کد jr-28414  
عنوان اول ایتالیا  
عنوان دوم وضعیت ناشنوایان و ناشنوایی در این کشور  
نویسنده النا پیزوتو  
نویسنده کارول تورکینگتون  
مترجم سید طاهر احمدی  
مترجم صدیقه شجاعیان  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
محل چاپ مجموعه تهران  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 187  
شماره صفحه (تا) 191  
زبان فارسی  
متن ایتالیا ، وضعیت ناشنوایان و ناشنوایی در این کشور.
در گذشته, شرایط ناشنوایان در ایتالیا, همانند دیگر گروههای اقلیت بود که نیازهای آنها و هویتشان به شکلی گسترده از سوی گروههای اکثریت, نادیده گرفته می‌شد. اطلاعات روزآمد, ‌این بی‌توجهی را باز می‌نماید. امروزه، شمار دقیق ناشنوایان ‌ایتالیایی هنوز به درستی مشخص نشده است. در آمار سرانه در سال 1955 و نیز بازرسی به عمل آمده از سوی موسسه مرکزی آماری , معلوم شد که حداقل، هفتاد هزار ناشنوای کامل در ‌ایتالیا وجود دارد که از میان آنها نُه هزار نفر, کودکانی‌اند که به مدرسه می‌روند. نیز آشکار شده که احتمال تولد نوزادان ناشنوا در کل جمعیت (موسسه مرکزی آمار, اندازه آن را 14/0 درصد تخمین زده است), در بخش جنوبی ‌ایتالیا بیشتر از بخش شمالی و مرکزی آن کشور (بنا به آمار موسسه مرکزی آمار 2/0 درصد در مقابل 15/0 درصد و 09/0 درصد) است. از این گذشته, به نظر می‌آید که نسل جوان, کاهش یافته است.
پژوهشی درباره کودکان ناشنوا از سوی کمیسیون جوامع اروپایی و پژوهشی دیگر که شامل ناشنوایان بزرگسال می‌شود، نشان می‌دهند که نسبت مهمی ‌از ناشنوایان, از عوارض معلولیتهای چندگانه (کمیسیون جوامع اروپا شمارشان را در حدود 5/19 درصد تخمین زده است), رنج می‌برند.
خدمات آموزشی، بهداشتی و اجتماعی ارائه شده به ناشنوایان, بسیار ناکافی بوده است که یکی از دلایل آن, نبود اطلاعات قابل اعتماد درباره ناشنوایان در میان جمعیت سالم است. با این حال، ناشنوایانی ‌ایتالیایی, هویت زبانی و فرهنگی‌ـ اجتماعی خاصی دارند. آنها سازمانی ملی به نام سازمان ملی ناشنوایان با چهل هزار عضو دارند که نقش کلیدی در بهبود وضعیتشان ایفا می‌کند و از سال 1942, دولت آنها را رسماً شناسایی کرده است. از ‌این گذشته, آنان, زبان مخصوص و سنتهای زبانی در حال رشد خاصی دارند. هرچند که ‌این زبان, نادیده انگاشته می‌شود، اما کوششهایی در جریان است تا این زبان به صورت رسمی در میان جامعه شناخته شود.
آموزش: شیوه آموزش ناشنوایان ایتالیایی, به شدت محدود و نامعلوم است. تنها برای کودکان پیش‌دبستانی آموزشهای ویژه‌ای وجود دارد (کودکان سه تا شش ساله). آموزشهای بالاتر, تنها با استثناهایی چند, ممکن خواهد بود. همه روشهای آموزش, چه برای ناشنوایان و چه برای افراد سالم, و بالطبع همه مدارس, باید قوانین ملی و آیین‌نامه‌های رسمی‌ای ‌که توسط دولت و یا موسسات خصوصی وضع شده, به کار ببندند. روش آموزشی برای کودکان ناشنوا, خود, قربانی مشکلات کلی آموزش ‌ایتالیاست که نگذاشته این روش آموزشی سیستم از 1940 تا کنون به دلیل دگرگونیهای اقتصادی ـ اجتماعی, گام موثری بردارد. آموزش برای ناشنوایان, با این واقعیت تلخ مواجه است که کل نظام آموزشی ایتالیا, دچار مشکلات فرآیند بازسازی است.
نظام آموزشی: قوانین متعدد و نیز آیین‌نامه‌هایی از 1975 تا 1977 برای دگرگون ساختن شیوه آموزشی ناشنوایان, وضع شده است. روش پیشین, از 1923 تا 1928, طرح‌ریزی شده بود و به شکل نسبتاً گسترده‌ای توسط سیاست‌گذاریهای سازمان ملی شنوایان و انطباقها و اصلاحات خودجوش مدارس ناشنوایان, مورد استفاده قرار گرفت. نظام آموزشی کنونی, در حقیقت, نوعی روش موقت و گذراست؛ زیرا قدرت نظام سابق در نظام آموزشی نوین تأثیرگذار بوده است؛ بنابراین, لازم است که به هر دو روش, توجه داشت.
نظام آموزشی ناشنوایان باید در پیوند با نظام آموزشی افراد سالم, در نظر گرفته شود. نظام آموزشی شنوایان, از ‌این قرار است: پیش‌‌دبستانی از سه تا شش سالگی, که اختیاری است؛ دبستان (از شش تا یازده سالگی ), که اجباری است؛ راهنمایی (از یازده تا چهارده سالگی), که اجباری است. از ‌این مرحله به بعد, تحصیلات کاملاً اختیاری و شامل کارآموزیهای گوناگون (از چهارده تا شانزده, و از شانزده تا هفده سالگی ) می‌شود. مقطع دبیرستان (از چهارده تا نوزده سالگی), که در برگیرنده دبیرستان و دیگر گونه‌های کارآموزی و مدارس فنی و برنامه‌های پس از دانشگاه می‌گردد. نظام آموزش اجباری که در 1923 رسماً پایه‌گذاری شد, بعدها برای کل کشور تعیین شد و در 1962, در نظام آموزشی راهنمایی پیشین برای دانش‌آموزان ناشنوا, اصلاحاتی انجام شد. در نظام آموزش قدیمی ‌ناشنوایان, برای دانش‌آموزان ناشنوا, از شش تا هشت سال دوره پیش‌آموزشی و سپس برنامه ابتدایی یا دبستان (از هشت سالگی تا شانزده سالگی) اجرا می‌شد. این برنامه‌ها, تنها در کمابیش سه مدرسه دولتی و هشتاد مدرسه خصوصی, ارائه شد و بیشتر از سوی سازمانهای مذهبی و یا کلاسهای روزانه, در مدارس عمومی مدیریت می‌شد. آموزگاران متخصص, کودکان را هم در زمینه آموزشهای ویژه, و هم در زمینه گفتاردرمانی, آموزش می‌دادند. آموزگاران, در دوره‌های یک‌ساله آموزش می‌دیدند که برای دوره پیش از مدرسه و آموزگاری دبستان, طرح‌ریزی شده بود. اصول آموزشی، روش‌شناسی و شیوه‌های عملی از اهمیت و تأکید بالایی برای تحصیل زبان گفتاری و نوشتاری ایتالیایی برخوردار بودند. به کارگیری زبان الفبای دستی و زبان نشانه, رسماً ممنوع شده بود, ولی در عمل، به کارگیری آن در میان دانشجویان ناشنوا, مجاز بود. در کنار آموزش ابتدایی, بسیاری از مدارس ناشنوایان برنامه‌های آموزشی کاری، چون: خیاطی، کفاشی، فرش‌بافی و رنگرزی نیز برگزار می‌کردند. با این حال, با آغاز دهه 1950, سازمان ملی ناشنوایان برنامه‌های گوناگون کارآموزی را پایه‌گذاری کرد و اولین مدرسه راهنمایی دانش‌آموزان ناشنوا ساخته شد. در 1960 بیشتر مدارس ناشنوایان به شیوه این مدرسه, به ناشنوایان درس می‌‌دادند. در همان زمان و با توسعه کلی آموزش استثنایی کودکان ناتوان، شمار کلاسهای ویژه در مدارس عمومی, به طرزی چشمگیری فزونی یافت. سازمان ملی ناشنوایان سه مدرسه در مقطع راهنمایی تأسیس کرد که در آنها امور فنی پیشرفته و کارآموزی برای دانش‌آموزان آماده تدریس می‌شد.
مقررات جدید, رسماً همان مقاطع پیش‌دبستانی، دبستانی و برنامه‌های مدرسه راهنمایی را برای ناشنوایان, عرضه می‌‌کردند، و برنامه‌هایی نیز برای دانش‌آموزان سالم, اجرا می‌شد. آیین‌نامه‌های مربوط به استقرار دانش‌آموزان نیز دگرگون شد و دو شیوه نام‌نویسی در مدارس ویژه و یا در مدارس ‌عادی برای ناشنوایان, تعیین شد و در مدارس ویژه، شیوه آموزش ویژه به گستردگی پیشین خویش ماند. این مدارس, بیشتر دارای بخشهای مسکونی بودند؛ ولی بسیاری از آنها به طور روزانه به دانش‌آموزان, آموزش می‌دادند. شیوه‌های نوین برای کودکان ناشنوایی که در میان شاگردان سالم جای گرفته بودند, پایه‌ریزی شد. این شیوه‌ها, شامل برنامه‌های ویژه فردی و حمایتی، و کمکهای آموزشی ویژه, هر چند به صورت بسیار کوتاه و محدود بود. دیگر آنکه، برنامه‌های دو ساله تربیت معلم برای پیش‌دبستانیها پایه‌ریزی شد. آیین‌نامه جدید, برای دوره‌های دبستان و آموزگاران مدرسه راهنمایی تأکید دارد که ‌نیازهای آموزشی معیاری برای رواج آگاهی اجتماعی، فرهنگی و گسترش زبانی کودک قرار گیرد؛ ولی در عین حال, باید در دایره آموزش گفتار و نوشتار ایتالیایی باقی بماند. به کارگیری روش ارتباطی زبان اشاره با الفبای دستی، نیز مورد توجه واقع نشده, اما هنوز همچون گذشته, در میان دانش‌آموزان ناشنوا رواج دارد.
امکان گزینش میان مدارس معمولی و ویژه، به گونه‌ای چشمگیر به گسترش مدارس ویژه در کشور انجامیده که البته, برای کودکان ناشنواکافی نیست. نیز. ‌این گزینش, از وجود کلاسهای ویژه در مدارس عمومی, جلوگیری کرده است. هر چند آمار دقیقی از شمار شاگردان ناشنوا که در یکی از ‌این دو گونه (یعنی مدارس ویژه و معمولی) نام‌نویسی کرده‌اند, در دست نیست, اما کمسیون جوامع اروپا, با اعلام این مسئله گزارش کرده که در سال 1977, تقریباً به گونه‌ای یک‌نواخت, توزیع در ‌این دو مدرسه انجام شده و 63 درصد ناشنوایان در کلاسهای روزانه و 21 درصد در مدارس شبانه‌روزی نام‌نویسی کرده‌اند.
در کنار آموزش اجباری, هیچ مقرراتی برای ارائه خدمات آموزشی وجود ندارد. تنها سه مدرسه وجود دارند که همگی امروزه, مدارس دولتی‌ای شده‌اند که در شهرهای پادوا ، تورین و رم جای دارند. ‌این مدارس, برنامه‌های کارآموزی را به گونه‌های گوناگون در طول دو یا سه سال, ارائه می‌دهند که در آن, کارآموزان در حوزه مکانیک, گرافیک مسائل الکتریکی, خبره می‌گردند. نیز برنامه‌های پنج‌ساله فنی‌ـ حرفه‌ای برگزار می‌شود. کارآموزان در این دوره, فرا می‌گیرند که در نقش یک ارزیاب، کتابدار و یا دندان‌پزشک, خدمت کنند. دوره‌های آموزشی ‌این مدارس, همچون دوره‌های مدارس شنوایان بود؛ ولی ارتباطات اشاره‌های دستی و زبان اشاره‌, همواره مورد استفاده قرار می‌گیرد. و نیز برای آموزش و دیگر ارتباطات, از گفتار به همراه شیوه‌های ارتباطی دیگر, بهره گرفته می‌شود.
اصولاً همه برنامه‌های پنج‌ساله, دسترس به آموزش دانشگاهی را ممکن می‌سازند. هر چند که ‌این امکان, رسماً با مقررات جدید برای آموزش و تربیت آموزگاران فراهم شده, اما هیچ آموزگار ناشنوایی برای آموزش ناشنوایان وجود ندارد.
دسترس به آموزش: از داده‌های قابل ارزیابی جدیدی که درباره موفقیتهای آموزشی به دست آمده, چنین برمی‌آید که به طور کلی, ناشنوایان ‌ایتالیایی پیشرفت چشمگیری در‌این زمینه نکرده‌اند. بیش از بیست درصد, ناشنوایان ‌ایتالیایی بی‌سوادند، تقریباً 39 درصد، دارای تحصیلات آموزشی رسمی ‌نیستند و تنها در حدود 5/2 درصد, توانسته‌اند آموزش دانشگاهی ببینند.
داده‌های دانشگاهی رم و تورین, اطلاعات افزونی نیز فراهم کرده‌‌اند. در خلال سالهای 1961 تا1981, در حدود 912 دانش‌آموز, دانش‌آموخته شده‌اند. 95 درصد آنان به درجه‌ای از کاردانی رسیده‌اند و تنها پنج درصد درجه تحصیلات دبیرستانی دریافت کرده‌اند. پژوهشها نشان می‌دهند که وضعیت آموزش ناشنوایان, راضی‌کننده نیست. افزون بر ‌این, گواهیهایی هست که حتی نقاط ضعف فرهنگی و آموزشی در میان ناشنوایان, ژرف‌تر شده است. نیز ‌این امکان وجود دارد که میزان موقعیت واقعی آنان, از آنچه رسماً مورد تأیید قرار گرفته, پایین‌تر باشد. پژوهشهای گوناگون نشان می‌دهد که موقعیت فرهنگی ضعیف, توانایی تولیدی کم و فهم زبان گفتاری و نوشتاری پایینی در میان ناشنوایان وجود دارد؛ هر چند که نظام آموزشی بر روی ‌این مسائل, تأکید کرده باشد.
وضعیت اقتصادی‌ـ اجتماعی: شرایط اقتصادی و اجتماعی ناشنوایان ‌ایتالیا، مشکلات پیچیده اقلیتی را فاش می‌سازد که در میان جامعه شنوایان برای کسب هویت و جایگاه خویش, تلاش می‌کنند. سازگارسازی اقتصادی و اجتماعی ناشنوایان, به تازگی آغاز شده و این مقاطع از آن به چشم می‌خورد: الف) تا 1961، بر پایه گزارشی که توسط سازمان ملی ناشنوایان منتشر شده، تنها به زحمت یک سوم همه ناشنوایان کار داشته‌اند و بسیاری از آنان, بیکار بوده‌اند؛ ب) تا سال 1942, قوانین‌ایتالیا حتی ناشنوایان را به مثابه فردی مستقل و آزاد نمی‌شناخت و برای‌ایشان, قَیم پیش بینی و توصیه کرده بود.
در زمینه اقتصادی دگرگونیهایی پدید آمده, با فشار سازمان ملی ناشنوایان, تدابیر قانون‌گذاران بر پایه بهبود وضعیت پیشه کارگران ناشنوا از سال 1958 تا 1968 اجرا شد. در 1979, گزارش شده که 85 درصد همه کارگران ناشنوای ماهر، به کار گماشته شده‌اند. در 1980, داده‌های ‌موسسه مرکزی آمار, همان آمار اشتغال کارگران را, هم برای ناشنوایان و هم برای کل جامعه, نشان می‌‌دهد. پژوهش دیگری درباره کارگران ناشنوا می‌گوید که همه آنها به کار مشغول‌اند.
در مقابل این گزارشهای مثبت، گواهیهایی هست که نشان می‌دهد نسبت بزرگی از مردم سالم (32 درصد بر اساس این گزارش) بیش از آنکه به دنبال کار بگردند، از راه دریافت یارانه‌های مصوب 1953 دولتی که برای اشخاص کم درآمد و بیکارِ ناشنوا اختصاص داده شده بود, زندگی را می‌گذراندند. آمار رسمی در سال 1978 نشان می‌دهد که 15432 نفر از هفتاد هزار نفر مستحق دریافت یارانه, بیشترین یارانه را می‌گیرند. این نیز روشن نیست که آیا آنانی که یارانه دریافت می‌دارند, خود در قید حیات‌اند و یا فوت کرده‌اند و خانواده‌هایشان از یارانه‌های ‌ایشان استفاده می‌کنند.
به نظر می‌رسد به رغم کوششهای انجام شده برای دستیابی به مهارتهای آموزشی و کارآموزی، بیش از نیمی از همه کارگران ناشنوا به کارهای یدی مشغول‌اند. بقیه نیز ظاهراً جزو کارمندان محسوب می‌شوند؛ اما به دلیل آموزش کمی که دیده‌اند, کمتر به کارهای مدیریتی و بالا می‌رسند و بیشتر به کارهای سطح پایین. به دلیل رشد چشمگیر میزان بیکاری در کل جمعیت، به ویژه نسل جوان، شرایط کاری جمعیت ناشنوا, رو به وخامت گذاشته است. این مسائل اقتصادی کلی و عمومی, ‌می‌تواند کوششهای موفقیت‌آمیز درباره آموزش عالی و مهارت شغلی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
در زمینه اجتماعی, مشکلات شدیدی در خدمات بهداشتی و اجتماعی برای ناشنوایان دیده می‌شود. همانگونه که گزارش کمیسیون جوامع اروپا نشان داده, خدمات پزشکی و بهداشتی موجود, برنامه‌های سنجش و گزینش و نیز تدابیر کمک شنیداری موثری را فراهم نمی‌آورند. در چارچوب نظام بهداشت و سلامت، برنامه‌های تداخل زبان, در نظر گرفته شده است. صرف‌نظر از استثناهایی چند، این برنامه‌ها در برابر گسترش مهارتهای زبان گفتاری، که غالباً همه فضای ارتباطی کودک و گسترش توانایی زبانی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد، پاسخگو نیست و برنامه‌های مشاوره ملی و راهنمایی عمومی ‌برای کودکان ناشنوا و خانواده‌هایشان وجود ندارد. در جنبه اجتماعی, اشکالات متعددی, چون: فقدان مدیریت رسمی و رهنمودهایی برای ناشنوایان در زمینه‌های آموزشی و کاری، و نیز فقدان وسایل ارتباطات جمعی, به رغم کوششهایی که در ‌این راه, توسط سازمان ملی ناشنوایان به عمل آمده, به چشم می‌خورد.
نواقص عمیق نظام بهداشتی، اجتماعی و آموزشی, به شدت مانع سازگاری ناشنوایان با جامعه خویش شده است. اطلاعات مستقیم و قابل ارزیابی در ‌این باره را می‌توان در روزنامه‌های رسمی سازمان ملی ناشنوایان یافت. مهم‌ترین مشکل مطرح و رایج, به فقدان خدمات اطلاع‌رسانی و ارتباطی بر می‌گردد و نیز به ‌این حقیقت که جامعه شنوا و سالم, فاقد دانش و توجه لازم برای درک نیازهای جامعه ناشنواست و این خود, حاصل مسخ ناشنوایان به عنوان یک گروه است و دیواری که مانع برقراری ارتباط میان ناشنوایان و افراد سالم است, دیده می‌شود. ‌این مشکلات، دشواریهای ناشنوایان را هنگام حضور در میان یک جمع سالم و در نخستین گام در جمع خانواده و به ویژه دوستان و همراهان سالم, باز می‌تاباند. داده‌های ‌موسسه مرکزی آمار, نشان می‌دهد که تقریباً از هر دو ناشنوا, یکی مجرد است. در مقایسه با اجتماع سالم نیز بیشتر ناشنوایان متأهل (هشتاد درصد مرد و صد درصد زن) دارای همسر یا شوهر ناشنوا هستند.
هنگامی که مشکلات موجود اقتصادی ـ اجتماعی, به طور گسترده‌، بر سازمانها و بنیادهای خدمات ارتباطی تأثیر منفی می‌گذارد، خود ناشنوایان, مجبور به ورود به نبردی سخت و بزرگ برای دستیابی به همه خدمات اجتماعی و درمانی بایسته و ضروری خویش می‌شوند.
ارتباطات: کلیت نظام آموزشی, ناشنوایان را وادار در به کارگیری رویکرد شفاهی در برقراری ارتباطاتشان کرده است. زبان اشاره, اکثراً به صورت رسمی ‌ممنوع شده, هر چند در عمل, تحمل می‌شود. با این حال, علایم دستی‌ـ دیداری, ابزار مسلط ارتباطی در میان ناشنوایان است. به نظر می‌رسد بسیاری از ناشنوایان، ارتباطات آوایی را ترجیح می‌دهند و نیز مهارتهای مختلفی در برقراری ارتباطات اشاره‌ای در آنها دیده می‌شود. آنها در گفت‌وگوهای خصوصی خویش یا در جامعه از ارتباطات علایم اشاره‌, بیشتر بهره می‌گیرند؛ اما در مدارس, مخفیانه, کمابیش در میان خویش یا حتی با آموزگاران, همین زبان ارتباطی اشاره مورد استفاده قرار می‌گیرد. دو تئاتر مخصوص ناشنوایان همراه با بازیگران اشاره‌گر و ناشنوا و نیز شمار اندکی ناشنوای شاعر که البته شعر خویش را از راه زبان اشاره می‌سرایند, وجود دارد.
همه متخصصانی که با ناشنوایان کار می‌کنند, از نشانه‌های زبان ‌ایتالیایی آگاهی دارند؛ اما تعریف ‌این نشانه‌ها به مثابه ادات یا حرکات صورت, با توجه به ‌اینکه برخلاف اصوات زبان گفتاری نمی‌تواند افکار و مفاهیم نمادین را منتقل نماید، هنوز شایع است. تذکرهایی درباره آثار منفی زبان اشاره در گسترش و رشد زبان گفتاری به صورت گسترده داده شده، ولی هنوز هیچ نتیجه مثبتی در ‌این ‌باره گرفته نشده است.
ارتباطات نشانه‌ای در میان ناشنوایان ‌ایتالیایی به صورت یک روش زبانی دقیق در آمده که آن را زبان اشاره ایتالیایی می‌خوانند. پژوهشگران, نخستین اسلوب جمله‌بندی زبان اشاره ایتالیایی را بنا کرده‌اند. نیز چندی از عناصر اشاره‌ها، قوانین ریخت‌شناسانه و ترکیبی که بر سازمان اشاره‌ها به گونه الگوی جمله‌بندی تسلط دارد, مشخص کرده‌اند. باید توجه داشت که هر چند اشاره‌گران از مناطق گوناگون به نظر می‌رسد با یکدیگر ارتباط برقرار می‌سازند، اما در جاهای مختلف، نشانه‌های مختلف و حتی در یک منطقه, تفاوت و تنوع نشانه‌ها قابل مشاهده است که پژوهشها و گواهان بیشتری در ‌این زمینه لازم است تا طبیعت و اهمیت تنوع زبانی یاد شده را در تمام کشور, مورد بررسی قرار دهد.
پژوهشگران, در حال بررسی مفاهیم ‌روان‌شناسانه و آموزشی اشاره در زمینه بالینی، خانواده و آموزش هستند. یافته‌های مقدماتی, گواهیهایی را فراهم کرده که نشان می‌دهند به کار بستن اشاره و ارتباطات الفبای دستی, در کل, در رشد احساسی ـ استفهامی ‌همه‌جانبه کودکان ناشنوا، نقش مهمی ‌ایفا می‌کند. دیگر پژوهشها در زمینه امکان به کارگیری نشانه‌ها در زمینه درمان و مشاوره ناشنوایان, متمرکز شده است.
این راههای پژوهشی، هر چند امید بخش هستند، اما درون یک زمینه اجتماعی که به طور سنتی به تحمیل استانداردها یا معیارهای اجتماعی فرهنگی خویش به تمام گروههای اقلیت مبادرت دارد و غالباً به راحتی, تنوع زبانی و فرهنگی ـ اجتماعی را نادیده می‌انگارد, قرار دارند. این در مورد ناشنوایان بهره‌مند از اشاره، همچون کسانی که به گویشهای متفاوت ‌ایتالیایی سخن می‌گویند و نیز گروههای غیر برجسته، صادق است. این مسئله اجتماعی، همراه با آنچه زاییده سنت لب‌خوانی نیرومند ‌ایتالیایی است, به شکلی منفی بر وضعیت زبانی زبان اشاره تأثیر نهاده و در کل, بر پذیرفتن زبان دستی و ضمناً در رشد هشیاری خاص متناسب با گروههای ناشنوایان و در هویت زبانی ‌ایشان از طریق زبان اشاره, تداخل حاصل کرده است.
تا به امروز, وجود فرهنگ مخفی و خود جوش زبان اشاره که سبب ‌ایجاد تئاتر و شعر در میان ناشنوایان شده, می‌رساند که این زبان, ظاهراً به عنوان زبانی نیرومند, همچون دیگر زبانها و فرهنگ رو به رشد زبانی, مطرح است. احتمالاً این سنت, همراه با پژوهشهایی که بر روی زبان اشاره انجام پذیرفته, تأثیر مثبتی بر وضعیت اجتماعی ـ زبانی این زبان و هم بر جامعه افراد سالم و رشد هشیاری زبانی ناشنوایان, داشته است.
مآخذ:
EDHD, P. 115; GEDPD, Vol. 2, P. 105-108.
النا پیزوتو ؛ کارول تورکینگتون
ترجمه سید طاهر احمدی؛ صدیقه شجاعیان  
تاریخ ثبت در بانک 22 اردیبهشت 1399