشان را همراه داشتند و نیز زنان حضور داشتند. در میان لشکریان او به رغم درندهخویی، برخی خصلتهای جوانمردانه نیز وجود داشته است. او اهداف لشکرکشیهایش را از پیش اعلام نمیکرد؛ و در مناطقی که در برابرش مقاومت میکردند، سفاکی نشان میداد. درباره باورهای مذهبی تیمور نیز مانند سایر موارد اختلاف نظر وجود دارد. گویند از نظر مذهبی معتقد به تسنن و فقه حنفی بوده است و در عین حال با شیعیان و اهل بیت و طرفداران آل علی علیه السلام اظهار دوستی میکرده است. ابن عربشاه او را معتقد به یاسای چنگیزی دانسته است و از این روی برخی از علما به کفر او فتوا دادهاند. لکن او خود را غازی و جنگهایش را جهاد با کفار خوانده است. تیمور قانونهای مغولی و عرفیات شریعت اسلامی را هم زمان اجرا میکرد، در مباحث مورد اختلاف سنی و شیعه، گاهی خود را طرفدار آن و گاهی جانبدار دیگری نشان میداد. وی از مذهب به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد سیاسی نیز بهره میجست. تیمور به صوفیه ارادت خاص نشان میداد و احتمالاً این گرایش از کودکی در او ایجاد شده بوده است. در این میان به خواجه احمد یسوی تعلق خاطر و ارادت بیشتری داشت، چنان که آرامگاه او را تعمیر کرد و به زیارتش رفت. بزرگترین منبع درآمد دولت تیمور، بازرگانی بود و او به خصوص در سمرقند ـ که از مراکز مهم تجارت ادویه بود ـ بازارها و دکانها و مراکز تجاری بسیار ساخت و کارگاههای بافندگی به وجود آورد؛ همچنین پوست از دشت قپچاق، ابریشم و الماس و سایر سنگهای گرانبها از چین میآورد. به نوشته کلاویخو این کالاها حتی در بازارهای اسکندریه نیز دیده نمیشد. وی نسبت به اوزان و مقادیر و قیمتها توجه داشت و آنها را کنترل میکرد. تیمور در گسترش بازرگانی با دول دیگر به ویژه اروپاییان اقداماتی انجام داد و نامههایی به پادشاهان فرانسه و انگلستان فرستاد. حتی بسیاری از زندانیان مسیحی را آزاد ساخت. امیرتیمور به رغم ویرانیهای بسیار که به بار آورد، به ترمیم ویرانیها، توسعه زراعت، ساخت عمارات جدید ـ به ویژه در سمرقند ـ بسیار اهمیت میداد. وی در حومه سمرقند شهرکهایی ساخت و هر یک را به نام یکی از شهرهای بزرگ جهان آن روز مانند دمشق، بغداد و سلطانیه نامگذاری کرد. همچنین باغهای بسیاری مانند بوستان ارم، جنت فردوس و دلگشا برای استفاده بانوان ساخت. جالب توجه است که بازدید از سراها و باغها ممنوع نبوده است. تیمور غیر از زبان ترکی با زبان فارسی نیز آشنا بود و آن را میفهمید. وی با شماری از دانشمندان نشست و برخاست داشت و آنان را مورد تکریم قرار میداد. چنان به نظر میرسد که وی چندان علاقهای به شعر فارسی و ترکی نداشته است. در عین حال او تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفته بود، چنان که شطرنج را به خوبی آموخت. تیمور لنگ به عنوان فردی دارای معلولیت در منابع معلولین به او پرداختهاند. نویسندگان دایرةالمعارف نوابغ و مشاهیر معلول ایران و جهان، مقالهای درباره تیمور لنگ آوردهاند. البته این مقاله را از دایرةالمعاف بزرگ اسلامی گرفتهاند. مآخذ: ابن عربشاه، احمد، عجایب المقدور (زندگانی شگفتآور تیمور)، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، 1356ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران، 1347ش؛ همو، ظهور تیمور، تهران، 1360ش؛ تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی، تهران، 1343ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، تهران، 1333ش؛ رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، 1373ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله تیمور گورکانی، جلد16، ص 663-670؛ دایرةالمعارف نوابغ و مشاهیر معلول ایران و جهان، منصور برجیان، علی ملکپور، ج1، ص 464-466. |
تاریخ ثبت در بانک | 22 دی 1397 |