کد | jr-27556 |
---|---|
عنوان اول | آموزش و پرورش مبتلایان به ضعف شنوایی |
عنوان دوم | وضع آموزش و یادگیری در مبتلایان به کری و لالی ضعیف |
نویسنده | رولی آر هاوچینز |
مترجم | زهرا واعظی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 41 |
شماره صفحه (تا) | 44 |
زبان | فارسی |
متن |
آموزش و پرورش ← تعلیم و تربیت آموزش و پرورش، قوانین ← قوانین آموزشی آموزش و پرورش مبتلایان به ضعف شنوایی، وضع آموزش و یادگیری در مبتلایان به کری و لالی ضعیف. نخستین مدرسة ویژة ناشنوایان و سختشنوایان در 1817 در امریکا افتتاح شد. نخستین مدارس، اصولاً اماکنی مسکونی بودند. طبق آخرین اطلاعات، حدود 541 کلاس و مدرسه در خدمت 4400 کودک مبتلا به اختلالات شنوایی از پیشدبستانی تا دبیرستان هستند. تقریباً چهل درصد این کودکان در مدارس شبانهرورزی عمومی تحصیل میکنند و بقیه نیز در مدارس و کلاسهای روزانه آموزش میبینند. این ارقام هر چند جامع به نظر میرسد، اما معرف شمار کودکانی است که در مدارس ویژة ناشنوایان حضور دارند. کودکان مبتلا به ضعف شنوایی که در این قبیل برنامههای خاص شرکت داده شدهاند، مشمول این سرشماری نیستند. برآوردها نشان میدهد که رقم رایج دربارة افراد فاقد قوة شنوایی، تقریباً دو هزارم درصد است. این ارقام کمکی است به بیان ضرورت طراحی آموزش شغلی برای جمعیت قابل اندازهگیری معلولان شنوایی. برخی مسائل عمده در آموزش مبتلایان به نقصِ شنیداری، به شیوههای ارتباط کلامی، آموزش زبان و اثربخشی تشخیص و مداخله در مراحل اولیه میپردازد. آموزش در برنامههای ویژة کودکان به نقصِ شنوایی، با شیوههای دستی (اشاره و هجی انگشتی ) و شفاهی (گفتارخوانی و استفاده از تهشنوایی ) بوده است. وجه مشترک شیوههای مختلف که ابزارِ معرف اَشکال انگلیسی هستند، نوشتار است. به نظر میرسد که در رویکرد دستی، دست کم دو نظام عمده وجود دارد. زبان اشارة امریکایی یک ساختار زبانی رسمی متمایز از انگلیسی محاورهای است، اما به اَشکال انگلیسی ترجمه میشود. علایم اشاره، بیانگر عقاید و مفاهیم هستند. صورتهای مختلف زبان اشارة امریکایی به صورت زبان انگلیسی دستی دستهبندی شدهاند. به زبان انگلیسی دستی، اشارههای جدیدی راه یافتهاند تا در شیوة بصری، به صرف زبان انگلیسی وفاداری بیشتری ابراز شود. این سیستمها را زبانشناسی انگلیسی بصری ، انگلیسی اشارهای ، مشاهدة انگلیسی کاربردی و انگلیسی اشارهای دقیق مینامند. شکل شنیداری شفاهی، از بُعد نظری، نسخهبرداری دقیق از گونههای انگلیسی است. در این شیوه سعی میشود از علایم بصری (لبخوانی) برای تکمیل اطلاعات دریافتی از طریق سیستم معیوب تشخیص شنیداری بهره گرفته شود. این دو شیوه در سالهای اخیر اصلاح شده و بسط یافتهاند. در اواخر دهة 1960 و اوایل دهة 1970، ارتباط کلی به منزلة شیوة متصل کننده اَشکال دستی ـ شفاهی معرفی شد. ارتباط کلی را طرفداران آن بیشتر یک فلسفه میدانستند تا یک شیوه. این فلسفه، حالتهای شفاهی، سمعی و دستی را در هم میآمیزد و منطبق با نیازهای بیانیـ ادراکی مبتلایان به نقصِ شنیداری از آن بهره میگیرد. پژوهش دربارة تأثیر این اشکال گوناگون، حکایتگونه و در جستوجوی واقعیت بوده است. پژوهشهای طولی که تأثیرات انتقال یکی از حالات بسیار بصری به یک شیوة انگلیسی را بررسی میکند, کمبود چشمگیری در میان آثار مکتوب دارد. تحقیقات و ارزیابیهای نوین به میزان کافی در دست نیست تا از آن راه بتوان به یک تصمیم آگاهانه دست یافت. افزون بر آن، لزوماً به این تشخیص میرسید که هر کودکی تصمیم، روش یا برنامة خاص و ویژة خود را میطلبد و برای انتخاب آنها باید به رهنمودها و هشدارهای چندی توجه داشت. اما توجه مجدد به برنامههای مبتنی بر زبان اشاره برای کودکان ناشنوا با علاقه و توجه دوباره به ارزیابی کارآمدی آن همراه نبوده است. مهارتهای زبانی کودکان مبتلا به ضعفِ شنیداری با توجه به سن آغاز آسیب شنوایی ، میزان آسیبِ شنوایی و عوامل زیست محیطی موثر بر فراگیری زبان متفاوت است. پیشرفت یک سیستم زبانی فصیح، هدف نخست و عمدة مربیان مبتلایان به ضعفِ شنیداری است. زبان در همة کودکان، مستلزم تشخیص و درک نحو، معنا و منظور است. نظامهایی که عمدتاً برای آموزش زبان به این افراد از آنها استفاده میشود، مبتنی بر ساختار و مستلزم تمرین برای گسترة کردن دایرة لغات، الگوبرداری برای عبارات و جملات و نیز مقدار فراوانی حفظیات است. نمونة این نظامها عبارتاند از: کلید فیتز جرالد , پنج لوح باری و علایم وینگ . توسعة این سیستمها ظاهراً یک رویکرد مبتنی بر شناخت بیشتر ایجاد میکند که آن را الگوسازی مینامند. ماهیت و هستة این رویکرد، اَشکال هدایت شدهای است که با توجه به ساختار بعد از فعل متفاوت است. در این رویکرد، از هفت الگوی عمده برای جملات استفاده میشود. قرار گرفتن در معرض زبان در یک محیط طبیعی صورت میپذیرد و این کاملاً با محیط تصنعی و تمرین در تضاد است. بلک ول و همکاران او، رویکرد مبتنی بر زبان و بسیار جدیدتری را توصیف کردهاند. زبان در متن یک برنامة درسی رو به گسترش، و به منزلة بخشی از یک روش نظاممند آموزش زبان، در چارچوب یک برنامة آموزش کلی در مسیر پیشرفت خواهد افتاد. اما این رویکرد به دلیل بهرهگیری از پنج الگوی عمده مبتنی بر الگوهای زبانی بزگسالان و اینکه از شیوة تدریجی فراگیری زبان استفاده نمیکند، مورد انتقاد است. این پرسش که آیا زبان دانشآموز مبتلا به ضعف شنیداری به راه خطا رفته، یا پیشرفت آن به تعویق افتاده است, رویکرد آموزشی مورد استفاده برای فراگیری و پیشرفت زبانی را بر هم میزند. در بسیاری از رویکردهای اولیه, خود به خود پذیرفته میشود که دانشآموز دارای ضعف شنیداری، باید تمامی ساختارهای انگلیسی را بیاموزد. در برنامههای جدیدتر زبان مبنا، ماهیت زبان را مولد و قابل فراگیری بر اساس قواعد فراگیری و پیشرفت عادی زبان میدانند. تعیین شیوة بهتر یا بهترین آموزش زبان به دانشآموزان دارای ضعفِ شنوایی, به مطالعات طولی نظاممندی نیاز دارد. مطالعات نظاممند محققان دربارة زبان مبتلایان به نقصِ شنیداری در همین سالهای اخیر آغاز شده است. دربارة این بررسیها توصیفی بودهاند و یا تفاوت میان مبتلایان به ضعفِ شنیداری برحسب متغیرهایی نظیر سن آغاز آسیب, میزان آسیب و آسیبشناسی ضعفِ شنوایی را مورد بررسی قرار دادهاند. دفتر تحقیقات جمعیتشناسی دانشکدة گالودت در واشنگتن دی. سی. اطلاعات توصیفی پرمحتوایی دربارة کودکان مبتلا به ضعفِ شنیداری فراهم آورده است. برای مثال، در یکی از آثار، دادههای به دست آمده از گزارش مربوط به یک آزمون استاندارد در زمینة موفقیت آموزشی حاکی از اطلاعات مربوط به 16815 دانشآموز با طیف سنی زیر شش سال تا بیش از بیست سال بود. گزارش مربوط به آزمون فرعی مفهومسازی پارگرافها در میان گروههای مبتلا به اختلافات شنیداری، نشان داد که نمرات متوسط گروهها از 33/2 تا 83/7 بود و میانگین کل گروهها 36/4 برآورد شد. این دادهها شکاف آموزشی میان کودکان مبتلا به نقصِ شنیداری در برنامههای ویژه یا مستقل و کودکان برخوردار از قوة شنوایی سالم را نشان میدهد. از بیشتر بررسیهای توصیفی چنین بر میآید که تأخیر در فراگیری مهارتهای زبانی، عادیترین عامل نهفته در پس تأخیر در فراگیری مهارتهای آموزشی است. ارزیابی اولیه و جاری دربارة مهارتهای زبانی، باید به یک اولویت در ارزیابیهای کلی دربارة کودکان مبتلا به آسیبِ شنیداری تبدیل شود. موفقیت آموزشی این کودکان در خواندن، استدلال ریاضی و سایر درسهای مدرسه، با توانایی درک و بیان ساختارهای زبان انگلیسی ارتباط فوق العادهای دارد. ارزیابی جامع زبانی باید حداقل دو مجموعه دادهها را در برگیرد. یکی از این مجموعهها باید از آزمونهای رسمی، و دیگری از آزمونهای غیر رسمی عملکرد زبانی برگرفته شود. اطلاعات جمعآوری شده از آزمونهای رسمی و استاندارد زبانی, عرضهکنندة اطلاعاتی دربارة معیارهای سنی جمعیت کلی دانشآموزان هستند. این دادهها، تصویری از نقاط ضعف و قوت زمینههای گونهگون عملکرد زبانی را در اختیار مربیان و پزشکان بالینی قرار میدهند. لازم است دربارة صحت و درجة اطمینان آزمونها، نوع ملاحظه و دقت به کار گرفته شود. استثنای اخیر دربارة سن آزمون مهارت نحوی است که پایگاه دادهای مناسبی برای جمعیت مبتلا به آسیبِ شنوایی به شمار میآید ؛ اما یکی از مشکلات مربوط به آزمونهای استاندارد، گرایش به سمت محوریت دادن به ساختارهای گرامری ویژه در محدودة مرزی ساختارهای عمدة نحوی است. آزمونهای غیررسمی، عملکرد زبانی را که مربیان و پزشکان بالینی طرح کردهاند, از مهارتهای کلی زبان دانشآموزان وضعیت کاملتری ترسیم میکنند. به چند دلیل, دانشآموزان مبتلا به نقصِ شنیداری، خرده مهارتهایی را در درک و تولید زبان از خود نشان میدهند که در دراز مدت، اطلاعات بیشتری دربارة زمینههای نحوی، معنایی و کاربردی عملکرد زبان به دست میدهد. بیشتر مبتلایان به ضعفِ شنیداری، در سطوح بسیار پایینتری از سطح تواناییهای واقعی خود عمل میکنند. طی سالها، تشخیص و پیگیری به هنگام، یکی از اهداف ضروری و برتر مربیان مبتلا به نقصِ شنیداری بوده است. سالها بود که با برنامههای پیشدبستانی، برای این افراد امکان آموزش پیش از موعد فراهم میآوردند. در این برنامهها معمولاً کودکان سنین چهار تا پنج سال را میپذیرند. با تحول فلسفة آموزشی، مفهوم آموزش پیشدبستانی نیز تغییر یافت. محدودههای سنی خدمات آموزشی تا اندازهای تغییر پیدا کرد که کودکستانها این برنامهها را از دو سالگی آغاز کردند. تأثیرات واقعی برنامههای آموزشی پیش از موقع را این نوع تحقیقات انجام شده، پوشانده است. در نتیجه، اثربخشی برنامهریزی پیش از موعد را عمدتاً محصول نهایی آن، یعنی پیشرفت دانشآموزان در برنامههای پیشدبستانی نشان میدهد. از نمونهگیری قشربندی شدة آزمایششوندگان در رابطه با سن ورود به مدرسه چنین برمیآید که هرچه دانشآموزان زودتر فعالیتهای مدرسهای را آغاز کنند, به مدارج بالاتر دست مییابند. از هر پتج نفری که پیش از پنج سالگی دوران مدرسه را آغار کرده بودند یکی از آنها یک یا چند سال دانشکده را پشت سر میگذاشت. این دادهها مبتنی بر سن است و لزوماً هم اتفاقی نیست. بُعد دیگر پیگیری پیش از موقع، آموزش والدین است. با تشخیص ناشنوایی میتوان به کودک به طور غیر مستقیم و از طریق آموزش والدین، خدمت ارائه کرد. اهداف اصلی برنامة آموزش والدین را هورتون بدین صورت خلاصه کرد: 1. آموزش والدین برای بهینه کردن محیط شنوایی کودک خود؛ 2. آموزش چگونگی برقراری ارتباط با کودک؛ 3. آموزش راهبردهای مدیریت رفتاری به والدین؛ 4. آشنایی آنها با اصول، مراحل و توالی پیشرفت عادی شامل پیشرفت زبان؛ و اجرای این چارچوب برای ایجاد انگیزه در کودک؛ 5. اعمال حمایت کارآمد و مساعدت والدین برای سازگاری با احساسات خود نسبت به کودکانشان و کاهش فشارهایی که به یک کودک معلول بر انسجام خانواده وارد میکند. تأثیرات تشخیص در مراحل اولیه و پیگیری در دورة پیشدبستانی در پیشرفتهای تحصیلی آینده به شکل تجربی نمایش نشده است و اما تحلیلهای مربوط به گذشته نشان میدهد هر چه برنامة پیگیری زودتر آغاز شود, احتمال موفقیت کودک در استفاده از وسایل کمکشنوایی، پیشرفت کلی تحصیلی و سازگاری بهتر با احساسات خود و اجتماع به مراتب بیشتر خواهد بود. مأخذ: EER, Vol. 2, P. 777-779. رولی آر. هاوچینز ترجمة زهرا واعظی |
تاریخ ثبت در بانک | 17 اردیبهشت 1399 |