کد | jr-45307 |
---|---|
عنوان اول | ودیتز، جرج ویلیام |
عنوان دوم | نویسنده ناشنوا و تلاشگر مسائل اجتماعی و فرهنگی ناشنوایان در امریکا |
نویسنده | جان وی. ون کلیو |
نویسنده | هری جی. لانگ |
مترجم | احسان اسماعیلی |
مترجم | آلاءالسادات خلیق تهرانی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1298 |
شماره صفحه (تا) | 1300 |
زبان | فارسی |
متن |
ودیتز، جرج ویلیام ، نویسنده ناشنوا و تلاشگر مسائل اجتماعی و فرهنگی ناشنوایان در امریکا. در سیزدهم آگوست 1861 در بالتیمور مریلند به دنیا آمد و در محیطی دو زبانه رشد کرد. او یکی از پیشگامان تشکیل موسسات در جامعه ناشنوایان امریکا بود و در سالهای پراهمیت پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، زمانی که ناشنوایان در تلاش بودند, تمامیت اجتماعی و زبان خود را حفظ کنند، میزیست. او در ایجاد سازمانهایی از ناشنوایان نقشی اساسی داشت، که در دهههای بعد برای جامعه ناشنوایان بسیار ارزشمند افتاد. او همچنین با شور و علاقه در راهی مبارزه کرد که برای امریکایبهای ناشنوا اهمیت بسزا داشت. فرصتهای شغلی در دولت فدرال و حفظ زبان اشاره از جمله این مسائل است. جالب اینجاست که ودیتز کاملاً دو فرهنگی بود و به آسانی میتوانست با ناشنوایان و افراد معمولی ارتباط برقرار کند و بخش عمده زندگی بزرگسالی وی در مشاغلی سپری شد که ربطی به ناشنوایی نداشت. والدین او مهاجرانی آلمانی بودند که همیشه در خانه به زبان مادری خود صحبت میکردند و فرزند خود را نیز به مدرسه زیون در بالتیمور فرستادند، که مدرسهای خصوصی و آلمانیـ انگلیسی بود. با ابن همه، ودیتز تا پیش از ناشنوا شدن، با خواهران و همبازیهای خود به انگلیسی صحبت میکرد. در نُه سالگی ودیتز به مخملک مبتلا شد که موجب ناشنوایی کامل او شد. پس از آن، او دو سال ظاهراً ناموفق را با معلم خصوصی گذراند و در 1875 در چهارده سالگی، والدینش او را به مدرسه ناشنوایان مریلند در فردریک فرستادند تا بتواند کفاشی بیاموزد. ودیتز در آنجا زبان اشاره را آموخت و آن طور که خود مینویسد، سه زبانه شد. تحصیلات دانشگاهی ودیتز، چه در مدرسه ناشنوایان مریلند و چه بعدها در گالودت ، موفقیتهایی بدون مدرک بودند. پس از یک سال، او به عنوان منشی مخصوص و کتابدار و ناظم مدرسه چارلز آر. اِلی انتخاب شد. پس از سه سال، در آزمون ورودی دانشگاه گالودت پذیرفته شد، اما پول کافی برای ورود به آنجا را نداشت. او که ناامید نشده بود، در تابستان آنقدر مهارتهای چاپ را در دفتر چاپ بالتیمور آموخت که در بازگشتش به مدرسه در پاییز به عنوان مسئول دفتر چاپ جدید مدرسه منصوب شد و دو سال بعد در نوزده سالگی وارد دانشگاه گالودت شد. او در 1884، پس از کسب بالاترین معدل نمرات در میان شاگردان آن دانشگاه در کل قرن نوزدهم، دانشآموخته شد. در دوره تحصیلات کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه جان هاپکینز پذیرفته شد، که برای ناشنوایان در آن زمان امری غیرمعمول بود؛ و تصمیم به تدریس گرفت. نخستین مقام تدریس ودیتز در مدرسه ناشنوایان مریلند بود. او چهار سال در آنجا ماند و عنوان اولین مدرس حرفهای و ویراستار روزنامه آن، یعنی مریلند بولتین را دریافت کرد. در 1888 او به کلرادو رفت تا در مدرسه ناشنوایان کلرادو تدریس کند و همچنین روزنامه مدرسه، یعنی کلرادو ایندکس را سردبیری کند. ودیتز تا 1905 در این مدرسه تدریس کرد و پس از آن نیز پنج سال به عنوان حسابدار در این مدرسه ماند. در 1894، هنگامی که هنوز تدریس میکرد، با یکی از همکارانش در مدرسه کلرادو، به نام ماری الیزابت بیگلر ازدواج کرد. ودیتز، سه موسسه ناشنوایان تأسیس کرد و دو دوره نیز ریاست موسسهای دیگر را بر عهده داشت. او در 1892 انجمن دانشآموختگان مدرسه ناشنوایان مریلند ، در 1889 انجمن دانشآموختگان دانشگاه گالودت و در 1904 انجمن ناشنوایان کلرادو را تأسیس کرد. در 1904 و 1907 به عنوان رئیس انجمن ملی ناشنوایان برگزیده شد. در این مقام بود که ودیتز شهرت فراوانی میان جامعه ناشنوایان و کسانی که به رفاه ناشنوایان توجه داشتند، به دست آورد. یکی از اهداف اصلی ودیتز در مقام ریاست انجمن ملی ناشنوایان, متقاعد کردن دولت فدرال به تغییر قانونهایی بود که درباره ناشنوایان تبعیض قائل میشدند. در 1907 ناشنوایان به عنوان افرادی نامناسب برای استخدام اداری، در کنار جنایتکاران و مجانین قرار میگرفتند. ودیتز تلاش کرد سه رئیس جمهوری زمان خود، یعنی تئودور روزولت ، ویلیام هوارد تافت و وودرو ویلسون را به برداشتن این ممنوعیت ترغیب کند. در 1910 پس از اینکه پیشرفت نسبی در مبارزه حاصل شد، ودتیز از ناشنوایان خواست در فرصتهای شغلی باز شده مشغول به کار شوند تا دولت مجبور شود فرصتهای شغلی بیشتری را باز کند. توجه بیشتر ودیتز به حفظ زبان اشاره معطوف بود و در مدت عمرش، یکی از صریحترین، سرسختترین و قاطعترین هواداران زبان اشاره، به عنوان بهترین وسیله ارتباط در مدرسههای ناشنوایان بود. دوره ریاست او در انجمن ملی، زمانی بود که الکساندر گراهام بل و موسسات حرفهای متعددی از زبان اشاره انتقاد میکردند؛ اما ودیتز ناامید نشد. او به ویژه از بِل انتقاد میکرد و او را بزرگترین دشمن جامعه ناشنوایان امریکا مینامید. در 1911 ودتیز تلاش برای مجبور کردن کودکان ناشنوا به عدم استفاده از زبان اشاره را زشت و زننده خواند و در مقابل، زبان اشاره را بزرگترین هدیه خدا به ناشنوایان دانست. ودیتز عقایدش را در هر کجا که میتوانست مطرح میکرد. در برنامههایی به مسئولان مدرسهها، در مقالههای روزنامهها و در نشریات ناشنوایان، او مردم را به درک اهمیت زبان اشاره تشویق میکرد. او معتقد بود کودکان ناشنوا باید نخست زبان اشاره و سپس لبخوانی و صحبت بیاموزند. استدلال او این بود که این روش موثر است؛ زیرا کودکان ناشنوایی که والدین ناشنوا داشتند و از زبان اشاره امریکایی برای ارتباط استفاده میکردند، سخنوران و لبخوانان لایقی شده بودند. ودیتز از ناشنوایانی که ارجعیت زبان اشاره را نمیپذیرند، به شدت انتقاد میکرد و انجمن ملی را وادار کرد که به جلسات سازمانهایی مانند انجمن ارتفای آموزش گفتار به ناشنوایان امریکا ، مجمع گوش و حلق و بینیشناسی انجمن ملی آموزش بفرستد تا زبان اشاره را تبلیغ کنند. ترس ودیتز از این بود که زبان اشاره با کنار گذاشته شدن از کاربرد عموم، ناقص و یا منحط شود و به همین دلیل، انجمن ملی را به سرمایهگذاری در پروژهای متقاعد کرد که طی آن زبان, اشاره متخصصان آن مانند ادوارد ماینر گالودت و ادوارد آلن فِی تصویربرداری و حفظ شود. ودیتز افزون بر توجه وافرش به زبان اشاره و حفظ جامعه ناشنوایان، سرگرمیهای دیگری نیز داشت. پس از کنارهگیری از تدریس در کلرادو، به پرورش مرغ، کبوتر و گل برای مسابقات پرداخت. او در دورههای مختلف، سردبیر وسترن پالتری ورلد ، معاون سردبیر وسترن پیجن ژورنال و سردبیر ناشنوایان امریکا در اوماها ، آپتیمیسیت در آتلانتا و سیلور کوریر در شیکاگو بود. او همچنین مقالهها و نقدهایی از کتابهایی آلمانی برای سالنامه ناشنوایان امریکا میفرستاد و پست خزانهداری انجمن مرغداری پایکس پیک و باشگاه شطرنج کلرادو اسپرینگز را برعهده داشت؛ زیرا جایزه اول همیشه برای او بود. ودیتز در دهههایی از قرن بیستم زندگی کرد که ناشنوایان به خود حالت تدافعی گرفته بودند؛ زبانشان مورد انتقاد بود؛ مدرسهها آنها را به عنوان معلم استخدام نمیکردند و آنان را شهروندانی از رده دوم میدانستند. بسیاری افراد از درون جامعه ناشنوایان و موسسات آموزشی از او میخواستند از لحن تند خود در انتقاد از شرایط موجود دست بردارد. ودیتز کمکهای بسیاری به بقای جامعه ناشنوایان امریکا کرد. او بنیانگذار موسساتی بود که ناشنوایان را متحد میکرد؛ و به عنوان هوادار سرسخت حقوق ناشنوایان، برای ناشنوایان امریکا اهمیت بسیار داشت. ودیتز قادر به متعادل کردن شغلها و زندگی چندگانهاش بود. او هرگز علاقهاش را در میراث فرهنگ اروپایی از دست نداد و در سالهای پایانی عمرش نیز بر آن تأکید کرد. او طرفدار سرسخت حقوق انجمن ناشنوایان در زمانی بود که انجمن با شکاف غیرقابل جبران تهدید میشد. در همان زمان، او در انجمنهای حرفهای موفق شهر، مردم را برای همکاری با یکدیگر برای ایجاد تغییر و موقعیت متقاعد کرد. او سازمانهایی همانند انجمن ناشنوایان مریلند و انجمن ناشنوایان کلرادو را بنیان نهاد و هرگز جدالش را برای خودمختاری و استقلال ناشنوایان متوقف نکرد. ودیتز در دوازدهم مارس 1937 درگذشت. مآخذ: GEDPD, Vol. 3, P. 333-335; DPAS, P. 363-365. جان وی. ون کلیو ؛ هری جی. لانگ ترجمه احسان اسماعیلی؛ آلاءالسادات خلیق تهرانی |
تاریخ ثبت در بانک | 18 اردیبهشت 1400 |