کد jr-27419  
عنوان اول آلمان، جمهوری فدرال  
عنوان دوم وضعیت ناشنوایی و ناشنوایان در این کشور.  
نویسنده کلاوس شوت  
مترجم راضیه افتخاری  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد اول  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
محل چاپ مجموعه تهران  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 16  
شماره صفحه (تا) 21  
زبان فارسی  
متن آلمان، جمهوری فدرال ، وضعیت ناشنوایی و ناشنوایان در این کشور.
جمهوری فدرال آلمان، بر ارتباط داشتن و همبستگی ناشنوایان و دیگران تأکید می‌ورزد. از زمانهای دور، به ویژه با تلاشهای ساموئل هینکه ، تأکید بسیار بر این نکته صورت گرفته است. در سالهای اخیر، اقدامات فراوانی در زمینة انواع مختلف فقدان شنوایی، با توجه به انواع گوناگون وسایل کمک‌شنوایی و مطالعات ارتقای زبان، انجام گرفته است.
دستگاه آموزشی: برای آگاهی کامل از دستگاه آموزشی این کشور، این نکته را باید مد نظر داشت که به علت وقوع جنگ جهانی دوم و تقسیم شدن آلمان، مدارس و ساختارهای سازمانی این کشور، نیاز به بازسازی داشت.
نظام آموزشی مدارس: پس از جنگ، در قدم اول مدرسة بزرگی در واحدهای سازمانی برای ناشنوایان تأسیس شد. هدف از تأسیس این مدرسه، تفاوت قائل شدن میان ناشنوایان بر اساس نوع و درجة فقدان شنوایی بود. نظام آموزشی ابتدایی و راهنمایی، شامل بیش از شصت مدرسه و حداقل یک نظام آموزشی تحصیلی، شامل مراکز مشاورة آموزشی، آموزش اولیه و کودکستان است. افزون بر این، این کشور، دارای دو دبیرستان بسیار پیشرفته برای ناشنوایان، سه مدرسه در مقطع دبیرستان برای دانش‌آموزان ناشنوا و دوازده مدرسه در مقطع دبیرستان برای دانش‌آموزان سخت‌شنواست. سه مدرسة دارای دبیرستان آکادمی یا کلاسهای پیش‌دانشگاهی برای دانشجویان مبتلا به نقصهای شنوایی، همچنین هشت موسسه برای دانش‌آموزانی که به نقصهای مخلتف شنوایی مبتلا هستتند، وجود دارد. به طور متوسط حدود پانزده دانش‌آموز ناشنوا یا سخت‌شنوا در این مدارس به تحصیل مشغول‌اند. مرکز تحقیقات زبان‌شناسی کاربردی برای توان‌بخشی معلولان در‌هایدلبرگ در سال 1982، تحقیقی دربارة کودکان ناشنوا و سخت ‌شنوای مقاطع سنی مختلف که در مدارس پیش گفته تحصیل می‌کردند، انجام داد. نتایج این تحقیق به شرح ذیل است: 42 درصد از بزرگسالان مبتلا به نقصهای شنوایی، عمیقاً ناشنوا (فقدان شنوایی بیش از نود دِسیبل ) هستند؛ 33 درصد، مبتلا به فقدان شنوایی شدید تا متوسط (شصت تا نود دِسیبل) هستند؛ 21 درصد، دارای نواقص شنوایی متوسط تا خفیف (بین سی تا شصت دِسیبل) هستند؛ پنج درصد، دارای شنوایی طبیعی یا نقص شنوایی بسیار خفیف (کمتر از سی دِسیبل) هستند.
در زمان انجام این تحقیق، از میان دانش‌آموزانی که در برنامه‌های آموزش شغلی شرکت کرده بودند، تنها یکی از سه دانش‌آموز، عمیقاً ناشنوا، سه نفر از چهار نفر، مبتلا به نواقص شنوایی شدید یا متوسط، و سه نفر از پنج نفر، مبتلا به نقصهای شنوایی متوسط یا خفیف، از وسایل کمک‌شنوایی استفاده کرده بودند؛ اگرچه، هدف این است که همة دانش‌آموزان، هنگام حضور در مدرسه از این وسایل استفاده کنند. نتایج، همچنین نشان می‌داد که در میان دانش‌آموزانی که مشغول آموزش شغلی‌‌اند، درصد مردان نسبت به زنان، در میان افراد سخت‌شنوا بسیار بیشتر از گروه ناشنوایان یا گروهی است که دارای شنوایی طبیعی هستند. همین شرایط مشابه، دربارة دانش‌آموزان تیزهوشِ مبتلا به نواقص شنوایی متوسط و خفیف که بر اساس تواناییهای شناختی و آکوستیک می‌توانند همراه با دانش‌آموزان عادی از آموزش بهره‌مند شوند، وجود دارد.
تفاوت میان دانش‌آموزان ناشنوا و سخت‌شنوا: از 1965، ساختارهای سازمانی با تفاوت قائل شدن میان مدارس سخت‌شنوایان و ناشنوایان، ناشنوایان (به عنوان مثال در ایالات آلمان در شمال راین مانند وستفالیا ، هامبورگ ، باواریا و هس )، بر استقلال سازمانی و مفهومی، (یعنی از نظر آموزشی و روش تدریس)، یعنی از نظر آموزشی و روش تدریس، تأکید فراوانی می‌کنند. هدف از این طرح، تمرکز بیشتر بر روشهایی است که با انواع نقصهای شنوایی، از طریق جداسازی دانش‌آموزان ناشنوا و سخت‌شنوا و منع استفاده از زبان اشاره توسط دانش‌آموزان سخت‌شنوا، سازگاری دارد. اساس تفاوت، افزایش آگاهی از فقدان شنوایی خفیف، به عنوان یک معلولیت جداگانه و به رسمیت شناختن سخت‌شنوایان، به عنوان یک گروه خاص با اهداف مخصوص به خود است که ضرورت وجود ساختارهای سازمانی جداگانه‌ای را نشان می‌دهد.
آموزش اولیه: توسعة شناختی و روانی عمومی، همچنین توسعة گفتار و زبان در آموزش اولیة کودکان مبتلا به نقصهای شنوایی، دارای اهمیت فراوانی است. از 1958، افزایش منظم آموزش در منزل، کودکستان و مراکز پیش‌دبستانی آغاز گردیده است. در دهة 1980، آموزش اولیه، باعث تشخیص فقدان شنوایی کودکان در سنین پایین می‌گردد و امروزه، تقریباً همة ناشنوایان در یک سالگی، و اغلب سخت‌شنوایان، پیش از سه سالگی، شناسایی می‌شوند.
نقش والدین (همکاری درمانی ): همزمان با توسعة مراکز آموزش اولیه، شرکت و نقش والدین در آموزش اولیه، افزایش یافته است. تأسیس سازمانهای محلی والدین، تشکیل سازمانهای ملی، مراکز حقوقی، شرکت والدین در مدارس، تأسیس مدارس پیش‌دبستا‌نی خصوصی به دست والدین (از آغاز دهة 1980)، از آن جمله‌اند. والدین، با تکیه بر روش کاملاً شفاهی، منع استفاده از اشارة دستی و حمایت از استفاده از شیوة آلمانی زبان دستی در آموزش ابتدایی، زمینة رشد هر چه بیشتر گفتار در ناشنوایان را فراهم می‌آورند.
اختلاط : هماهنگی میان مبتلایان به نقصهای شنوایی و سایر معلولان، همانند یکی‌سازی مبتلایان به اختلالات یادگیری یا فیزیکی، از اهمیت فراوانی برخوردار گردیده است. وجود یک نظام آموزشی با ساختاری مناسب، موجب وارد کردن بخشی از دانش‌آموزان ناشنوا به نظام آموزشی مدارس معمولی شده است. به علت انجام نگرفتن تحقیقات جغرافیایی در این زمینه، گفت‌وگوها بر سرِ موفقیت یا شکست این طرح، بیشتر جنبة ایدئولوژیکی دارد تا جنبة علمی.
مدارس آموزش عمومی و دایمی : تأسیس مدارس آموزش عمومی و دایمی (‌دبیرستان، مراکز پیش‌دانشگاهی و دبیرستانهای حرفه‌ای) با آهنگی کُند، اما دایمی رو به گسترش است. دانش‌آموزان ناشنوا و سخت‌شنوا، گاهی می‌توانند در دبیرستانهای ناشنوایان و یا کلاسهایی که در دبیرستانها و مراکز پیش‌دانشگاهی برای آنان در نظر گرفته شده، شرکت کنند. یک مرکز پیش‌دانشگاهی در مدرسة حرفه‌ای ویژة ناشنوایان تشکیل گردیده، اما دانشگاهها و دانشکده‌های مخصوص ناشنوایان، در این کشور وجود ندارد. در موارد نادری، دانش‌آموزان ناشنوا در دانشگاههای عادی شرکت کرده و دانش‌آموخته شده‌اند.
آموزش حرفه‌ای : افزایش دایمی و متمرکزسازی آگاهانة موسسات آموزش حرفه‌ای برای افراد مبتلا به نقصهای شنوایی در ایالات آلمان و در سطح ملی، باعث ایجاد سه نوع آموزش حرفه‌ای در این کشور گردیده است:
یکم. هجده مدرسة حرفه‌ای ویژه یا کلاسهای حرفه‌ای برای دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی در نظام آموزشی دوگانه؛ برای مثال، کلاسهایی ده ساعته در هفته، همراه با آموزش حرفه‌ای در محیطی شنوا؛
دوم. موسسات آموزش استخدامی، در درجة اول برای دانش‌‌آموزانی که از استعداد چندانی برخوردار نیستند، و هماهنگی میان آموزش عملی و نظری در شکلی سازمانی، با استفاده از کارگاهها و آموزش حرفه‌ای، تماسهای دایم با معلمان و ناظران آموزشی و معلمان نظری و عملی؛
سوم. مدارس حرفه‌ای معمولی (نظام آموزشی دوگانه) . شرکت در یکی از انواع کلاسهای آموزشی، تحت تأثیر عوامل زیر قرار دارد: 1. مجاورت با یک موسسة آموزش حرفه‌ای؛ 2. میزان فقدان شنوایی. 60 درصد ناشنوایان، نظام آموزشی دوگانه (نوع اول) را ترجیح می‌دهند؛ 34 درصد موسسات آموزش استخدامی (نوع دوم) و 16 درصد مدارس حرفه‌ای معمولی، نظام آموزشی دوگانه (نوع سوم) را ترجیح می‌دهند. دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی شدید و یا متوسط تا شدید، به ترتیب با درصدهای 24، 36 و 40 در میان سه گروه از موسسات، تقسیم می‌شوند. این حقیقت، نشان‌دهندة افزایش شمار ناشنوایانی است که همراه با دانش‌آموزان عادی، در مدارس حرفه‌ای شرکت می‌کنند. دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی متوسط و یا خفیف که نُه سال را در مقاطع مقدماتی و پیش‌دبیرستانی گذرانده‌اند، با درصدهای 20، 30 و 50 در هر سه نوع از مدارس آموزش حرفه‌ای شرکت کرده‌اند و این درصدها نشان می‌دهد که دانش‌آموزان ناشنوا، در یک مدرسة حرفه‌ای منظم و کاملاً هماهنگ شرکت کرده‌اند؛ 3. میزان تکمیل تحصیلات در مدرسه. دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی که موفق به گذراندن دورة نُه سالة ابتدایی نشده‌اند، اغلب در موسسات آموزش استخدامی (نوع دوم) از آموزش حرفه‌ای برخوردار می‌شوند. درصد‌های این افراد، چنین است: 12، 29 و 59. دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی که دوران ابتدایی را به پایان رسانده‌اند، با درصدهایی 13، 37 و 50 در هر سه نوع از مدارس حرفه‌ای شرکت می‌کنند و این، بدین معناست که ناشنوایان، آموزش نوع اول، یعنی نظام آموزشی دوگانه را ترجیح می‌دهند. این نوع آموزش، مبتی بر آموزش عملی همراه با دانش‌آموزان عادی و آموزش نظری همراه با دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی است. دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی که دوران دبیرستان را به اتمام رسانده‌اند، با درصدهای 9، 37 و54، در هر سه نوع از آموزش حرفه‌ای شرکت کرده‌اند. این درصدها، بدین معناست که اکثر آنان شکل کاملاً هماهنگ نظام آموزشی دوگانه را ترجیح می‌دهند؛ در حالی که تنها 37 درصد در شیوة نیمه‌هماهنگ، شرکت کرده‌اند.
بزرگسالان مبتلا به نقصهای شنوایی، در بیش از یکصد شغل مختلف، آموزش می‌بینند. ده شغل برتر عبارت‌اند از: تکنسین دندان‌پزشکی (هفت درصد)، طراح فنی (2/7 درصد)، خیاطی (4/6 درصد)، کابینت‌ساز (1/5 درصد)، تراشکار(4/4 درصد)، تعمیرکار ماشین و موتور (8/ 2درصد)، سازندة ابزارهای دقیق ( 8/2 درصد)، نقاش لاک و الکل (3/2 درصد).
تنها تعمیرکاری موتور و ماشین، از شغلهایی است که در میان افراد عادی نیز در ردة اول تا دهم قرار دارد. به طور کلی، دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی، بیشتر برای مشاغلی مناسب‌اند که با دیگران، ارتباط چندانی نداشته باشد.
با توجه به جنسیت، ده شغل برتر که زنان مبتلا به نقصهای شنوایی آنها را انتخاب کرده‌اند، عبارت‌اند از: خیاطی (5/14درصد)، طراح فنی (4/13 درصد)، تکنیسین دندان‌پزشکی (1/11 درصد)، خدمتکار (8/5 درصد)، طراح معماری (5/3 درصد)، خیاطی لباسهای زنانه (5/3 درصد)، خیاط لباسهای خزدار(9/2 درصد)، منشی (9/2 درصد)، ماساژدهنده یا دلاک دارویی (9/2 درصد)، کتابدار (3/2 درصد). درصد این انتخاب در مردان ناشنوا، به صورت زیر است: کابینت‌ساز (2/9 درصد)، تراشکار (8/10 درصد)، تعمیرکار موتور یا ماشین (1/5 درصد)، تکنیسین دندان‌پزشکی (1/5 درصد)، سازندة ابزارهای دقیق (6/4 درصد)، نقاش لاک و الکل (2/4 درصد)، تعمیرکار یا مکانیک (7/3 درصد)، سازندة ابزار (7/3 درصد)، فلزکار هنری (8/2 درصد)، نانوا (8/2 درصد). شغلهای انتخابی سوم مردان به نوعی با فلزات مربوط است. تکنیسین دندان‌پزشکی، در میان ناشنوایان و افراد مبتلا به نقصهای شنوایی عمیق، و اغلب زنانی از اقشار درجة یک و یا متوسط جامعه، رایج است.
دومین شغل رایج در میان ناشنوایان، طراح فنی است که در میان زنان مبتلا به نقصهای شنوایی نیز رایج است. به طور کلی می‌توان گفت: آموزش حرفه‌ای دانش‌آموزان ناشنوا و سخت‌شنوا باعث ایجاد تخصصهای دانشگاهی نگردیده است. با وجود این، طبق نوع و تعداد شغلهای انتخابی و قابل دسترس، از زمان جنگ جهانی دوم، یک روند دایم و رو به گسترش در ارتقای صلاحیتها مشاهده می‌شود. همچنین، ناشنوایان و سخت‌شنوا، به رغم معلولیت ارتباطی، با کمک قانون رفاه اجتماعی مناسب، همچون افراد عادی، از فرصتهای مناسبی در یافتن شغل برخورداراند.
آموزش معلمان: آموزش معلمان ناشنوایان و سخت‌شنوایان، بر پایه‌های علمی استوار است. هر معلم، ملزم به گذراندن هشت تا ده ترم در یکی از دانشگاههای کلن، هامبورگ، هایدلبرگ یا مونیخ است. آنان در این مدت، دوره‌های زیر را می‌گذرانند: آموزش اختصاصی و عمومی؛ روان‌شناسی اختصاصی و عمومی؛ زبان‌شناسی عمومی و کاربردی، از جمله آواشناسی، جامعه‌شناسی ناشنوایان؛ تشخیص ویژه و سایر زمینه‌های مربوط به پزشکی، آسیب‌شناسی روانی و گوش‌درمانی.
یک دورة آموزش عملی هجده ماهه، در زمینة سمینارهای ویژة ناشنوایان که در ایالات مختلف آلمان برگزار می‌شود، باید پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در مدارس ویژه گذرانده شود. در شش دهة نخست قرن اخیر، معلمان ناشنوایان را بیشتر مردان تشکیل می‌دادند؛ اما از اواسط دهة 1960 معلمان زن نیز به این گروه پیوسته‌اند.
نقصهای موجود: نقصهای نظام آموزشی ناشنوایان را می‌توان با کمبود دانشکده‌ها و دانشگاههای ناشنوایان و سخت‌شنوایان، عدم تشخیص زودهنگام فقدان شنوایی از سوی پزشکان و متخصصان کودک در کلینیکهای شنوایی‌سنجی و مراکز مشاورة آموزشی و در نتیجة تأخیر در آغاز به هنگام آموزش اولیه به ویژه در کودکان سخت‌شنوا، عدم همکاری میان کلینیکهای پزشکی و مراکز مشاورة آموزشی به ویژه در زمینة تشخیص فقدان شنوایی و اصطلاحات استاندارد در این زمینه، کمبود آموزش ویژه یا فوق‌العاده برای مسئولان کودکستانها و معلمان مدارس عادی به رغم بیست سال تلاش و کمبود مترجم، مرتبط دانست.
روشهای ارتباطی: در آلمان، هم در مدارس روزانه و هم شبانه، روش شنیداری‌ـ گفتاری، بهترین روش آموزشی به شمار می‌رود و همة گفت‌وگوها دربارة مهارتهای ارتباطی، اگر نه به صورت کامل، حداقل تا حدودی در حول و حوش اهداف این روش آلمانی، قرار دارد.
باقی‌ماندة شنوایی و شیوه‌های ارتعاشی : از اوایل دهة 1960، با تجهیز مدارس به وسایل کمک شنوایی، استفادة زودهنگام از این وسایل و توسعة آموزش و روشهای آموزش گفتار و شنیدار، بر روی باقی‌ماندة شنوایی سرمایه‌گذاری فراوانی انجام شده است. از میان همة روشهای فنی و غیر فنی که از ارتعاشات به عنوان مکمل یا جایگزین شنوایی استفاده می‌کنند، روش فوناتور پوستی عصبی‌ـ مکانیکی در کلاسهای درس، کودکستان و آموزش در منزل، با بیشترین موفقیت، روبه‌رو شده است. روش فوناتور، شامل مونوفوناتور، برای درمان مشکلات تکلمی افراد و مینی‌فوناتور (تکمیل شده در سال1983)، انتقال بی‌سیم به عنوان وسیلة ارتباطی در منزل، و پلی‌فوناتور برای آموزش گروهی و وسایل کمک‌شنوایی کلاسی است که مانند ساعت مُچی به دست ناشنوایان بسته می‌شود. امواج آکوستیک به ارتعاش تکلم، دسترس دارد. ویژ‌گیهای واجها، از جمله صامتها و مصوتهای کوتاه و بلند، می‌تواند برای مثال، برای درک تفاوت میان صامتها، مصوتها و یا صامتهای انسدادی کوتاه و صامتهای سایشی بلند، مورد استفاده قرار گیرد. عکس‌العمل ارتعاشی، وسیله‌ای برای کنترل تکلم و تشخیص بلندی، سرعت و آهستگی اصوات است.
روشهای دستی : استفاده از علایم دستی، بیست سال مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. تحقیقاتی در زمینة هِجی کردن با انگشتان دست، انجام شد و این شیوه را معلمان بعضی از مدارس، مورد استفاده قرار دادند؛ اما این روش نوشتاری موفقیت اساسی‌ای نداشته است؛ برای مثال، استفاده از این روش، در برنامه‌های تلویزیونی، محدود به مکمل روش دستی آلمانی است. گفتار نشانه‌دار، به عنوان یک روش گفتار‌خوانی، مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ اما با این همه، این روش، استفادة گسترده‌ای ندارد. روش دست‌ـ دهان که فورچ همر مبدع آن است، از سوی برخی از معلمان، به عنوان ابزار گفتار‌خوانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش دستی انتقال واج (پی. ام. اس. )، با علایم حرکتی‌ـ بصری برای هر واج، در طی سالهای 1965 تا 1972 به وجود آمد و مورد ارزیابی قرار گرفت. این روش را دو سوم از معلمان آلمانی، به عنوان وسیلة آموزش گفتار به کودکان ناشنوا استفاده می‌کردند. امروزه روشی که در کودکستانها و سال اول مقطع ابتدایی، برای دانش‌آموزان مبتلا به نقصهای شنوایی رایج است، ترکیبی از روشهای باقی‌ماندة شنوایی، لب‌خوانی، فوناتور ارتعاشی‌ـ لمسی و پی. ام. اس. است.
زبان دستی آلمانی و گفتار: همزمان با گسترش و ارتقای وضعیت ناشنوایان در امریکا، درخواستهای ناشنوایان آلمانی مبنی بر استفاده از زبان دستی آلمانی در کلاس درس نیز افزایش یافته است. همچنین، تقاضاهایی نیز مبنی بر آموزش علایم زبان دستی آلمانی به معلمان، ارائه گردیده است. مسئلة تضاد میان روش کاملاً شفاهی و روش ترکیبی، بسیار بحث‌انگیز است. امروزه، موافقت اجمالی دربارة استفاده از علایم دستی که همراه تکلم مورد استفاده قرار می‌گیرد نیز به وجود آمده است. یکی از مسائل مورد بحث آینده، این است که زبان دستی آلمانی، تا چه اندازه‌ای، مانع وحدت ناشنوایان و جامعه می‌شود و آیا گزینش این روش، باعث ترجیح دادن جدایی فرهنگی فردی نسبت به وحدت جامعه می‌گردد؟ ناشنوایان، معلمان ناشنوایان و رابطان آنان، به جمع‌آوری اشارات مشابه در زبان آلمانی پرداخته و آنها را برای استاندارد کردن، در کتابی منتشر ساخته‌اند.
خواندن و نوشتن: نوشتن به عنوان وسیلة ارتباطی اطلاعاتی میان ناشنوایان و دیگران، پذیرفته شده است. مهارتهای خواندن و نوشتن در آموزش ناشنوایان، باید بیش از پیش مورد تأکید قرار گیرد.
توسعة زبان: استفاده از وسایل کمک‌شنوایی، همچنین استفادة بهینه از باقیماندة شنوایی افراد سخت‌ناشنوا، استفاده از زبان اشارة آلمانی به عنوان یک وسیلة کمک ‌ارتباطی و بحث و بررسی آموزش ناشنوایان در مدارس شبانه‌روزی دولتی و نیمه‌دولتی، با توجه به توسعة زبان در جمهوری فدرال که اصولاً ترکیبی و جامع بوده، منجر به ایجاد دو مکتب فکری مختلف، هم از نظر آموزشی و هم از نظر روش شفاهی گردیده است. روش ترکیبی، با شناخت مشکلات زبان، بر زبان قاعده‌مند، ارتقای گفتار و استفاده از وسایل کمک‌شنوایی، تأکید می‌ورزد. در این روش جامع، آموزش گفتار به کودکان ناشنوا، درست مانند سخن‌گویان عادی زبان اصلی آموزش داده می‌شود. این روش، تأکید بسیاری بر ویژگیهای روانی‌ـ زبان‌شناسی توسعة زبان با مکالمه، و تأکید کمتر بر روی فراگیری قاعده‌مند ساختارهای زبانی دارد.
از آنجا که هر روش، با در نظر گرفتن تفاوتهای ساختاری‌ـ شناختی ناشنوایان دارای مزایا و معایب خاص خود است. روشی که بیش از همه مورد استفاده قرار گرفته‌، روش ارتباطی‌ـ عمل‌گرا برای ارتقای زبان و آموزش آن بوده است.
مأخذ:
GEDPD, Vol. 1. P. 458-462.
کلاوس شوت
راضیة افتخاری ترجمة‌  
تاریخ ثبت در بانک 16 اردیبهشت 1399