کد | jr-25898 |
---|---|
عنوان اول | نمایش درمانی |
نویسنده | مجید امرائی |
عنوان مجموعه | نمایش درمانی |
نوع | کاغذی |
محل چاپ مجموعه | تهران |
سال چاپ | 1395شمسی |
شماره صفحه (از) | 25 |
شماره صفحه (تا) | 35 |
زبان | فارسی |
متن |
نمایش درمانی (این مطلب از کتاب نمایش درمانی، نوشته مجید امرائی، تهران، دانژه، 1395، ص 25 به بعد اخذ شده است) نمایش درمانی به روشی درمانی اطلاق میشود که در آن درمانگر به کمک شیوههای مختلف نمایش (صحنهای، عروسکی و نمایش بیکلام «پانتومیم» (pantomime پانتومیم لال بازی در معنای اصیل و مدرن به نمایشی رمزی و مناسب کودکان گفته میشود) و شناخت جنبههای روحی و روانی به مراجعه کنندگانی که در قوای ادراکی، تعقلی و تکلمی آنها اختلال ایجاد شده است کمک میکند تا به مد «عمل نمایشی» (Action عمل نمایشی) و «بازی بداهه» و «خلق موقعیت»هایی که گاه برای نخستین بار برای آنها مهیا میشود در مسیر شناخت جنبههای وجودی خویش و ارزیابی آن و اصلاح رفتاری و گفتاری و کرداری خود تلاش کنند (امرایی 13849). نمایش درمانی روشی موثر در توانبخشی افراد است، درمانی کمکی و شیوهای کاربردی در بازتوانی مراجعاتی که به هر دلیل دچار اختلال و یا نارسایی روحی و روانی شدهاند و به تبع آن در بخشی از قوای ادراکی، تعقلی و تکلمی و تصمیمگیری خود دچار مشکل شدهاند، بداهه پردازی محور این روش درمانی است، هر چند این افراد الزاماً نیاز نیست که به عنوان بیمار در مرکزی درمانی بستری شده باشند اما اثبات عارضه آنها جهت فعالیت نمایش درمانی از طریق ویزیت متخصص روانپزشک یا روانشناس ماهر امری بدیهی است. در ساختار علمی و اجرایی این درمان غیر دارویی توجه به ابعاد آموزشی، تربیتی و اخلاقی در نظم دهی به قوای فوقالذکر (ادراکی، تعقلی و تکلمی) و به طور کلی ارتباطات کلامی و غیر کلامی و کاهش عارضههای روحی و روانی بسیار موثر است. (امرایی 1385) اما ویژگی درمانی هنر نمایش به عنوان یکی از وجوه ذاتی آن در کنار دیگر جنبههایی چون «سرگرم کنندگی»، «آموزندگی»، «داستان پردازی» و «داشتن منظر نمایشی» در ذات این هنر نهفته است منظور جنبه «پالایندگی» است که شاخصه وجودی و درمانی هنر نمایشی محسوب میشود. نمایشگران و بازی سازان با ارائه نقشهای متفاوت و با برانگیختن حس شفقت و ترحم حس شادی و غم را در انسان به تحرک وا میدارند عنصری که در بطن این هنر نهفته است. مخاطبان تئاتر با دیدن یک اثر نمایشی به پالایش روحی و روانی یا همان چیزی که «ارسطو» (ارسطو Aristotle فیلسوف بزرگ یونانی و نابغه فلسفه، ادبیات و هنر نویسنده کتاب معروف فن شاعری (بوطیغا)) نابغه فلسفه، ادبیات و هنر آن را در کتاب فن شاعری (بوطیغا) «کاتارسیس» (Catharsis کاتارسیس به معنی پالایش روحی و روانی تعریف شده است.) نامیده است دست مییابند و این جنبه درمانی و ذاتی هنر تئاتر است که قرنها است جامعه بشر از آن بهره روحی و روانی و لذت بصری و شنیداری برده است. همین خصیصه پالایندگی بعدها با دستهبندی علوم به جهت تلاش پژوهشگران بیشتر مورد توجه قرار گرفت و توجه افکار عمومی و جامعه هنری و درمانی خصوصاً فعالان عرصه روانشناسی و تئاتر را به خود معطوف داشت. در این بین روانشناس استرالیایی ـ رومانیایی «جاکوب لویی مورینو ((E/W Lazell&j.L Moreno) (بنیانگذار پسیکودرام) ـ psychodrama) با پیدایش فن «گروه درمانی» کمک بسیاری به حوزه هنر درمانی نمود او مبتکر روش جامعه سنجی است که به وسیله آن روابط مردم را با همدیگر میتوان تحقیق و ثبت کرد. وی نخستین فردی است که وجهه درمانی هنر نمایش را به طور ویژه مورد توجه قرار داد و شناخت بیشتری از این خصیصه به جهانیان ارائه کرد، هر چند تئوریسینها و نمایشنامه نویسان بزرگی چون «استانیسلاوسکی» («استانیسلاوسکی»، ـ کارگردان و نظریه پرداز بزرگ تئاتر روسی و بنیانگذار متد علمی تئاتر و روانشناسانه و تحلیلگرانه در حوزه بازیگری و کارگردانی) روسی با طرح «روش تحلیلگرانه و روانشناسانه تحلیل نقش در بازیگری و کارگردانی»، «آرتور میلر» («آرتور میلر» Arthur miller نمایشنامهنویس آمریکایی وی در آثارش کشمکشهای خانوادگی و مسائل اجتماعی را طرح میکند او میگوید: میان زندگیم و کارم تفاوتی نمیبینم عمل نوشتن در نگاه او کشف ارتباط شخصی او از میان عناصر ناساز و ناهمگون است.) آمریکایی با نگارش نمایشنامههای «مردی که تمام خوشبختیها را داشت» و «همه پسران من» و نمایشنامه «مرگ پیشهور»، «هنریک ایبسن نروژی («هنریک ایبسن» Henrik ibsen نمایشنامه نویس بزرگ نروژی وی در آثارش مسائل اجتماع و روانشناسی را با ادبیات دراماتیک هنرمندانه در هم آمیخت وی در آثارش در نهایت سادگی و درعین حال با قدرتی بینظیر با مطالعه روانی اشخاص و نشان دادن موقعیتهای گوناگون و بررسی مسائل انسانی خوانده را بیدار و ذهنش را روشنی میبخشد ایبسن را پدر رئالیسم در تئاتر نروژ میشناسند.) با نمایشنامه «خانه عروسک» و تنسی ویلیامز آمریکایی» («تنسی ویلیامز» Tennessee Williams نمایشنامه نویس آمریکایی شخصیتهای نمایشنامههای او عموماً گرفتار خطاها، لغزشها و ناراحتیهای روانی هستند و...) با نمایشنامههایی چون «باغوحش شیشهای» و «اتوبوسی به نام هوس» و... در عرصه علم تئاتر و در تفکر و اندیشه و روشهای کاری خود به وجوه روانشناختی شخصیتهای نمایشی توجه ویژه داشتهاند. اما در عالم هنر درمانی این «مورینو» بود که برای اولین بار به عنوان بنیانگذار شیوه نمایش درمانی مدرن خود را به جهانیان معرفی کرد. این هنر فراگیر با موضوعات متنوع و دامنهدار و گسترده و مسائل و مشکلات بسیاری سر کار دارد و هدف از آن پاسخگویی به این مشکلات است. در شیوه نمایش درمانی، درمانگر به کمک هنر نمایش در راه بروز احساسات و مرور جنبههای فراموش شده و یا کم رنگ شده شخصیتی مراجع (مددجو) تلاش میکند. شیوه نمایش درمانی در کشورهای مختلفی چون آمریکا، روسیه، انگلستان، رومانی، لهستان و چند کشور دیگر خصوصاً کشورهای حوزه اسکاندیناوی چون نروژ، سوئد، هلند و دانمارک دارای جایگاه ویژه و تعریف شدهای در بحث درمانهای غیر دارویی است. اما نمایش درمانی همان گونه که پیشتر هم به آن اشاره شد به روشی اطلاق میشود که در آن درمانگر به کمک شیوههای مختلف نمایشی از قبیل نمایش صحنهای، عروسکی، نمایش بیکلام (پانتومیم) و... به بررسی جنبههای روحی و روانی فرد میپردازد در این روش نمایش، درمانگر با آگاهی از اطلاعات روانشناختی به شخص مراجع کننده کمک میکند تا در مسیر شناخت جنبههای وجودی خود و ارزیابی آن که در نهایت به اصلاح رفتاری میانجامد تلاش کند (امرایی 1383). مهمترین عناصر مورد توجه در نمایش درمانی، عبارتند از: تقویت «ارتباطات کلامی» (Dialog ارتباطات کلامی (گفتوگو)) و تقویت «ارتباطات غیر کلامی» (Nonverbal communication ارتباطات غیر کلامی، ارتباط غیر کلامی، اصطلاحی کلی برای تمام جنبههای برقراری رابطه که بدون استفاده از تکلم صورت میگیرد. حرکات بیانگر، حالات اندام، حالات چهره و غیره به عنوان وسیله برقراری ارتباط غیر کلامی است.) که هر کدام از این دو بخش منجر به برقراری سیستم ارتباطی در افراد (فرستنده و گیرنده) میشود (در صفحات بعد بیشتر به آن پرداخته خواهد شد) تمرینات پرورش بدن، بیان و احساسات و آنچه را که باعث برقراری ارتباطات بین فردی میشود از دیگر وجوهی است که نمایش درمانی به آن توجه ویژه دارد. نمایش درمانی تاریخچهای بس طولانی دارد تا جایی که «ارسطو» نابغه ادبیات و فلسفه در کتاب فن شعر (بوطیغا) غایت هنر نمایش را پالایش روحی و روانی انسانها یا (کاتارسیس) میداند. وی از نمایش به عنوان هنری یاد میکند که تماشاگر با دیدن آن به تخلیه روحی و روانی میرسد. اما همانگونه که پیشتر هم گفته شد نمایش درمانی به طور علمی و مدرن به تحقیقات روانشناس معروف استرالیایی، رومانیایی «جاکوب لویی مورینو» برمیگردد، وی برای نخستین بار نمایش را در بحث روانشناسی وارد کر و با تلفیق هنر و روانکاری پایهریزی علمی را بنا نهاد که امروزه با نام «سایکو درام در دنیا مطرح است. در ایران، نمایش درمانی قدمت چندانی ندارد اما در برخی مراکز توانبخشی و بازتوانی، آسایشگاهها و بیمارستانهای روانپزشکی و مدارس کودکان و نوجوانان به طور پراکنده از این شیوه در بحث درمان، آموزش، تربیت و اصلاح اخلاق استفاده شده است که در جای خود به آن اشاره میشود. اما شیوه نمایش درمانی در سطح مراکز توانبخشی و بازتوانی مصدومان بازمانده از جنگ در ایران و برای نخستین بار از سال 1381 در بیمارستان روانپزشکی سعادت آباد تهران مورد توجه تیم درمان این بیمارستان قرار گرفت که به اعتقاد کارشناسان در طول این مدت به نتایج شایان توجهی دست یافته است. برخی از این نتایج عبارتند از: «تنوع بخشی به درمانهای غیر دارویی»، «آموزش مهارتهای فردی و اجتماعی»، «تقویت جنبههای فراموش شده و یا کم رنگ شده شخصیتی»، «ارتقا سطح سلامت فردی»، «دوری از انزوا طلبی»، «مقابله با افسردگیهای مزمن»، «اصلاح رفتاری»، «کاهش طول مدت زمان بستری در بیمارستان» و «پر کردن اوقات فراغت مددجویان» و... نمایش درمانی، شیوهای موثر در درمان عارضههای روحی و روانی افراد نیازمندی است که پس از ویزیتهای مکرر، علائم بالینی بیماری آنها شناخته شده و به اثبات رسیده است. افرادی که با مصرف دارو توسط روانپزشک علائم بیماری آنها تحت کنترل قرار میگیرد. نمایش درمانگر، با مدد گرفتن از تکنیکهای خاص نمایشی در راه سلامت شخصیت، بازتوانی و کشف استعدادها و بروز خلاقیت و نوآوری در افراد تلاش میکند. این شیوه امروزه یکی از کاربردیترین روشهای اثربخش هنر درمانی در بازتوانی مراجعین است، در نمایش درمانی به کمک خصلت ذاتی بیواسطه و نفس به نفس بودن هنر تئاتر، نمایشگر و تماشاگر که عموماً هم خود مددجو هستند و قرار گرفتن مراجع در مرحله «عمل» و «مشاهده» نظمدهی مناسبی در عملکردهای فرد ایجاد میشود، در نمایش درمانی مراجع با انجام بازی خلاقانه، آزادسازی نیروهای درونی و بداههپردازی و مشاهده عملکردهای خود به درک درست و مناسبی از شخصیت واقعی خویش میرسد (امرایی 1383). امروزه این شیوه درمانی نه تنها برای بیماران بستری در بیمارستانهای روانپزشکی بلکه در مراکز آموزشی کودکان و نوجوانان، مدارس شبانهروزی، سربازخانهها، کارخانجات، زندانها، آسایشگاهها و مراکزی که به مداوای بیماران لاعلاج و مصدومان بازمانده از جنگ و سوانح طبیعی چون سیل و زلزله میپردازند مورد استفاده قرار میگیرد، این روش درمانی درگذشته به عنوان علمی بین رشتهای شناخته شده بود زیرا فعالان این حوزه با مدد گرفتن از روشها و تکنیکهای اثربخش درمانی و آموزشی دو رشته «تئاتر» و «روانشناسی» در راه مداوای افراد تلاش میکردند اما امروزه رشتهای مستقل با سرفصلهای مشخص در دانشگاههای معتبر جهان است. هر چند به دلیل محوری بودن تکنیکهای نمایشی و کارگردان (درمانگر نمایشی) و بازی بداهه در انجام این فرآیند درمانی کفه ترازو بیشتر به سمت تئاتر سنگینی میکند اما در کل نمایش درمانی ترکیبی است از تکنیکها و روشهای شناختی و عملی دو رشته تئاتر و روانشناسی که در نهایت به درمان افراد میانجامد. در نمایش درمانی «مشارکت» و «بازسازی» به عنوان دو اصل پایهای است که در نهایت به پالایش روح و طراوت روان افراد میانجامد، در نمایش درمانی مشارکت و بازی سازی به عنوان دو اصل پایهای است که با عمل و مشاهده همراه شده و به پالایش روح و روان انسان منجر میشود. تذکر: در شیوه نمایش درمانی با مراجعینی که دچار عارضههای روحی و روانی هستند خصوصاً «گروه بیماران» (PSTD یا «اختلال فشار روانی پس از سانحه» یکی از اختلالاتی است که فرد پس از مواجهه با وقایع دردناکی از قبیل جنایت، آدمربایی، تجاوز، حوادث مربوط به انفجارهای اتمی و سلاحهای شیمایی، جنگ، کشتارهای دستهجمعی، مرگ غیر منتظره یکی از عزیزان، بلایای طبیعی مانند زلزله، سیل، موارد متعدد دیگری که بسیار فشارآور و ناراحت کننده است و... در صورت دارا بودن برخی از ویژگیهای جسمی و روانی فرد به آن مبتلا میشود.) (PTSD پی تی اس دی) و (اسکیزوفرنی) (Schizo phrenia اسکیزوفرنی: اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی یکی از بیماریهای عمده روانی است که در آن افکار و احساسات و ادراکات فرد به صورت ناموزون دستخوش تغییرات و انحرافات شدید میشود که این عمل نهایتاً باعث اختلال در عملکردهای فرد میگردد. در این بین هنر نمایش درمانی میتواند به عنوان ابزاری کاربردی به جهت ارتباط بدون واسطه و تنگاتنگ با فرد، مورد استفاده قرار گیرد و در مسیر غلبه بر برخی از این اختلالات موثر واقع شود.) محور فعالیت بر بداههسازی و بازی خلاقانه و بداهه پردازی است و کمتر از متن نوشته شده به عنوان نمایش نامه (PS) استفاده میشود، زیرا فرد به جهت دارا بودن مشخصههای یک بیمار روان گسیخته در عملکردهای شخصیتی خود دچار تناقض شده است به همین جهت چون در نگارش نمایش نامه شخصیتپردازی رخ میدهد نمیتوان فردی را که در ارائه شخصیت واقعی خود دچار مسئله و مشکل است وادار به ارائه شخصیتی ثانوی (غیر خود واقعی) کرد. نمایش در بطن خود نابود کننده یاس و ناامیدی است جشنها و آئینهای کهن نمایانگر نیاز انسان به امید و دوری از یاس و ناامیدی است، وقتی نمایش را از این منظر بنگریم در خواهیم یافت که چرا مرگ، حادثه، تراژدی و کمدی اینگونه بر انسان تأثیر روانی و درونی دارند، بدین سان در قوام و تداوم نمایشها در سراسر زندگی نوع بشر به هیچ روی نمیتوان آثار شفابخش و پالاینده آن را نادیده انگاشت، ارسطو بیش از 2000 هزار سال پیش با کشف مفهوم پالایش روانی «کاتارسیس» برای نخستین بار به نظریهپردازی در این زمینه پرداخت و با توضیح «همسانسازی» و هم ذات پنداری به گونهای زیبا اعجاب انگیزی نمایش و ابعاد متفاوت پالایش روح و روان انسان را تشریح کرد. در نمایش درمانی افراد این توان را مییابند که هر بار خود را با «بازی بداهه» در شرایطی جدید چه شاد و چه غمانگیز بیازمایند و بدین وسیله هیئت جدیدی را از خود تجسم بخشند. قرنها پیش ارسطو تأثیر اجراهای مکرر تراژدی یونان را بر روی بازیگران و تماشاگران به دقت مورد بررسی قرار داد و از آن زمان تاکنون مفهوم پالایش به عنوان فرآیندی بنیادین در نمایش نه تنها فراموش نشده است بلکه در درمان بسیاری از بیماریها خصوصاً بیماران روانی جایگاه خود را یافته است تا جایی که در بحث نمایش درمانی مفهوم پالایش که امروزه به «برونریزی هیجانی یا تخلیه هیجانی» (Abreaction اصطلاح تخلیه هیجانی یا برونریزی هیجانی، فرایندی که به وسیله آن مطالب ناخودآگاه معمولاً به دلیل واپس زدن به هشیاری فراخوانده شده و در نتیجه امکان تظاهر پیدا میکنند، اصطلاح تخلیه هیجانی به برونریزی هیجانی در جریان روان درمانی اطلاق میشود این فرایند معمولاً از طریق آگاهی یافتن بیمار به رابطه سببی بین هیجان تخلیه نشده قبلی و علائم خود تسهیل میشود و وقتی ضمن نمایش درمانی چنین تخلیهای روی میدهد معمولاً مددجو میتواند پیوستگی بین رفتار غیرمنطقی موجود خود از طرفی و توقعات خود از درمانگر را از طرف دیگر و نیز المثنی فراموش شده قبلی آنها را که منبع گرایش هیجانی او است دریابد بدین طریق توقعات هیجانی ناپخته، ناهماهنگ و غیر واقعی بیمار به نفع هیجان و رفتار مناسبتر کنار میرود.) تعبیر شده است از مفاهیم پایهای و اصولی محسوب میشود. عنصر تزکیه و پالایش روحی و روانی در نگاه ارسطو به عنوان مهمترین عنصر درمانی نمایش مطرح شده است که این نخستین نقطه تلاقی هنر نمایش با علم روانشناسی است. در نمایش درمانی شرکت کنندگان میتوانند با حضور در جلسات متعدد فهرست نقشهای اجتماعی خود را توسعه دهند و دریابند که نقشهای زندگیشان نیز تقویت یافته است، «تغییر رفتار»، «ایجاد مهارت»، «انسجام عاطفی و جسمانی» و «رشد شخصیتی» میتواند از طریق نمایش درمانی در شرایط و محیطهای پیشگیری، مداخله و درمان حاصل شود. نمایش به عنوان هنری انسان محور در ذات خود همواره قدرت پالایش روحی و روانی را دارا است و برگزارکنندگان آیینهای نمایشی قرنهاست که در تلاشند تا به واسطه هنر نمایشی و دیدن داستانی دراماتیک، تماشاگران را با برقراری حس هم ذات پنداری به آرامش روحی و روانی برسانند در این بین یکی از خصیصههای ذاتی هنر نمایش، وجه درمانی و توانبخشسازی آن است که فی نفسه در بطن آن نهفته است. بر کسی پوشیده نیست که پالایشی و درمانی بودن، خصلت ذاتی هنرها است. خصوصاً هنر تئاتر به عنوان هنری زنده و پویا و در کنار آن خصیصههای دیگری چون بیواسطه بودن، بداهه پردازی و آرامسازی روح و روان، سرگرم کنندگی و بازی سازی، تقلیدی بودن و مشابه سازی رویدادهای زندگی واقعی در قالبی تئاتریکال از دیگر خصیصههای نهفته در این هنر ناب و انسانی است. برگزارکنندگان هنرهای نمایشی قرنها است که پالایش روحی و روانی را در کنار دیگر خصوصیات ذاتی هنر تئاتر که همانا سرگرم کنندگی، تقلیدگری، توجه به ابعاد زیبا شناسانه، تخیل پروری و داستان پردازی و اصلاحگری امور نیز مورد توجه قرار دادهاند تا اینکه در سال 1920 مورینو با بررسی تأثیرات پالایشی هنر نمایش و تقلیدگری و جایگاه آموزشی هنر تئاتر افکار عمومی را به سمت وجه درمانی و پالایشی هنر نمایش بیش از پیش سوق داد و خود را به عنوان بنیانگذار شیوه نمایش درمانی در جهان معرفی کرد. وی این شیوه را «سایکو درام» نامید هر چند سالها پیش «استانیسلاوسکی» بنیانگذار «متد علمی تئاتر روانشناسانه و تحلیلی» در کشور روسیه به این امر توجه ویژهای کرده بود. استانیسلاوسکی بازیگران خود را برای رسیدن به نقشهای مورد نظر به شناخت خصوصیات روانشناسانه شخصیتهای داستانی سوق میداد و این روش تا سالهای سال تکیهگاه اجرای تئاتر علمی در دنیا بود و امروزه هم در دنیا طرفداران بسیاری دارد. اما تا پیش از «مورینو» کسی اینگونه نتوانسته بود توجه عموم را به طور صرف به وجه درمانی هنر نمایش سوق دهد و محور اجرای آن را بر تکنیکهای خاص درمانی بنا کند. مورینو و پیروانش با استفاده از روشهای گوناگون «افکار سنجی» (افکار سنجی، سنجش میزان یا مخالفت گروهی با یک نظر، روش یا عقیده به شیوههای ـ آماری و پرسشی ـ مطالعه رفتار مردم ـ مصاحبه و تحلیل عمیق ـ شرکت در جلسات ـ شرکت نکردن افراد در جلسات ـ تجزیه و تحلیل محتوای پیامها ـ رأیگیری) و «خلاقیت حضوری» (خلاقیت و ارتباط حضوری، به معنای حضور کلیه عناصر ارتباطی در یک جا و محل جهت برپایی مصاحبه ـ نشست تخصصی ـ مذاکره و... که وسیله ارتباطی گفتار و کلام است (گاه عمل نمایشی) و قدر مسلم تأثیر و تأثر و در نتیجه بازخورد در همان جلسه مشخص و اثر خود را ظاهر میسازد.) نمایشگران و استفاده از تکنیکهای گوناگون برای نقش گذاری روانی و تکیه بر بداههپردازی و عدم استفاده از متن نمایشی به نتایج جالب توجهی دست یافتند و به این طریق توانستند نظر افکار عمومی را به سمت درمانی بودن نمایش سوق دهند. شیوه نمایش درمانی امروزه با تعاریف گوناگونی در دنیا مطرح شده است که آبشخور همه این تعاریف وجه پالایندگی آن است که در ذات هنر نمایش نهفته است و این در کنار دیگر ظرفیتها چون آموزشی بودن، اصلاحگری، تخلیه هیجانی، تنوع و بروز استعدادهای نهفته و خلاقانه که در ذات هنر نمایش فی نفسه وجود دارد به چشم میخورد. در حوزه هنرهای نمایشی، تئاتر اجتماعات، تئاتر خیابانی یا (street theatre)، نمایش خیابانی، گذرگاهی یا (آژیتاسیون پروپاگان) تئاتر لحظهای تبلیغی و نمایش زودگذر یا (آژیت پروپ)، تئاتر آپارتمانی یا خانوادگی همه و همه جزء. عناوینی هستند که برگزارگنندگان آنها در تلاشند تا فاصله بین نمایشگر با مخاطب را به حداقل ممکن برسانند و در فضایی به دور از هر دغدغه ذهنی در تعاملی آیینی، جمعی و دو سویه به اصلاح رفتارها، کردار، تفکرات و نگرشهای انسانی در مسیر زندگی سالم و پر بار گام بردارد. همه عناوینی که در بالا به ذکر آنها پرداختیم در ذات خود بسیار نزدیک به هماند چرا که (کاتارسیس) یا پالایش روحی و روانی در ذات آنها نهفته است. (نمایش درمانی، مجید امرائی، تهران، دانژه، 1395، ص 25-33) تاریخ نمایش درمانی در دوره جدید نمایش درمانی از اینجا آغاز میشود داستان ابداع نمایش درمانی توسط مورینو از اینجا شروع شد که روزی وی به تماشای تئاتر در شهر «وین» رفت، در این تئاتر دختری به نام «باربارا» بازیگر نمایش بود که نقش زنان کمرو، خجالتی و پر شرم را با مهارتی خاص بازی میکرد. روزی آقای «جورج» شوهر آن زن، نزد مورینو آمد و در حالی که به شدت متأثر بود، از همسرش شکایت کرد. وی گفت: «همسرم در منزل به گونهای دیگر است. وی در منزل زنی عصبی، پرخاشگر و ناسزاگو است و گاهی اوقات مرا (شوهرش) کتک میزند مورینو پس از ملاقات با زن جوان، از او خواست که این بار نقش یک زن تندخو، بد اخم، ترشرو و پرخاشگر را اجرا کند.» پس از چند جلسه شوهر جورج متوجه شد که رفتار باربارا عوض شده و در خانه فضایی آرام و صمیمانه حاکم شد. در «نمایش درمانی» به فرد فرصت داده میشود تا در پشت نقاب و بازیگری، تعارضها و کشمکشهای درونی خود را بازگو نموده و فرصت مواجه شدن و آشنایی با درون خویش را پیدا کرده و درصدد تغییر و اصلاح رفتاری خویش برآید. مورینو بر این باور بود که تکرار و روبرو شدنهای مکرر فرد با رفتار و اندیشههایی که شاید برای اولین بار رنجآور و آزاردهنده ذهن است، باعث کم شدن حساسیت او به آن اعمال و افکار میشود و این همان چیزی است که مورینو آن را به نمایش در آوردن وارونه (De amatization) نامید که معنی دقیق آن چنین است: «کیفیت نامناسب و نامقبول چیزی را زایل کردن» مورینو این اصل را چنین تفسیر میکند: در نقش گذاری روانی بار دوم واقعیتی است که رهایی از بار اول است، مراد از بار اول همان اتفاق واقعی است و بار دوم در حقیقت به نمایش در آوردن آن رویداد به شیوه نمایشی است. از آن پس هنر نمایش برای بروز فشارها و تضادها و همچنین عقدهگشایی و تخلیه هیجانی افراد به راحتی مورد استفاده قرار گرفت، هر چند ریشه اینگونه درمانها به قرنها پیش باز میگشت و عمری به درازای عمر بشر داشت ولی ریشههای اولیه آن را در تعابیر ارسطو از پالایش روح و روان و استفاده از نمایش میتوان دید. نمایش درمانی در گذر زمان از گذشته تا حال حرکات موزون، رقص، آواز، پانتومیم و شکلهای دیگر نمایشی، چه از نظر بازیگر و چه از دید تماشاگر، نوعی نیاز بشری محسوب میشده است. بنابراین عجیب به نظر نمیرسد اگر تئاتر و نمایش در مواردی خاص مانند آموزش، تعلیم و تربیت و روان درمانی به تدریج جای خود را باز کرده و با محدودهای مشخص پذیرفته شده است. صاحب نظران برای ورود به بحث نمایش درمانی آن را در تقسیمبندی فعالیتهای خود در حوزه فعالیتهای گروهی قرار دادهاند و نمایش درمانی را به عنوان «یکی از فنون روان درمانی گروهی» معرفی کردهاند بنابراین ضروری به نظر میرسد که پیش از مطرح نمودن تاریخچه نمایش درمانی مدرن، پیشینهای مختصر در باب درمانهای گروهی مورد مداقه قرار گیرد. قرنها پیش «ارسطو» اعتقاد داشت که عملکرد تراژدی، القای کاتارسیس و (پالایش روحی و روانی) مخاطب است و طبق نظر وی «نمایش هنری است که از طریق آن و با عمل نمایشی عواطفی چون «حس ترحم و ترس در مخاطب برانگیخته میشود» جنبهای که بر اساس آن نظریه پردازان جدید هم معتقدند که عموماً بازیگران به نیابت از عنصری واقعی برای تماشاگران به ایفای نقش میپردازند تا به واسطه این نقش آفرینی تخلیه هیجانی صورت گیرد. گروه درمانی را برای اولین بار «جوزف اچ پرات» (جوزف اچ پرات (jisefh.pratt) 1842-1905 روان پزشک آمریکایی و اهل شهر بوستون است وی را بانی روان درمانی گروهی شمردهاند پرات بیماران مسلول را برای تقویت روحیه دور هم جمع میکرد.) در آمریکا و از سال 1842-1905 مورد توجه قرار داد. پرات نخستین شکل گروه درمانی را با هدف درمان پزشکی در بیماران مبتلا به سل به کار گرفت. کار او شباهت زیادی به گروههای خود یاری و گروه درمانیهای مبتنی بر اصول رفتاری ـ شناختی امروزی داشت که هدف آنها کاهش استرس، مشکل مشترک جسمی یا روان شناختی اعضاء گروه است. بعدها در سال 1919 «ال کودی مارش» (L. Cidy Marsh) روش گروه درمانی را برای بیماران روانی بستری در مراکز درمانی به کار گرفت. در دهه 1920 ای دبلیو لیزل «و جاکوب لویی مورینو (E.W Lazell& j.L Moreno) گروه درمانی را برای بیماران اعصاب و روان غیر بستری نیز به کار بردند که نتایج بسیار مطلوبی از این فعالیتها به دست آمد. در اوائل دهه 1930 لوئیس وندر (Louise vandr) از گروه درمانی برای بازسازی خانواده اولیه استفاده کرد و مفاهیم تحلیل روانی را در گروه درمانی و درمانهای تلفیقی به کار برد. اما ساموئل سلاوسون (Samuel Slavson) که انجمن روان درمانی گروهی آمریکا را در سال 1948 بنیان گذاشت، بیشترین تأثیر را بر رشد و توسعه گروه درمانی در آمریکا داشت. در همین سالها و در اروپا نیز، گروه درمانی را روانپزشک بزرگ رومانیایی «جاکوب لویی مورینو» در قالب شیوه نمایش درمانی به رشد و توسعه رساند، او با روش خود که آن را «تئاتر خودجوش» نامیده است، توجه روانشناسان، روانپزشکان و اهل تئاتر را به درمانهای گروهی سوق داد. مورینو نخستین کسی بود که در سال 1939 واژه گروه درمانی را به طور رسمی در عرصه نمایش درمانی مطرح کرد. هر چند پیش از وی «فروید» (روانشناس و تئوریسین عرصه علوم روانشناسی) اشاراتی به این مسئله کرده بود اما وی هیچگاه آشکارا و رسمی کلمه گروه درمانی را به کار نبرده بود فروید بیشتر به روانشناسی گروهی در کتاب «روانشناسی گروهی و تحلیل ایگو» که در سال 1921 منتشر شد توجه داشت. در این عرصه همچنین «آلفرد آدلر» ((Alfred Adler) آلفرد آدلر روانشناس و نظریه پرداز علوم روانشناسی و عقده حقارت.) (1870-1937) روانپزشک اتریشی از کسانی بود که از فرضیه جنسی فروید روی گرداند و بر غریزه پرخاشگری تمرکز نمود فرضیات او در مجموع به روانشناسی فردی معروف است، اما در روش درمانی آدلر بر کمک به بیماران برای تسلط یافتن بر احساس حقارت تکیه شده بود. دیگر نظریه پرداز علوم روانشناسی که توجه ویژهای به تأثیر گروه بر فرد و فرد بر گروه داشت. «کورت لوین» («کورت لوین» (Kurt Lewin) روانشناس و از بنیانگذاران مفاهیم نظریه میدانی.) بود. وی نظریه میدانی را مطرح کرد که بر تفاوت بازی گروهی با تکتک اعضاء تأکید داشت. «لوین» واژه «پویایی گروه» را در سال 1939 رواج داد و آن را پیشگام «دید کلنگر» در فرآیندهای گروهی دانست. در همین زمان بود که در عالم تئاتر هم افرادی چون «گروتفسکی» (یوژی گروتفسکی ـ کارگردان و نظریه پرداز لهستانی در عرصه هنرهای نمایشی و خصوصاً تئاتر بیچیز. وی در کارش بر روی بازیگران ریشههای عمیق و مدفون تکانهها و اکنشها را کشف می کند.) نظریه پرداز بزرگ هنرهای نمایشی با طرح دیدگاههای مختلف خود خصوصاً «تئاتر بیچیز» و در جایی دگر «آگوستو بو آل» (AGostobval آگوستو بوال ـ کارگردان و صاحب نظر هنرهای نمایشی. اهل برزیل این نویسنده استعداد درخشانی در خلق گفتوگو و صحنههای پر محاوره داشت.) با طرح دیدگاه تئاتر خارج از سالن و تئاتر خیابانی دیدگاههای خاصی در زمینه ارتباط روان نمایشگری و مخاطب و اهداف تخلیه و فرایند بازی نمایشی و تأثیرات متقابل دو سویه بازیگر و تماشاگر و «پیتر شومان» (پیتر شومان Peter shoman ـ بنیانگذار گروه تئاتر نان و عروسک.) هم با گروه «نان و عروسک» خود به طرح نظریه تئاتر به عنوان زبانی جهانی پرداخت و بدین طریق بود که دیدگاههای جدیدی در این زمینه ارائه شد که حوزه تئاتر و روانشناسی را با مسائل جدید روبهرو ساخت که شکستن دیوار حایل بین بازیگر و تماشاگر یکی از مهمترین موارد مطرح شده در این زمینه است، اینان تحولی عظیم در عرصه هنر نمایش و ارتباط آن با دنیای روانشناسی را بنا نهادند. اما از دهه چهارم قرن بیستم به بعد، گروه درمانی به مثابه یکی از انواع روشهای روان درمانی توجه بسیاری از روانشناسان، روانپزشکان و نظریه پردازان عالم تئاتر را به خود جلب کرد و منجر به ایجاد دیدگاههای جدیدی شد که با عنوان دیدگاههای مشترک حوزههای مختلف هنر و روانشناسی مطرح شده است و با نام هنر درمانی به شهرت رسیده و بالاخره طی شش دهه مطالعه و تجربه، تعاملات گوناگونی در عرصههای مختلف بین رشتهای به وجود آمد که امروزه گروه درمانی تنها یکی از اشکال متنوع و گوناگون توسعه تفکری در این عرصه است (امرایی 1388). اصطلاح «تئاتر درمانی» در انگلستان برای نخستین بار در سخنرانی «پیتر اسلیدز» (Peter sledz) خطاب به انجمن روان پزشکی بریتانیا در سال 1939 به کار برده شد. در آمریکا نیز این اصطلاح توسط «فلور شایم» (Flor shaym) در گزارشی با عنوان «تئاتر درمانی» (1946) به انجمن درمانهای حرفهای آمریکا ارائه شد، و درست به همین دلیل است که استفاده درمانی و هدفمند از تئاتر و نمایش در فرهنگ آمریکایی و انگلیسی، در تئوری و نظریه نسبت به دیگر کشورها سابقه طولانیتری دارد. در اوایل قرن 20 «جاکوب لویی مورینو» اساس نظریه سایکودرام یا تئاتر درمانی را در وین بنیان گذاشت. او در سال 1921، سایکو درام را علم کشف حقیقت نامید و موضوع آن را چنین تعریف کرد: «تئاتر درمانی نوعی کاوش علمی جهت دریافت حقیقت، از طریق شیوههای نمایشی است» (یثربی، 1383). در این تعریف «نمایش درمانی» عبارت است از کاربرد بازی دراماتیک آزاد در درمان پریشانیهای روانی به منظور بیرون ریختن اندیشههای پنهانی به وسیله بداههسازی و خودانگیختگی روی صحنه که توسط روانشناس یا کارگردان تئاتر هدایت میشود (خواجه ئیان 1382). مورینو به این اصل رسید که از هنر نمایش برای بروز فشارها و تضادها و همچنین «عقدهگشایی» و «تخلیه هیجانی» به راحتی میتواند استفاده کرد. در حوزه نمایش درمانی، عقدهگشایی چنین تعریف شده است: «جریان زنده ساختن دوباره خاطرههای نامطبوع و تجربههای تلخ و سرکوفته و بیان کنشی و کلامی عواطف مربوط به آن تا بدین وسیله شخصیت از زیر تأثیر مخرب آن خاطرات نامطبوع و تجربههای تلخ رها شود». (بلانر 2006) معتقد است تئاتر درمانی باید به عنوان مجموعه پیچیدهای از عقاید و روشها، در درون زمینههای وسیعتر روان درمانی و برتر از آن، در پهنه وسیعی به نام «روانشناسی کاربردی» مورد ملاحظه قرار گیرد. روان درمانی: فرآیندی بین فردی است که در آن درمانگران مراجعانشان را در شرایطی قرار میدهند تا به آنها بگویند که آنها را درک میکنند، به آنها احترام میگذارند و میخواهند کمکشان کنند. روان درمانی در عرصه نمایش درمانی به طور گسترده به عنوان روشی نظام یافته از یک رابطه انسانی به منظور هدف درمانی استفاده میکند تا در جریان این فرایند درمانی تغییرات دراز مدتی در «تفکر»، «احساس» و «رفتار» مراجع ایجاد شود (امرایی 1388). مورینو معتقد است: تئاتر درمانی قسمتی از مجموعه عقاید و روشهایی است که شامل «جامعه سنجی»، «روان درمانی گروهی، «نظریه نقشها» و «فلسفه قوه ابتکار و خلاقیت» است (بلانر 2006). مورینو همیشه به تحقیق و پژوهش و اندازهگیری یافتهها اهمیت میداد. به عقیده وی تست جامعه سنجی یک مثال خوب در این زمینه است. در نگاه مورینو تمرینات جامعه سنجی عمیقاً در درمانهایی که به وسیله نمایش درمانی انجام میگیرد استفاده میشود اما نه با آن دقت علمی که در تحقیقات روانشناسی و روانپزشکی ضرورت دارد. از زمانی که نمایش درمانی به عنوان یکی از روشهای درمان غیر دارویی مطرح شده است، تحولی قابل ملاحظه در روشهای پژوهشی در زمینه روان درمانی اتفاق افتاده است (روماتوس). به عقیده مورینو نمایش درمانی کار خود را با شعار «من میخواهم خودم باشم» آغاز میکند و مهمترین دستاوردهای روانی و آموزشی نمایش درمانی آموزش خودجوشی و خلاقیت است. از دیدگاه او خلاقیت و خودجوشی، اساس شخصیت آدمی است و اصولاً هستی بشر بر خلاقیت استوار است. به این ترتیب مورینو به تعریف کاربردی از نمایش درمانی میرسد و چنین میگوید: «نمایش درمانی راهی است برای تمرین زندگی بیآنکه به خاطر اشتباهات آن تنبیه شویم»( نمایش درمانی، ص 34-39). نمایش درمانی در ایران نمایش درمانی در ایران از سال 1356 در انستیتو اعصاب و روان بیمارستان «حافظیه شیراز» کاربرد فعالی داشته است، که با سرپرستی دکتر «حمید اشکانی» و «دکتر حسن حق شناس» توانسته است به دستاوردهای شایان توجهی دست یابد. همچنین در بیمارستان «روزبه» تهران هم سوابقی از اینگونه فعالیتها توسط دکتر «مجد» دیده شده است همچنین در سال 1378 در مرکز نگهداری از معلولین «کهریزک» به مدد «میر کمالالدین میر نصیری» بر روی معلولان گروه جسمی و حرکتی فعالیتهایی به انجام رسیده است که وجه توانبخشی جسمی افراد در آن دیده شده است و با عنوان تئاتر معلولان معرفی شده است. همچنین دکتر «مجد» در سال 1357 در مرکز روانپزشکی «رازی» در بلوک بیماران روانی مزمن مخصوصاً بر روی بیماران اسکیزوفرنیک مزمن، شیوه نمایش درمانی را در قالب نقشگذاری روانی به شکل گروهی انجام دادهاند. در روش نقشگذاری روانی وی طبق کارهای انجام شده در طول زمانی کوتاه، بیشترین نتیجه از برونریزی عاطفی، بصیرت و تصحیح عادات بیماران حاصل شده است و گاه به علت بالا رفتن اعتماد به نفسشان، بهبودی سریعتر و آرامش چشمگیری در آنها مشاهده شده است بنابراین زمان بستری شدن آنها در بیمارستان به شدت کاهش یافته است (کنشلو ـ امرایی 1385). در همین زمینه تحقیقی توسط «مریم رصدی 1367) از جمله فعالان این عرصه تحت عنوان «بررسی تأثیر گروه درمانی در افزایش بیان کلامی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی مزمن کم حرف انجام شده است که کمتر از تکنیکهای تعریف شده نمایشی از جمله خلق موقعیت نمایشی و بازیسازی استفاده شده است و بیشتر یک روان نمایشگری ساده بوده است. این پژوهش یک مطالعه تجربی است که در بخشهای مختلف یک بیمارستان روانی وابسته به وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی انجام گرفته است. همچنین در تحقیقی علمی که توسط (دکتر افسانه مهدوی و مجید امرایی 1388) با عنوان «بررسی تأثیرات روان نمایشگری بر ارتقا سلامت عمومی دانشجویان موسسه آموزش عالی سوره» که به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه کرده بودند انجام گرفت نشان داد که 60 درصد از علتهای مستقیم مراجعه دانشجویان اختلال اضطراب و وجود استرس تشخیص داده شد بنابر گفته مشاوران 80 درصد مشکلات دانشجویانی که به این مرکز مراجعه کرده بودند وجود اختلال روانی از جمله اضطراب و استرس بوده است در این تحقیق با مطالعه منابع و پیشینههای موجود در این خصوص به نظر رسید که روشهای درمانی مکمل نظیر روان نمایشگری میتواند برای بهبود عمومی مراجعان مفید باشد. در این تحقیق تأثیر آموزش روان نمایشگری بر 1ـ «سطح سلامت عمومی دانشجویان»، 2ـ «بر میزان شکایت جسمانی آنها»، 3ـ «بر میزان اضطراب»، 4ـ «بر میزان نارساکنش وری» و 5ـ «بر میزان افسردگی» دانشجویان مراجع مورد بررسی قرار گرفت ابزار این تحقیق مقیاس سلامت عمومی CHQ گلدبرگ و هیلر 1979 و آموزش روان نمایشگری برای انجام تحقیق مورد استفاده قرار گرفت که نتایج به دست آمده در این تحقیق مشخص شد که آموزش روان نمایشگری بر سطح سلامت عمومی دانشجویان تأثیر گذار است همچنین اثربخشی روان نمایشگری بیش از هر نوع درمان گروهی یا انفرادی دیگر برای مراجعین ارزشمند تشخیص داده شد همانندگری با درمانگر و سایرین و نیز تخلیه عاطفی، احساس همدردی و سبک شدن رنجهای درونی با استفاده از شیوه نمایش درمانی بیش از سایر درمانهای غیر دارویی میسر تشخیص داده شد. در این تحقیق همچنین تأثیر آموزش روان نمایشگری بر میزان شکایت جسمانی دانشجویان، بر میزان اضطراب و بر میزان افسردگی مراجعهکنندگان به مرکز تأیید شد. اما آموزش روان نمایشگری بر میزان نارساکنش وری اجتماعی دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره تأیید نشد. بدین معنی که بین میانگین نمرات دو گروه در زیر مقیاس نارساکنش وری تفاوت معنیداری مشاهده نگردید. (نمایش درمانی، ص 53-54) بررسی مقایسهای اکنون برخی از شیوهها را مقایسه میکنیم تا معلوم شود چه تفاوتها و تشابههایی دارند. نمایش درمانی و تئاتر درمانی «تئاتر درمانی» تئاتری نگارشی و متنی است، به تئاتری گفته میشود که در آن تمامی قوانین حاکم بر نگارش یک نمایشنامه تئاتری رعایت میشود و تنها تفاوت آن با تئاتر صحنه موضوع آن است یعنی نویسنده با موضوعیت یک بیمار یا چند بیماری به شخصیتپردازی داستانی مبادرت میکند و در آن قوانین نوشتاری یک «درام» نمایشی واقعی از جمله مقدمه میانه و موخره، شخصیتپردازی، گره افکنی و گرهگشایی و... رعایت میشود، تئاتر درمانی ممکن است بر اساس نظریههای درمانی و با هدف طرح یک داستان ملموس برای مخاطب نگاشته شده باشد یعنی دارای متن از پیش نوشته شده، بازیگران حرفهای و تیمی تخصصی برای به صحنه بردن آن اثر است از متخصصان عرصه گریم، نور، طراحی صحنه گرفته تا موسیقی و طراحی لباس و... به کار گرفته میشوند این متن توسط بازیگران برای عموم اجرا میشود. در این نوع تئاترها معمولاً از مددجویان یا بیماران در اجرای نقشها استفاده نمیشود و اصولاً تئاتر درمانی برای عدهای تماشاگر به صحنه میرود و نمایشی تماشاگر محور است در حالی که نمایش درمانی اصولاً تماشاگر محور نیست مگر اینکه تماشاگران در جایگاه بیمار و مددجو باشند. نمایش درمانی روشی درمانی است که معمولاً بدون استفاده از متن از پیش نوشته شده و با محوریت برونریزی هیجانی و با استفاده از بداهه گویی و بداههپردازی و توسط گروهی مددجو و با اهداف درمانی اجرا میشود در این نوع فعالیت گروهی، تماشاگر به معنی تئاتری آن هرگز وجود ندارد و نمایش درمانی هرگز نمایشی برای تماشا کردن نیست در این گونه نمایشها اگر تماشاگری هم حضور داشته باشد برای درمان برخی نارساییها در محل اجرای نمایش حضور پیدا کرده است و حتماً در فرایند نمایشی و درمانی دخیل است. تئاتر درمانی تئاتری روانشناسانه است که متن مهمترین عنصر آن است. نمایش درمانی و تئاتر معلولان «تئاتر معلولان» تئاتری آموزشی است، به تئاتری گفته میشود که با هدف امید به زندگی و دوری از یاس و ناامیدی به افرادی که دچار معلولیتهای جسمی حرکتی هستند اجرا میشود این تئاتر در استفاده از متن چندان تفاوتی با تئاترهای واقعی ندارد و ممکن است گرداننده نمایش معلولان از متون عادی نگاشته شدهای چون نمایشنامه «هملت» ویلیام شکسپیر هم استفاده کند اما در شیوه برونریزی و تخلیه هیجانی با نمایش درمانی کاملاً متفاوت است. مثال: در تئاتر با معلولان همچون تئاتر واقعی میتوان از متون نوشته شده معروف هم استفاده کرد، میتوان با گروهی از معلولان نمایش «اتللو» شکسپیر را هم اجرا کرد در این گونه تئاترها هدف توانبخشی به معلولان و استفاده از ظرفیتهای کم رنگ شده شخصیتی و آگاهی نسبت به محیط پیرامون، تواناییها، ظرفیتهای بالقوه فردی و شناخت فرد معلول نسبت به خود است با این تفکر که معلولیت محدودیت نیست و باید به دنبال راههای ارتباطی جدید با جامعه و محیط پیرامون خود بود، تئاتر معلولان تئاتری آموزشی و تربیتی است. نمایش درمانی و تئاتر عروسکی کودکان به عقیده «پیتر اسلیدز» در نمایش درمانی با کودکان اهداف زیر را میتوان مدنظر قرار داد: ـ به جهت بازی محور بودن موجب «کنترل عاطفی و جسمی» در کودکان میشود. ـ نمایش درمانی با کودکان باعث «بالا رفتن اعتماد به نفس» در آنها میشود. ـ در نمایش درمانی به کودکان فرصتی داده میشود تا «توانایی مشاهده» کردن را در خود تقویت کند. ـ در نمایش درمانی با کودکان «تحمل و ملاحظه رفتار دیگران» تقویت میشود. نمونهی دیگر در این زمینه روش «هیث کوت» (Heath Coot) است که در آن به کودک کمک میکند که بصیرت و درک خود را ارتقا بخشد. وی در اواخر سال 1960 به نیروی بالقوه و مهم نمایش در زمینه «خود را به جای دیگران قرار دادن» و «استفاده از تجربههای شخصی برای کمک به فرد تا بتواند نظرات دیگران را درک کند» اشاره کرد. «هیث کوت» بر این نکته که کودک میتواند از طریق نمایش تواناییهای خود را کشف کند و آنها را بهبود بخشد، تأکید فراوان داشت. در فاصله سالهای 1880 و 1940، درباره عملکرد نمایش در «رشد شخصیت» و استفاده از آن در تقویت خصلتهای شخصیتی و رشد آگاهیهای اجتماعی، مقالههای فراوانی نوشته شد. پس از جنگ جهانی دوم و در فاصله سالهای 1940 و 1950، «کولتور موهله» (Kulture Muhle) مجموعهای از برنامههای آموزشی را که به نقش نمایش در تغییر ساختار شخصیت تکیه داشتند ارائه کرد. در همین سالها در کشور آلمان پیشرفت قابل ملاحظهای در زمینه استفاده از بازیهای نمایشی در فرآیند درمان به دست آمد. بر اساس این یافتهها نمایش درمانی فرآیندی بود که کودکان از طریق آن دنیا را بهتر میشناختند و با آن ارتباط سالمتری برقرار میکردند و «همدلی»، «بصیرت» و «مهارتهای درونی» فرد رشد میکرد. بنابراین میتوان از رابطه نمایش با ذهنیات فردی و ساختار شخصیت انسانها در جهت درک و تفاهم بیشتر میان انسانها و ایجاد ارتباط با دنیا بهره گرفت این ویژگی در پیدایش نمایش درمانی به عنوان روشی موثر در درمان و توانبخش سازی انسانها نقش مهمی را ایفا کرد. نمایش یعنی بازی با چیزهایی که انسان، هنرش را با آنها و اطراف آنها بروز میدهد چیزهایی که بیرون از او قرار دارند. (کریمر، (Crimer) 1930) در سال 1990، «لیند کویست» (Lind Coist) دیگر نظریهپرداز این حوزه به آموزش به عنوان «درمانگری، حرکات نمایشی» اشاره کرد و این نظریهای دیگر بود که با نگاهی دیگرگون به نمایش و وجوه پیدا و پنهان آن اشاره داشت. نمایش درمانی و بازی درمانی در نمایش درمانی از نظریهها یا الگوهای درمان کننده باری استفاده میشود. این الگوها نشان میدهند که در اغلب فرهنگها، بازی به مرور زمان، پیچیدگی و رشد زیادی پیدا کرده است. منظور از رشد، بهبود مهارتهای نمایشی بازی و گسترده کردن دامنه پیدا کرده است. منظور از رشد، بهبود مهارتهای نمایشی بازی و گسترده کردن دامنه بیانی شخص است. درک روند رشد در بازی بسیار مفید است، زیرا چارچوبی را که فرد یا گروه در زمینه کار نمایشی اتخاذ خواهد کرد، مشخص میسازد و نشان میدهد که افراد در مراحل بعدی قادر به کشف یا بهبود چه جنبههایی هستند. دومین هدف از رشد در بازی، شناخت ارتباطهای موجود بین پیشرفت در بازی و تأثیرات درون فردی، عاطفی یا ذاتی آن است. (جونز، فیت، ترجمه چیستا یثربی، «تئاتر درمانی و نمایش زندگی»، چاپ اول، تهران: نشر قطره، 1383 ص98) در نمایش درمانی، بازی بخشی از بیان و فرآیند درمانی است. در جلسات اول نمایش درمانی، بازی به شکل گرم کردن است که اغلب از بازیهای جمعی الهام گرفته میشود. برای بعضی از گروهها، زبان بازی، زبان مناسبی است که میتوان در چارچوب آن کار کرد. بسیاری از افراد، بازی را بخشی از زبان نمایش میدانند. (همان، منبع، جونز فیت، تئاتر درمانی و نمایش زندگی، ص60) از طریق بازیهای خیالی و تخیلی میتوان در درون ذهن فرد حرکت کرد و از درهای محکم و بسته ذهن عبور نمود و بر مشکلات فردی وی غلبه کرد. البته راه یافتن به درمان بسیاری از مشکلات که در ضمیر ناخودآگاه فرد وجود دارد، کار آسانی نیست. کار درمانگر این است که بتواند از ضمیر ناخودآگاه فرد، آگاهی پیدا کند و او را از وضعیت ناهنجار درونی خارج کند. (محامدی، منیژه، درآمدی بر تئاتر درمانی، ص112) در بازی درمانی، هدف اولیه درمان، کمک به فرد در یادگیری راههای جدید و موثر ارضای نیازهایش است به طوری که مغایرتی با ارضای نیازهای دیگران پیدا نکند. افرادی که گرفتار مشکلات رفتاری یا درماندگی عاطفی هستند ظاهراً نمیتوانند نیازهای خود را به صورت موثر و جامعه پسند ارضا کنند بنابراین، در وهله اول باید نیازهای کودک و موانع ارضی آنها را شناسایی کرد، بعد راههای جدید و موثر ارضای نیازهای وی را پیدا کرد و سپس اقدام به آموزش دادن کرد. (نمایش درمانی، ص 124-127.) درمان از طریق هنر (Art and Therapy) یا هنر درمانی هنر شکل |
تاریخ ثبت در بانک | 7 اسفند 1398 |
فایل پیوست |