کد | jr-27740 |
---|---|
عنوان اول | اشاره |
عنوان دوم | تفهیم مفاهیم با بهرهگیری از حالات دست به جای گفتار و استفاده از زبان |
نویسنده | آدام کِندون |
مترجم | راضیه افتخاری |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 116 |
شماره صفحه (تا) | 119 |
زبان | فارسی |
متن |
اشاره ، تفهیم مفاهیم با بهرهگیری از حالات دست به جای گفتار و استفاده از زبان. واژة اشاره همچون بسیاری از واژههای دیگر دارای تحول مفهومی در تاریخ بوده است. مفهوم عام آن حرکات و حالات اعضا بدن برای فهماندن معنا و نکتهای به مخاطب است. ادیان از اشاره یعنی حرکات در مناسک و مراسم دینی استفاده کردند. بعدها در سخنرانی از حرکات دست و پا به عنوان اشاره به نکات ویژهای استفاده شد. تا اینکه فرهنگ ناشنوایی شکل گرفت و اشارههای طبیعی ناشنوایان را سروسامان و نظام بخشید. جهت پی بردن به عمق و ابعاد معنای اشاره، به ناچار باید تاریخ تحولات آن را مرور کرد. این مقاله این تحولات را در چند محور بررسی میکند. تحول پژوهشی: مطالعات منظمی دربارة روشهای استفاده از حرکات و حالت بدن همراه با کلام و یا بدون آن، در قرن هفدهم، هنگامی که رسالههای مربوط به فن بیان، به توصیف انواع حرکات و اشارات و زمان استفاده از آنها در هنگام ایراد سخنرانی میپرداختند، آغاز گردید. در قرن هجدهم، به ویژه در فرانسه، مطالعة حرکات، به همت دنیس دیدروت ، فیلسوف و دایرهالمعارفنویس (1713-1784) و اتین بونوت دو کاندیلاک (1715-1780)، فیلسوفی که معتقد بود استفاده از حرکات سر و دست، برای فهم ماهیت تفکر و ریشة زبان، حائز اهمیت است، انجام گرفت. این آثار، باعث ایجاد فضایی شد که مطالعة جدی این حرکات را برای نخستین بار توسط ناشنوایان، ممکن ساخت که از آن جمله میتوان به آثار اَبه چارلز میشل دو لپه (1712-1789) اشاره کرد. مطالعة حرکات سر و دست، از جمله زبان حرکات و اشاره، تا قرن نوزدهم، به ویژه در آثار ای. بی. تیلور ( 1832-1917)، بنیانگذار علم انسانشناسی, و ویلهم وندت (1832-1920)، بنیانگذار روانشناسی عملی ادامه یافت. این دو تن، ایما و اشاره را عنصر سازندة فرآیند تولید جمله میدانستند و معتقد بودند که فهم پدیدة حرکات، در فهم ماهیت ظرفیت زبانی انسان، دارای اهمیت فراوانی است. در قرن بیستم و تا 1970 که توجه مردم، دوباره به این علم جلب شد، چندان مورد مطالعه قرار نگرفت. در این زمان، مطالعات دقیقی دربارة رابطة حرکات سر و دست با تکلم، نقش این حرکات در توسعة زبانی نوزادان و کودکان و توسعة مطالعه دربارة زبان اشاره، صورت گرفت. اصطلاح حرکات سر و دست، به معنای حرکات بدن است که اغلب، هنگام ایراد سخنرانی از آنها استفاده میشود. حتی یک ناظر معمولی نیز خود را با این حرکات، هماهنگ میسازد. این حرکات، معمولاً به عنوان بخشی از کلام سخنران، به شمار میآیند و میتوانند در همة اعضای بدن، وجود داشته باشند؛ اما اغلب حرکات مهم، حرکات پیچیدة دستها و بازوهاست که به عنوان خصوصیات قابل رویت حرکات سر و دست، تلقی میگردند. این حرکات، عامل مهمی در هنگام ایراد سخنرانی برای عموم، به شمار میروند و گفتوگوهای مفصلی را میتوان در آثار ادبی بدیع، به ویژه در آثار رومن کوائینتیلیان اسپانیایی و در عصر حاضر، در آثار جان بالوِر و کتاب پُرفروش چیرونومیا ، نوشتة گیلبرت اوستین که در سال 1860، منتشر شد مشاهده کرد. رابطه با تکلم: مطالعة علمی و حرکات سر و دست، به طور عمده، با چگونگی الگوی حرکات هنگام تکلم و در موقعیتهایی مانند: مصاحبه یا مکالمات غیررسمی، مرتبط است. تجزیه و تحلیلها، نشان میدهد که حرکات دستها و سر و در قالب عبارات سازماندهی شده، رابطة نزدیکی با عبارات تکلم دارد. رابطه و هماهنگی نزدیکی که میان عبارات حرکات و عبارات کلامی وجود دارد، محصول یک روند زیربنایی است. به نظر میرسد بخشی از واحدهای مفهومی، در حرکات و برخی دیگر، در کلام بیان میشوند. عبارات حرکتی بر عبارات کلامی منطبق میگردند؛ زیرا هر دو، اجزای یک واحد معناییاند. روشهای مختلفی برای القای معانی از طریق حرکات، وجود دارد. حرکاتی وجود دارند که از لحاظ شکل، بسیار سادهاند؛ اما به عنوان علایم واحدهای گفتوگو، به کار برده میشوند. حرکات پیچیده، میتواند در پانتومیم، نشاندهندة شکل یا عملی باشد که مد نظر بازیگر است. این حرکات، هنگامی که گوینده از حرکتی که نشاندهندة یک ظرف است، برای نشان دادن مرز گفتوگو، استفاده میکند، معنای استعاری دارد و یا هنگامی که گوینده، حرکات را برای نشان دادن عملی به کار میبرد، با استفاده از تصاویر عینی، روندهای انتزاعی را نشان میدهد. از حرکات سر و دست، میتوان برای روشن ساختن معنای کلمات مبهم، کامل کردن اجزای جملات ادا شده، یا نشان دادن خصوصیات معنایی که مستقیماً از طریق کلمات منتقل نمیشوند، استفاده کرد. تکلم و استفادة همزمان از حرکات سر و دست، به این معناست که پدیدة مغزی تکلم، به رغم تصور بسیاری، منحصراً شفاهی نیست. تصوّر میشود مطالعة مرتبط با تکلم و علایم، به درک ماهیت عملکرد مغز و روندهایی که باعث ترجمه این اعمال به تکلم میشود، کمک میکند. رابطة نزدیک میان حرکات و تکلم، در مطالعات ارتقایی، بیشتر قابل مشاهده است. رابطة نزدیک میان حرکات دست و حروف کلامی بزرگسالان، از بدو تولد نیز وجود دارد. حرکاتی مانند بلند کردن دستها برای نشان دادن یا اشاره کردن به اشیا، قبل از تکلم صورت میگیرد؛ اما با توسعة تکلم، پیچیدهتر میشود. همزمان با رشد کودک، حرکات وی نیز از نظر نوع و رابطة با تکلم، تغییر میکند. یک کودک پنج ساله، مایل است به جای تکلم، از بازیهای دقیق و ماهرانه استفاده کند. بزرگسالان، حرکات و کلام رابطة دقیقتری بر قرار میکنند و اشاراتشان، بیشتر حالت انتخابی دارد. امروزه استفاده از حرکات انتزاعی در سخنرانیها رو به افزایش است. انواع گوناگونی از حرکات پانتومیم، بیشتر حالتی رمزگونه (سمبلیک) به خود گرفته و از نظر معنایی محدودترند. مطالعات عصبشناسی، همچنین نشان میدهد که حرکات و تکلم، بخشی از یک روش واحدند. عصبشناسان بالینی، مدتهاست دریافتهاند بیمارانی که به علت ضربة مغزی دچار اختلالات گفتاری شدهاند (نیمکرة چپ در بسیاری از موارد، آسیب میبیند)، در به کارگیری حرکات نیز دچار اختلال میشوند. بعضی از این افراد، معتقدند که این پدیده به علت تداخل قسمت کنترل حرکتی مغز، به راحتی قابل درک است. با وجود این، برخی نیز معتقدند این امر، به علت محدود بودن ظرفیت مرکز مربوط به نشانها در مغز، روی میدهد. مطالعة حرکات افراد مبتلا به زبان پریشی نشان میدهد که عدم سازماندهی حرکات این افراد، در تکلم آنان نیز قابل مشاهده است. مطالعاتی که دربارة ارتباط راست یا چپ دست بودن با حرکات افراد صورت گرفته، نشان میدهد که حرکات مهم، تقریباً همیشه با دستی صورت میگیرد که بیشتر، مورد استفاده است. از آنجا که این دست، تحت کنترل همان بخش از مغز است که کنترل کلام را به عهده دارد (نیمکرة چپ در افراد راست دست), این نکته میتواند به عنوان مدرکی مبنی بر صحت این نظریه باشد که حرکات و تکلم، هر دو تحت کنترل یک روند اصلیاند. بنابراین، حرکات سر و دست نیز جزئی از روند تولید کلام است. هنگامی که این حرکات، همزمان با تکلم تولید میشوند، روشی که میتواند به صورت دقیق فراگرفته شود، نیست؛ بلکه میتواند به عنوان زبان اشاره یا شفاهی آموخته شود. افزون بر این، در حرکات سر و دست، معانی، برخلاف زبان اشاره یا شفاهی، از طریق حرکات تصویری یا پانتومیم مانند که به صورت واحدهای مجدداً قابل ترکیب تولید نمیشود، به مخاطب، القا میشود. تحول فرهنگی: اگر چه حرکات سر و دست که در گفتار مورد استفاده قرار میگیرد، جهانی است, اما فرهنگ، نقش موثری در میزان و روش استفاده از آن دارد. بهترین تحقیقات در این زمینه، توسط دی. افرون انجام شد که در سال 1941 منتشر گردید. وی به مقایسة حرکات مهاجران جنوب ایتالیا و مهاجران یهود اروپای شرقی، که هر دو در نیویورک سکونت داشتند، پرداخت و دریافت که تفاوتهای فراوانی میان نوع این حرکات در این دو گروه، وجود دارد. ایتالیاییها بیشتر از حرکات پانتومیم مانند و مصور استفاده میکردند، در حالی که، حرکات را برای نمایش ساختارهای منطقی به کار میبردند و به ندرت از اَشکال مصور، استفاده میکردند. افرون، همچنین دریافت که ایتالیاییها دارای گنجینهای غنی از حرکات استاندارد هستند، در حالی که این نکته در مورد گروه دوم صدق نمیکند. این دانشمند، با تحقیق بر روی فرزندان این دو گروه، که بیشتر در جامعة انگلیسی زبان امریکا زندگی کرده بودند، دریافت که این دو گروه، دارای حرکات مشابهی هستند. این حقیقت، بدین معناست که نوع حرکات به عنوان بخشی از فرهنگ، توسط افراد آموخته میشود. حرکات مستقل: بسیاری از جوامع، به حرکات تکلم، به عنوان یک روش ارتباطی مستقل از تکلم مینگرند. با این نگرش، ذخیرهای از اَشکال مختلف این حرکات به وجود میآید که از نظر حالات اجرایی، استانداردند و تقریباً دارای معانی ثابتی هستند. جوامع مختلف در میزان استفاده از چنین حرکاتی، همچنین میزان و ماهیت این منابع حرکتی، متفاوتاند. تحقیقی در زمینة اَشکال مختلف این حرکات توسط دی. موریس و همکارانش در سال 1979 در چهل مکان مختلف از شمال تا جنوب اروپای شرقی، صورت گرفت. نتایج تحقیقات، نشان داد که تفاوتهای فراوانی در قالب و معانی این حرکات، وجود دارد. حرکات مستقل، به گفتة برخی از نویسندگان آزاد، با سایر حرکات در تضادند؛ زیرا آنان، دارای اَشکالی استاندارد بوده، معانی ثابتی دارند. همچنین غالباً توسط افراد راست یا چپ دست، مورد استفاده قرار میگیرد و بسیاری از آنان، میتوانند در رابطه با قسمتی از صورت یا سایر اجزای بدن، تولید شوند. با این توضیحات، این حرکات را میتوان بیشتر شبیه علایم موجود در زبان اشاره دانست. در بسیاری از جوامع، این حرکات به صورت انفرادی و تنها گاهی اوقات، مورد استفاده قرار میگیرند. این افراد، دارای ذخیرهای از حرکات با اَشکال جداگانهاند که دارای روش حرکتی نبوده، معمولاً دارای دامنة محدودی از عملکردهای ارتباطیاند. در جوامع اندکی، به ویژه در شهر نپال ایتالیا، چنین حرکاتی منحصراً به عنوان جایگزین تکلم، مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند منجر به ایجاد یک روش متفاوت با زبان اشاره گردد. برای مثال، در بعضی موقعیتها، در بازار بورس یا کارگاه چوببُری غیرمکانیزه که در اثر ازدحام و یا سر و صدای بسیار، صحبت کردن غیر ممکن است، روش علایم و حرکات، میتواند به عنوان وسیلة ارتباطی به کار گرفته شود. در محیطهای معدودی، چنین حرکات و علایمی بسیار دقیق شده و حالت جانشین را در همة موقعیتها پیدا میکند. برای نمونه، در میان زنان بومی ساکن صحرای مرکزی استرالیا، در مراسم سوگواری که امکان تکلم وجود ندارد، از یک زبان اشارة پیچیده برای برقراری ارتباط، استفاده میشود. روشهای حرکتی پیچیده یا زبان اشاره، در میان سرخپوستان شمال امریکا، برای استفاده در مراسم و موقعیتهایی که امکان سخنگفتن وجود ندارد، مورد استفاده قرار میگیرد. با این اوصاف، استفاده از حرکات در القای مفاهیم، همچون حالات تکلم، یک اصل اساسی به شمار میرود. در مواقعی که از تکلم برای برقراری ارتباط استفاده میشود، حرکات سر و صورت، نقش مکمل را ایفا کرده، به عنوان یک روش مستقل، عمل میکند. اما در مواقعی که سخن گفتن مشکل یا غیرممکن است، استفاده از حرکات، میتواند به یک روش مشابه زبان تبدیل شود. در جوامع عادی، از حرکات و زبان اشاره، همچون زبان اشارة جوامع ناشنوایان، بهره میگیرند. مأخذ: GEDPD, Vol. 2, P. 462-464. آدام کِندون ترجمة راضیه افتخاری |
تاریخ ثبت در بانک | 18 اردیبهشت 1399 |