کد | cb-10224 |
---|---|
نام | الفت شیرازی |
پیشه و عنوان | شاعر |
ملیت | ایرانی (شیرازی) |
سال تولد | شمسی |
تاریخ درگذشت | شمسی |
نوع معلولیت | نابینا ، ناشنوا |
رشته و تخصص | شعر و ادبیات |
توضیحات | قرن 13 |
متن زندگی نامه |
الفت شیرازی وی که محمودخان نام داشت از سرایندگان سده سیزدهم هجری است که (الفت) و (ساغر) تخلص می کرده و به دستور فتحعلی شاه نابینا شده است. شادروان محمودخان شیرازی، متخلص به «الفت» و «ساغر»، از سخنوران سده سیزدهم هجری ق است که به سبب حسن صورت و زیبایی فوقالعادهای که داشت فتحعلی شاه قاجار او را به تهران خواست و در دربار شاه روزگاری به شادی و عزت گذاشت تا حسودان بر او رشک بردند. در نتیجه شاه به بریدن زبان و کور کردن چشمانش فرمان داد. آن سخنور کور و لال بی گناه از مرکز به شیراز بازگشت و دیری نگذشت که به رحمت ایزدی پیوست. وی رباعی زیر را پس از کوری خود گفته است: نه پایی که بیرون خرامم به صحرا/ نه دستی که خاری برون آرم از پا تماشای گل خوش به مرغان گلشن/ که بستند ما را نظر از تماشا رضا قلی خان هدایت در مجمع الفصحا چنین نوشته است: «از صاحب جمالان عهد خود بود و از ملازمان محمدحسین آصفی، صیت حسنش به دارالخلافه رسید فتحعلی شاه قاجار محمود را از شیراز بخواست و بعد از ورودش چندی در نظر شاه جلوه ایازی داشت و شاه میگفت: "محمود من از ایاز خوشتر". عاقبت از بخت بد مردود گشت و غزال دیدهاش که دل شیران را میبرد و خون پلنگان میخورد به نیش گزلک قهر در خون کشیده شد. پس از تضییع عینین به شیراز آمد غزلی دردناک میگفت همانا (ساغر) تخلص میکرد.» ابیات زیر را نواب در تذکره دلگشا از او دانسته است: کردی نگاه باز چو تیر خطا ناکرده را/ کایند صیادان ز پی نخجیر ناوک خورده را تو بی بهانه کسی را نمیکشی! چه کنم/ که من سراغ ندارم به خود گناهی را در محفل تو میبرم از رشک مدعی/ حسرت بر آن کسان که به بیرون نشستهاند خدا زین باغبانان داد مرغان چمن گیرد/ که نگذارند بر شاخ گل مرغی وطن گیرد سالها در گذشت الفت را تذکره دانشمندان و سخنوران فارس و تذکرههای دیگر ضبط نکردهاند. روشن دلان جاوید، ص 213-214 |
تاریخ ثبت در بانک | 9 شهریور 1395 |
فایل پیوست |