کد | jr-45252 |
---|---|
عنوان اول | نیکول، چارلز هنری |
عنوان دوم | پزشک ناشنوای فرانسوی و برنده جایزه نوبل در فیزیولوژی و پزشکی |
مترجم | فهیمه شیرازی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1282 |
شماره صفحه (تا) | 1283 |
زبان | فارسی |
متن |
نیکول، چارلز هنری ، پزشک ناشنوای فرانسوی و برنده جایزه نوبل در فیزیولوژی و پزشکی. در 21 سپتامبر 1866 در روئن فرانسه به دنیا آمد. پدرش، یوجین نیکول ، پزشک و استاد تاریخ طبیعی در مدرسه علوم و هنرهای روئن بود. این ارتباط شاید باعث افزایش علاقه چارلز به پزشکی شد. برادر بزرگتر او، موریس ، نیز با جهتگیری علمی در کارش تحت تأثیر این ارتباط قرار گرفته بود. او داشت به یک باکتریشناس و آسیبشناس برجسته تبدیل میشد و کسی بود که چارلز را متقاعد کرد در انستیتو پاستور پاریس ثبت نام کند. این برای چارلز نقطه عطفی بود؛ اما او در هجده سالگی شنوایی خود را از دست داد. وی فردی بسیار احساساتی بود و عمداً خود را در حالتی از خونسردی پنهان میکرد. در انستیتو پاستور، چنین حالتی از شور و شوق و عینیت خودخواسته، مطلوب به نظر میرسید. چون او در جمع همکاران و همقطاران خود و همین طور به عنوان یکی از اعضای خانواده که بیشتر آنها در پزشکی فعالیت میکردند، قادر به سخن گفتن بود، به ویژه در گفت و شنود در رشته خودش از دوستان و اطرافیانش، حمایت و یاری میشد. او در 1893 پایاننامه دکتری خود را با نظارت امیلی روکس و با عنوان بیماریهای مقاربتی با عامل باسیل داکری ، ارائه داد. نیکول در بازگشت به روئن و همزمان با تصدی مسئولیت لابراتوار باکتریشناسی، استادیار مدرسه پزشکی آنجا شد و به عنوان یکی از کارمندان بیمارستان نیز خدمت میکرد و همچنین یکی از توسعه دهندگان تکنیکهای مایهکوبی برای سرم، در مبارزه با دیفتری بود؛ اما در حالی که به دلیل ناتوانی در فراهم کردن امکانات تحقیق پزشکی بیشتر در روئن، ناامید شده بود، سرپرستی شعبه انستیتو پاستور در تونس را در 1902 پذیرفت. در آنجا موسسه را توسعه داد و آن را به مرکز رهبری تحقیق و تولید واکسن تبدیل کرد. بیشتر پیشرفتهای مهم و چشمگیر پزشکی نیکول, در تونس حاصل شد. او که دریافته بود تیفوس در بخشهای بیمارستان شیوع نیافته است, درصدد یافتن دلیل این شیوع برآمد و در نهایت پی برد که شپش، ناقل بیماری است. او دریافت که تیفوس آن چنان که در شهر شایع شده است، در میان بخشهای بیمارستان گسترش و شیوع نیافته است. وی سپس به انجام آزمایشها پرداخت و بر این مطلب تأکید کرد که کنهها مسئول انتقال بیماری بودند. او در 1909 نتایج تحقیقاتش را به فرهنگستان علوم گزارش کرد. پیشرفت بعدی در روند مبارزه با این بیماری، شامل شپشزدایی منظم بود که پیگیری شد. اگر نیکول پیش از جنگ جهانی اول به شناخت تیفوس کمک نکرده بود، زندگیهای بیشماری از دست میرفت. با این کشف، او در جرگه نیکوکارانی درآمد که به بشریت خدمت کردهاند. او برای دوستش، جرماین لات ، زمانی را که در 1928، برای این کارش جایزه نوبل را دریافت میکرد، چنین توصیف کرده است: من به بتهوون، زمانی که سمفونی نهمش را اجرا میکرد بدون اینکه صدای جمعیت را بشنود، فکر میکردم. یکی دیگر از خدمات انجام شده به وسیله نیکول، که امروزه امری بدیهی است، اما در زمان نیکول نوظهور بود، کشف او درباره توانایی بیماری عفونی در انتقال یافتن در یک ارگانیسم و طی کردن سراسر چرخه حیاتش بدون نشانههای بیرونی بود. تحقیقات او با همکاری سی. لبیلی بر روی خوکچههای هندی نشان داد ارگانیسمی که به وسیله تیفوس مایهکوبی شده بود, میتوانست سالم بماند؛ حتّی اگر میکروب تمام چرخه حیاتش را کامل میکرد. این نظریه، دارای مفاهیم مهمی برای پزشکان و متخصصان اپیدمی بود. تحقیقات نیکول، بیشتر شامل زمینهیابی بیماریهای عفونی در مناطق مدیترانهای، افریقایی و مکزیک بود. او بیماریهای سگها را در هند، جوندگان را در تونس و به طور کلی نقش کَنهها و مگسها را در انتقال بیماریها بررسی کرد. کشف سالک در سگها و محیطهای کشت برای مطالعه درباره بیماریهای مربوط را بیشتر به او نسبت میدهند. او همراه ال. منسو ، توکسو پلاسماگوندی ، انگلی را که قبلاً ناشناخته بود، بر روی جوندگان تونسی کشت کرد. افزون بر این تحقیقات، نیکول به طرز چشمگیری موجب درک نقش کَنهها در بیماریهای همهگیر و مسری مانند اسپیروکتها و نقش مگسها در انتقال تراخم که یک بیماری ویروسی چشم است، شد. کارهای او مطالعات درباره تیفوس موشی را در مکزیک توسعه داد و کمک کرد تا ماهیت ویروسی آنفولانزا، ثابت شود. او با ای. کانسیل همکاری نزدیکی را در زمینه پزشکی پیشگیری داشت و آنها توانستند پیشرفتهای قابل توجهی در مبارزه با سرخک به دست آورند. نیکول در1932 به سمت ریاست بخش پزشکی تجربی در دانشگاه فرانسه منصوب شد و در آنجا تا آخرین روزهای زندگی و پیش از مرگش در 1936 به سخنرانیهای علمی و آزمایش مشغول بود. نیکول استعدادهای دیگر خود را نیز پرورش داد. او از نوشتن خلاقانه لذت میبرد و چندین رمان و مجموعههای داستانی تألیف کرد. توجه خاص او به مسئولیتهای اخلاقی و وجدانی دانشمندان، محور بسیاری از سخنرانیهای بعدی او بود و به طور فزاینده رو به سمت مسائل فلسفی گذاشت. تا جایی که مقالههای وی در میان اعضای جامعه علمی فرانسه پرطرفدارترین و خواندنیترین مقالهها شد. او در 28 فوریه 1936 در تونس, پایتخت کشور تونس چشم از جهان فروبست. در آنجا او بیشترین موفقیت و کامیابی حرفهای را یافته بود. هر دو فرزند چارلز نیکول، مارسلی و پییر ، پزشک شدند. مأخذ: DPAS, P. 276-278. ترجمه فهیمه شیرازی |
تاریخ ثبت در بانک | 16 اردیبهشت 1400 |