کد cb-10189  
نام جابر بن عبدالله انصاری  
پیشه و عنوان صحابی و از مُکْثِرینِ حدیث  
سال تولد شمسی  
تاریخ درگذشت شمسی  
نوع معلولیت نابینا  
متن زندگی نامه جابربن عبداللّه انصاری، صحابی و از مُکْثِرینِ حدیث بود.
جدّ وی، عَمرو بن حرام بن کعب بن غَنْم بود و نسبتش به خَزْرَج می رسید. [1] [2] پدرِ جابر پیش از هجرت پیامبر اکرم به یثرب، مسلمان شد و در بیعت عَقَبه دوم با رسول خدا پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر آنان را به نمایندگی قبایلشان بر گزید. وی در غزوه بدر حضور داشت و در غزوه اُحُد به شهادت رسید. [3] [4] [5] کنیه جابر، به سبب نام فرزندانش، در منابع به صورتهای گوناگون آمده، اما از میان آنها کنیه ابوعبداللّه صحیح تر دانسته شده است. [6] [7]
اولین آگاهی ما از زندگی جابر، حضور او با پدرش در بیعت عقبه دوم در سال سیزدهم بعثت است. وی کم سال ترین ناظرِ بیعت اوسیان و خزرجیان با پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم بود. [8] [9] باتوجه به سال مرگ و مدت عمرش، [10] احتمالاً در آن زمان حدود شانزده سال داشته است.

← حضور جابر در جنگ ها
پس از هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه، جابر از جوانانی بود که در بیشتر غزوه ها و سریّه ها حضور داشت و فقط در غزوه بدر و احد غایب بود. [11] از سوی دیگر در گزارشهایی، او را بدری گفته اند و از خود او نقل شده که در غزوه بدر آب رسان بوده است. [12] واقدی حضور جابر در جنگ بدر را رد کرده و گزارشهای آن را خطای راویان عراقی دانسته است. [13] عذر حضور نیافتن جابر در این دو غزوه، اطاعت از پدرش بود که او را سرپرست خانواده پرجمعیت خود کرده بود. [14] غزوه حمراءالاسد، که در سال چهارم هجرت و در پی غزوه احد رخ داد، اولین تجربة جنگی جابر بود. به فرموده پیامبر اکرم، فقط شرکت کنندگان در غزوه احد اجازه همراهی با آن حضرت را در این مأموریت نظامی داشتند، اما جابر تنها کسی بود که به رغم غایب بودن در غزوة احد، در این جنگ شرکت کرد، زیرا رسول اکرم عذر وی را پذیرفت. [15] [16]

← ازدواج جابر
در سال سوم هجرت و پیش از غزوه ذاتُ الرَقاع، جابر با بیوه ای به نام سُهَیْمه، دختر مسعود بن اوس، ازدواج کرد تا بتواند پس از شهادت پدرش، از نُه خواهر خود بهتر سرپرستی کند [17] [18]. در این هنگام جابر با مشکلات مالی دست به گریبان بود و دیونی از پدر خود برعهده داشت. چندی بعد در راه بازگشت از غزوة ذات الرقاع (سال چهارم هجرت ) پیامبر اکرم جویای حال جابر شد و آبرومندانه مشکل مالی او را برطرف و برای وی استغفار کرد. [19]

← رابطه جابر و پیامبر
بنا بر بعضی گزارشها، پیوند میان پیامبر و جابر محبت آمیز و دوستانه بود. یک بار که جابر در بستر بیماری افتاده بود، پیامبر به عیادت او رفت و جابر که گویا امیدی به بهبود نداشت از حکم تقسیم ماترک خود میان خواهرانش از پیامبر سوال کرد. پیامبر به او امید بخشید و بشارت عمر دراز داد و در پاسخ به سوال جابر، آیه ای نازل شد که به آیه کَلالَه [20] شهرت دارد. [21] [22]

← شمار غزوه ها و سریه های جابر
با مرور تاریخ مغازی رسول خدا، معلوم می شود که جابر سهم چشمگیر و برجسته ای در آنها نداشته است. وی جوان مومنی بود که همراه دیگر مجاهدان در برخی غزوه ها به همراه پیامبر می جنگید و بعدها گزارشگر برخی از غزوه ها شد. شمار غزوه هایی که جابر در آنها حضور داشت به اختلاف ذکر شده است. به گزارش خود او، از 27 غزوه پیامبر در نوزده غزوه شرکت داشته است. [23] جابر در برخی از سریّه ها نیز حضور داشته و در باره آنها گزارش داده است. [24]

← جابر و خلیفه اول
از موضع جابر در باره خلیفه اول سخنی در منابع نیامده است. احتمالاً او ابتدا با انصار و مهاجران در مدینه همراه بوده اما پس از چندی، با استناد به منابع شیعی، به طرفداران حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام پیوسته است. [25]
در دوره خلفای راشدین، جابر بیشتر به فعالیتهای علمی و تعلیمی می پرداخت و از امور سیاسی و نظامی دوری می جست. وی فقط در یک مأموریت جنگی شرکت کرد و آن نیز در آغاز فتوحات مسلمانان در دوره خلیفه اول بود. جابر در گزارشی، از حضور خود در سپاه خالد بن ولید، که برای محاصره دمشق به کمک سپاه شام رفته بود، سخن گفته است [26] [27] ولی معلوم نیست که آیا جابر در فتح عراق نیز همراه سپاه خالد بوده یا در منطقة دیگر به سپاه پیوسته است.

← جابر و خلیفه دوم
جابر در زمان خلافت عمربن خطّاب، عَریف بود. [28] عریف فردی از قبیله بود که خلیفه وی را به ریاست قبیله یا طایفه منصوب می کرد و او رابط خلیفه و افراد قبیله به شمار می آمد.

← جابر و خلیفه سوم
از فعالیتهای جابر در دوران خلیفه سوم، اطلاع چندانی در دست نیست، تنها می دانیم در آخرین روزهای خلافت عثمان، که معترضان مصری راهی مدینه شدند، وی به فرمان خلیفه همراه پنجاه تن از انصار مأموریت یافت تا با معترضان گفتگو کند و آنان را به دیار خود باز گرداند. [29] [30] [31]

← جابر در دوران خلافت امام علی علیه السلام
در دوره کوتاه خلافت حضرت علی علیه السلام، ظاهراً جابر بدون دخالت در حوادث سیاسی، در مدینه به سر می برده است. اشاره هایی که در برخی گزارشها در باره شرکت جابر در جنگهای جمل، صفّین و نهروان وجود دارد، چندان موثق نیست. [32] [33] در اواخر خلافت حضرت علی، سپاهیان معاویه به غارت شهرها می پرداختند و از مردم به زور بیعت می گرفتند. مدینه نیز از این غارتها در امان نماند. بُسر بن اَرْطاة در سال 40 بر مدینه تاخت و از مردم مدینه، از جمله قبیله بنی سَلَمه (قبیله جابر)، نیز بیعت خواست. جابر که بیعت با بُسر را گمراهی می دانست، به خانة ام سلمه، همسر رسول خدا، پناه برد و سرانجام مجبور شد به توصیه ام سلمه، برای پرهیز از خونریزی، با بسر بیعت کند. [34] [35]

← منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و قصد معاویه
پس از آنکه معاویه به حکومت رسید تصمیم گرفت منبر رسول خدا را از مدینه به دمشق منتقل سازد (سال 50). جابر از کسانی بود که نزد معاویه رفت و او را از این کار منصرف ساخت. [36]

← سفر جابر به شام و مصر
جابر در دهه 50 به مصر سفر کرد. گروهی از مصریان از او روایت کرده اند. [37] در این ایام مَسلَمة بن مُخَلَّد انصاری، هم قبیله ایِ جابر، والی مصر بود و به گزارش ابن مَنْدَه، جابر به همراه مسلمه به شام و مصر رفت. [38] به گزارش منابع حدیثی، جابر برای شنیدن یک حدیث در باره قصاص از عبداللّه بن اُنَیْس، به شام سفر کرد [39] که تاریخ آن معلوم نیست. در زمان معاویه نیز به شام رفت که با بی اعتنایی معاویه روبرو شد. جابر که از رفتار معاویه ناخرسند بود راه مدینه را در پیش گرفت و ششصد دینار اهدایی معاویه را نپذیرفت. [40] برخورد معاویه را با جابر می توان نشانی از موضع امویان در تحقیر مردم مدینه، به سبب قتل خلیفه سوم، دانست.

← جابر و امویان
جابر که دوره پیامبر را درک کرده و آگاه به قرآن و سنّت بود، از بدعتها و زشتکاریهای امویان آزرده بود و آرزو می کرد که ناشنوا شود تا اخبار بدعتها و تغییر ارزشهای دینی را نشنود. [41] [42] گستاخیهای حجاج بن یوسف در سال 74، که ولایت مدینه را داشت، شهره است. او تا توانست مردم مدینه را تحقیر کرد و اصحاب رسول خدا، از جمله جابر، را همچون بردگان داغ زد. [43] [44] با این همه، جابر واکنشی جز تغییر رفتار خود با حجاج نشان نداد [45] و وصیت کرد که حجاج بر جنازه اش نماز نگزارد. [46]

← تاریخ وفات جابر
جابر در پایان عمر خود، یک سال در جوار خانه خدا در مکه زیست. در آن مدت، بزرگانی از تابعین، مانند عطاءبن ابی رَباح و عمروبن دینار، با وی دیدار کردند. جابر در اواخر عمر نابینا شد. وی در مدینه درگذشت. [47] [48] روایتهایی در باره سال وفات جابر آورده است که هریک تاریخ متفاوتی را، بین سالهای 68 تا 79، ذکر کرده اند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان، از وفات جابر در سال 78 و در 94 سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبان بن عثمان، والی مدینه، بر وی نماز گزارد. [49]

فرزندان جابر
از فرزندان جابر، از عبدالرحمان، محمد، [50] محمود، عبداللّه [51] و عقیل [52] یاد شده است. از وجود افرادی منتسب به جابر در افریقیه [53] [54] و بخارا [55] گزارشهایی در دست است. در ایران نیز عده ای از نسل او هستند که مشهورترین ایشان شیخ مرتضی انصاری، فقیه و اصولی بزرگ شیعه در دوران معاصر، بود. [56] [57]

شخصیت علمی جابر
جابر از آن گروه صحابه ای است که احادیث فراوانی از پیامبر اکرم نقل کرده است؛
از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خوانده اند. [58] [59] در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است. جابر در حوزه احکام فقهی صاحب رأی بوده و فتوا می داده [60] [61] و از این رو، ذهبی [62] او را مجتهد و فقیه خوانده است.

← نقل حدیث از صحابه و تابعین
جابر افزون بر روایتهایی که از پیامبر اکرم نقل کرده، از صحابه و گاه از تابعین نیز روایت کرده است. علی بن ابی طالب، طلحة بن عبیداللّه، عَمار یاسر، مُعاذبن جبل، و ابوسعید خُدری از جمله صحابه ای اند که جابر از آنها روایت کرده است. [63] [64] جابر چندان جویای یافتن معارف دینی بود که برای شنیدن بی واسطه حدیث پیامبر از یکی از صحابه، به شام سفر کرد. [65] [66] این شوق، جابر را در پایان عمر بر آن داشت که چندی مجاور خانه خدا شود تا احادیثی بشنود. [67] او در کار حدیث، ناقدی بصیر بود و در نقل اخبار و روایات از رقابتها و تعصبات قبیله ای پرهیز می کرد. مثلاً، با آنکه خزرجی بود، اعتراف می کرد که چگونه راویان خزرجی سخن پیامبر را در ستایش از داوری سعدبن مُعاذ در باره بنی قُریْظه، از آن روی که سعد رئیس اوسیان بود، تحریف کردند. [68]

← حلقه درس جابر
جابر در مسجد نبوی حلقه درس داشت و حدیث املا می کرد و شماری از تابعین از وی علم می آموختند و حدیث او را می نوشتند. [69] [70] [71]
از جابر افراد فراوانی حدیث نقل کرده اند. از مشهورترین راویان حدیث از جابر، سعیدبن مُسیِّب، حسن بن محمدبن حنفیه، عطاءبن أبی رباح، مجاهدبن جَبر، عمروبن دینارمکی، عامربن شَراحیل شعبی، و حسن بصری بودند. [72] [73]

← نقل روایت امامان شیعه از جابر
از امامان شیعه، امام باقر، و نیز امام صادق و امام کاظم به نقل از امام باقر، چند حدیث نبوی از جابربن عبداللّه نقل کرده اند. [74] [75] [76] [77] [78] [79] [80] [81] [82] [83] [84]

← جابر مفتی متوسط صحابه
بر اساس طبقه بندی ابن سعد در الطبقات الکبیر، جابر جزو «اصحاب مفتی و مقتدا» یا «اهل العلم و الفتوا» قرار نگرفته اما ذهبی [85] از او با عنوان «مفتی مدینه » یاد کرده است. باتوجه به آرای فقهی و فتواهای جابر، دیدگاه ابن حزم که وی را از مفتیان متوسط صحابه دانسته است، موجه به نظر می رسد. [86] موسی بن علی بن محمد امیر، گزارش کاملی از آرای فقهی جابر را از منابع گوناگون روایی استخراج و با عنوان جابربن عبداللّه و فقهه به چاپ رسانده است (بیروت 1421). روایات فقهی جابر که در کتابهای چهارگانة شیعه آمده، اندک است. [87] شیخ طوسی در کتاب الخلاف، در مواردی آرای فقهی جابر را نقل کرده است. [88] [89]

← جابر و تفسیر قرآن
در تفسیر قرآن کریم، از جابر روایات بسیاری نقل شده که در منابع تفسیری به آنها استناد گردیده است. [90] [91] [92] [93] [94] [95] آرای تفسیری جابر در باره برخی آیات قرآن، همسو با دیدگاه تفسیری شیعه است. [96] [97]

← جابربن عبداللّه در منابع امامیه
شخصیت جابر در منابع رجالی امامیه محترم و تأیید شده است. وی از اصحاب ائمه، از امام علی تا امام باقر علیهم السلام، دانسته شده است. [98] [99] اما باید توجه داشت که جابر در زمان امامت امام سجاد از دنیا رفت و امام باقر هنگام مرگ جابر، در دوره کودکی یا نوجوانی به سر می برد از این رو، نمی توان جابر را از اصحاب امام باقر دانست. [100] [101] در برخی منابع رجالی آمده است که جابر، به دلیل شهرت روایات در مدحش، نیازی به توثیق ندارد. [102] [103] گر چه جابر در ماجرای سقیفه از یاران حضرت علی نبود، چندی بعد به ایشان پیوست و از یاران وفادار و مخلصاهل بیت شد. [104] محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، [105] جابر را از اعضای گروهی دانسته است که فدایی حضرت علی و همواره گوش به فرمان آن حضرت بودند. این گروه به «شُرطة الخمیس » شهرت داشتند. [106]

جابر و حب علی علیه السلام
در نگاه جابر، حضرت علی چنان مقامی داشت که در زمان حیات پیامبر اکرم، میزان حق تلقی می شد و منافقان را با بغض داشتن به او می شناختند. [107] [108] جابر از کوچه های مدینه می گذشت و در مجالس انصار شرکت می جست و به ایشان نصیحت می کرد که فرزندان خود را با دوستی علی علیه السلام تربیت کنند و می گفت آن کس که علی را بهترین خلق خدا نداند، ناسپاسی کرده است. [109] سخن معروف جابر در باره حضرت علی («علی خیرالبشر»)، الهام بخش مولف شیعی به نام جعفربن احمد قمی شد تا در کتابش به نام نوادر الاثر فی علیّ خیرالبشر، ثلث روایات خود را از جابر نقل کند. [110]

← جابر و قضیه عاشورا
در واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام، جابربن عبداللّه از پیرمردان مدینه، و نگران ذریه رسول خدا بود. امام حسین در مقام احتجاج با لشکریان عبیداللّه بن زیاد، جابر را از جمله شاهدان سخن خود معرفی کرده است. [111] [112] در اربعین شهادت امام حسین، جابر اولین زائر قبر امام بود. [113] [114] در آغاز امامت امام سجاد یاران وی انگشت شمار بودند و جابر نیز از اندک یاران آن امام بود و به سبب سالخوردگی از تعقیب حجاج بن یوسف در امان مانده بود. [115]

← ملاقات جابر با امام باقر علیه السلام
ماجرای ملاقات جابربن عبداللّه با امام باقر در منابع گزارش شده است. [116] جابر از پیامبر اکرم شنیده بود که تو چندان عمر می کنی که فرزندی از ذریه من و همنام من را ملاقات می کنی، او شکافنده علم (یَبْقَرُالعلم بَقْراً) است، پس سلام مرا به او برسان. [117] [118] [119] جابر پیوسته در پی یافتن این فرزند بود تا جایی که در مسجد مدینه صدا می کرد: «یا باقَرالعلم »، سرانجام روزی محمد بن علی را یافت و سخن پیامبر را یادآور شد، کودک را بوسید و سلام پیامبر را به او رساند. [120] [121] [122]

جابر و نقل روایات مشهور
نام جابر در نقل احادیث مشهور شیعی آمده است، از جمله در نقل «حدیث غدیر»، [123] حدیث ثقلین (محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد « ص»، ص414)، حدیث «انامدینة العلم و علیٌ بابها»، [124] «حدیث منزلت»، [125] «حدیث ردّ شمس» [126] و «حدیث سدّالابواب». [127] همچنین وی راوی احادیثی بوده که در آن رسول خدا امامان پس از خود را نام برده [128] [129] و نیز ویژگیهای حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را شناسانده است. [130]
حدیث لوح از جمله احادیث مشهور است که جابر آن را روایت کرده و نامهای دوازده امام جانشین پیامبر در آن آمده است. [131] [132]

آثار جابر
احادیث مسند جابر، که از طریق منابع روایی اهل سنّت نقل شده است، به 540، 1 حدیث می رسد که بخاری و مسلم در نقل 58 حدیث آن اتفاق دارند. [133] احمدبن حنبل روایات جابر را در مسند خود [134] گرد آورده است. نسخه خطی مسند جابربن عبداللّه، به روایت ابوعبدالرحمان عبداللّه بن احمدبن محمدبن حنبل، در خزانة الرباط (در مغرب ) موجود است [135] که احتمالاً همان روایات جابر در مسند احمدبن حنبل است. حسین واثقی نیز روایات جابر را از منابع روایی شیعه استخراج کرده و در کتاب خود، جابربن عبداللّه الانصاری حیاته و مسنده، به چاپ رسانده است.
مهم ترین اثری که از جابر در منابع یاد شده، صحیفه اوست. این صحیفه را، که نمونه ای از کهن ترین صورتهای تدوین حدیث است، سلیمان بن قیس یَشْکری گردآوری کرده اما به سبب درگذشت زودهنگام سلیمان، راویان دیگر بدون قرائت و سماع از متن صحیفه نقل کرده اند. [136] [137] [138] نسخه ای از این صحیفه در مجموعه شهید علی پاشا در کتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است. [139]

کتابنامه
• ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت 1417/1996؛
• همو، الکامل فی التاریخ، بیروت 1385ـ 1386/ 1965ـ1966؛
• ابن اشعث کوفی، الاشعثیات ( الجعفریات )، چاپ سنگی تهران: مکتبة نینوی الحدیثه، ( بی تا. )؛
• ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت 1404/1984؛
• همو، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1414؛
• همو، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1363 ش؛
• همو، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1361 ش؛
• ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت 1408/1987؛
• ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛
• ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، چاپ احمد شاکر، قاهره ( بی تا. )؛
• همو، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ( 1982 )؛
• ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ( بی تا. )؛
• ابن سعد، الطبقات الکبری (لیدن )؛
• ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة: اخبار المدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، ( جدّه ) 1399/ 1979، چاپ افست قم 1368 ش؛
• ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ( بی تا. )؛
• ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛
• همو، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، قاهره 1402/1982؛
• ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2000؛
• ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛
• ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقعین عن رب العالمین، چاپ طه عبدالروف سعد، بیروت 1973؛
• ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/ 1988؛
• عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، قم 1416ـ1422/ 1995ـ2002؛
• احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، تهران 1383؛
• احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق 1996ـ2000؛
• تستری؛
• ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران 1355 ش؛
• احمدبن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، ( بیروت ) 1974؛
• همو، الرّحلة فی طلب الحدیث، چاپ نورالدین عتر، بیروت 1395/1975؛
• همو، الکفایة فی علم الروایة، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت 1406/1986؛
• نجم عبدالرحمان خلف، استدراکات علی تاریخ التراث العربی لفواد سزگین فی علم الحدیث، بیروت 1421/2000؛
• خوئی؛
• ذهبی؛
• خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت 1986؛
• فواد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج1، جزء 1، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ریاض 1403/ 1983؛
• محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد « ص»، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم 1404؛
• عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، چاپ مصطفی مسلم محمد، ریاض 1410/1989؛
• طبرسی؛
• طبری، تاریخ (بیروت )؛
• همو، جامع؛
• محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ( بی تا. )؛
• همو، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛
• همو، کتاب الخلاف، قم 1407ـ1417؛
• همو، مصباح المتهجد، بیروت 1411/ 1991؛
• محمدبن ابوالقاسم عمادالدین طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف 1383/1963؛
• محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/1985؛
• عباس قمی، تحفة الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب، تهران 1369؛
• محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ( تلخیص) محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش؛
• محمدبن یعقوب کلینی؛
• محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم 1416؛
• یوسف بن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1422/2002؛
•مسعودی، مروج(بیروت )؛
• محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، قم 1413؛
• حسین واثقی، جابربن عبداللّه الانصاری:حیاته و مسنده، قم 1378 ش؛
• Fuat Sezgin، Geschichte des arabischen Schrifttums، Leiden 1967-1984.

پانویس
1. ↑ رجوع کنید به ابن سعد، ج3، قسم 2، ص104ـ105
2. ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص208.
3. ↑ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج1، ص286.
4. ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص208، 211.
5. ↑ قس ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ص30 که از حضور عبداللّه و فرزندش جابر در بیعتِ عقبه اول و دوم سخن گفته است.
6. ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، 1412، ج1، ص220.
7. ↑ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، 1417، ج1، ص377.
8. ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص307.
9. ↑ ذهبی، ج3، ص192.
10. ↑ رجوع کنید به ادامه مقاله.
11. ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص307.
12. ↑ رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص216 217.
13. ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص217.
14. ↑ ذهبی، ج3، ص191.
15. ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، قسم 1، ص34.
16. ↑ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج1، ص402ـ403.
17. ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ج8، ص248.
18. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج4، ص99100.
19. ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، قسم 1، ص43ـ44.
20. ↑ نساء/سوره4، آیه176.
21. ↑ رجوع کنید به طبری، جامع طبری.
22. ↑ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، التبیان، ذیل آیه.
23. ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص214، 216217، قس ص219 که در آن به شرکت جابر در شانزده غزوه اشاره کرده است.
24. ↑ مثلاً برای سریه خَبَط رجوع کنید به طبری، تاریخ طبری، ج3، ص32ـ33.
25. ↑ رجوع کنید به محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص38.
26. ↑ . رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص210.
27. ↑ ذهبی، ج3، ص192.
28. ↑ ذهبی، ج3، ص194.
29. ↑ ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة:اخبار المدینة النبویة، ج3، ص11341136.
30. ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج3، قسم 1، ص44ـ 45.
31. ↑ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص193.
32. ↑ رجوع کنید به ابن شبه نمیری، ج4، ص1169.
33. ↑ . ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، 1414، ج1، ص232.
34. ↑ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج2، ص602ـ607.
35. ↑ . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص235.
36. ↑ رجوع کنید به طبری، تاریخ طبری، ج5، ص239.
37. ↑ . رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص213214.
38. ↑ . رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص213214.
39. ↑ رجوع کنید به بن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج3، ص495.
40. ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص318ـ319.
41. ↑ . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص235.
42. ↑ ذهبی، ج3، ص193.
43. ↑ رجوع کنید به احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج1، ص288.
44. ↑ طبری، تاریخ طبری، ج6، ص195.
45. ↑ . رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص234.
46. ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج1، ص435.
47. ↑ ذهبی، سیر، ج3، ص191ـ192.
48. ↑ یوسف بن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، ج4، ص453ـ545.
49. ↑ نیز رجوع کنید به ابن قتیبه، المعارف، ص307.
50. ↑ رجوع کنید به ابن قتیبه، المعارف، ص307.
51. ↑ رجوع کنید به ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص359.
52. ↑ رجوع کنید به یوسف بن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، ج4، ص446.
53. ↑ تونس امروزی.
54. ↑ رجوع کنید به ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص359.
55. ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 13851386، ج10، ص545.
56. ↑ رجوع کنید به عباس قمی، تحفة الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب، ص40.
57. ↑ برای آگاهی بیشتر در باره اعقاب جابر در ایران رجوع کنید به حسین واثقی، جابربن عبداللّه الانصاری، ص31ـ34.
58. ↑ رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، قسم2، ص127.
59. ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، 1412، ج1، ص220.
60. ↑ رجوع کنید به ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقعین عن رب العالمین، ج1، ص12 که از او در زمره صحابیانی که تعداد متوسطی فتوا از آنها نقل شده، نام برده است.
61. ↑ نیز ادامه مقاله.
62. ↑ ذهبی، ج3، ص189.
63. ↑ . رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص208209.
64. ↑ یوسف بن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، ج4، ص444.
65. ↑ احمدبن علی خطیب بغدادی، الرّحلة فی طلب الحدیث، 1395، ص109ـ 118.
66. ↑ ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، 1402، ص151ـ152.
67. ↑ رجوع کنید به ذهبی، ج3، ص191.
68. ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، 1417، ج1، ص378.
69. ↑ . رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج11، ص233.
70. ↑ احمدبن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، 1974، ص104.
71. ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج1، ص435.
72. ↑ برای آگاهی از فهرست کامل راویان حدیث از جابر رجوع کنید به یوسف بن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، ج4، ص444ـ 448.
73. ↑ برای آگاهی از فهرست کامل راویان حدیث از جابر رجوع کنید به حسین واثقی، جابربن عبداللّه الانصاری، ص108ـ 118.
74. ↑ ابن اشعث کوفی، الاشعثیات ( الجعفریات )، ص22.
75. ↑ ابن اشعث کوفی، الاشعثیات ( الجعفریات )، ص44.
76. ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابن اشعث کوفی، الاشعثیات ( الجعفریات )، ص47.
77. ↑ . محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج1، ص532.
78. ↑ . محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج2، ص373.
79. ↑ . محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج3، ص233234.
80. ↑ . محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج5، ص528 529.
81. ↑ . محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج8، ص144.
82. ↑ . محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج8، ص168169.
83. ↑ ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، 1404، ج1، ص47.
84. ↑ ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، 1404، ج2، ص74.
85. ↑ ذهبی، ج3، ص190.
86. ↑ رجوع کنید به ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام ، ج5، ص666.
87. ↑ برای آگاهی از موارد آن رجوع کنید به خوئی، ج4، ص26ـ27.
88. ↑ . برای نمونه رجوع کنید به محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج2، ص259.
89. ↑ . رجوع کنید به محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج3، ص30
90. ↑ عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، ج1، ص89.
91. ↑ عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، ج1، ص129.
92. ↑ عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، ج1، ص131.
93. ↑ عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، ج2، ص211.
94. ↑ عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، ج2، ص231ـ 232.
95. ↑ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج2، ص112، 302، ج4، ص155، 166.
96. ↑ مثلاً رجوع کنید به طَبْرِسی، ذیل احزاب: 33.
97. ↑ . نساء/سوره4، آیه24.
98. ↑ رجوع کنید به احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، ص3، 7ـ9.
99. ↑ محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، ص59، 93، 99، 111، 129.
100. ↑ رجوع کنید به خوئی، ج4، ص16.
101. ↑ تستری، ج2، ص519 ـ521.
102. ↑ رجوع کنید به محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، ج2، ص212.
103. ↑ خوئی، ج4، ص12، 15.
104. ↑ رجوع کنید به محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص38.
105. ↑ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص5.
106. ↑ رجوع کنید به احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، ص4.
107. ↑ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص40ـ41.
108. ↑ . نیز رجوع کنید به ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص284.
109. ↑ . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص373.
110. ↑ تستری، ج2، ص525.
111. ↑ رجوع کنید به محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج2، ص97.
112. ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 13851386، ج4، ص62.
113. ↑ محمدبن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص787.
114. ↑ نیز رجوع کنید به محمدبن ابوالقاسم عمادالدین طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص74ـ 75.
115. ↑ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص123ـ124.
116. ↑ از جمله رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص164.
117. ↑ . رجوع کنید به محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج1، ص304، 450469.
118. ↑ . رجوع کنید به محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج1، ص450469.
119. ↑ محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج2، ص159.
120. ↑ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص41ـ42.
121. ↑ نیز رجوع کنید به محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج1، ص469470.
122. ↑ . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج54، ص275276.
123. ↑ رجوع کنید به عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج1، ص57ـ60.
124. ↑ رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص34.
125. ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، معانی الاخبار، 1361 ش، ص74.
126. ↑ رجوع کنید به محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج1، ص345ـ346.
127. ↑ رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص189ـ190.
128. ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، 1363 ش، ج1، ص258ـ259.
129. ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص282.
130. ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، 1363 ش، ج1، ص253، 286، 288.
131. ↑ رجوع کنید به محمدبن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج1، ص527 528.
132. ↑ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، 1363 ش، ج1، ص308ـ313.
133. ↑ ذهبی، ج3، ص194.
134. ↑ مسنداحمدبن حنبل، ج3، ص292ـ 400.
135. ↑ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج2، ص104.
136. ↑ رجوع کنید به احمدبن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، 1406، ص392.
137. ↑ سزگین، ج1، ص85.
138. ↑ ترجمه عربی، ج1، جزء 1، ص154ـ 155.
139. ↑ رجوع کنید به نجم عبدالرحمان خلف، استدراکات علی تاریخ التراث العربی لفواد سزگین فی علم الحدیث، ص32.


منبع: دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، شماره4295
 
تاریخ ثبت در بانک 8 شهریور 1395